چرا خودآگاهی همیشه سودمند نیست؟ کشف حقیقت در روان شناسی مدرن
رکنا: پژوهشهای جدید روانشناسی نشان میدهد خودآگاهی، اصالت و اعتمادبهنفس اگر به شکل افراطی تقویت شوند، نه تنها مفید نیستند بلکه ممکن است اثرات منفی بر عملکرد فردی و اجتماعی داشته باشند.
به گزارش رکنا، تحقیقی جدید در زمینه روان شناسی شخصیت و روانشناسی سازمانی نشان میدهد که انسانها زمانی موفقتر هستند که بتوانند بین ویژگیهای متضاد تعادل برقرار کنند، نه اینکه تنها یک ویژگی را به شکل افراطی توسعه دهند.
بر اساس گزارشی از فست کمپانی، دنیای روانشناسی محبوب امروز پر از تناقض است. بهعنوان مثال، همواره بر اهمیت «هوش هیجانی» تأکید میشود؛ یعنی توانایی همدلی با دیگران و مدیریت برداشت آنها نسبت به خودمان. در عین حال «اصالت» نیز به یک اصل مهم بدل شده است؛ یعنی بیان صادقانه آنچه واقعاً در ذهن داریم، بدون توجه زیاد به واکنش یا نظر دیگران.
در کنار اینها، مفاهیمی چون «خودپذیری» و «خودبهبوددهی» نیز مورد توجه هستند. از یک سو به ما میگویند: «خودت را همانگونه که هستی دوست بدار»، و از سوی دیگر توصیه میشود: «بهترین نسخهٔ خودت باش». ذهنآگاهی و سکون در لحظه تبلیغ میشود، اما در همان زمان تلاش بیوقفه برای رسیدن به اهداف نیز ستایش میشود. حتی مفاهیم «خودآگاهی» و «خودباوری» به شکلی متناقض در کنار هم قرار میگیرند، با اینکه این دو از نظر روانشناسی گاهی در دو جهت متفاوت حرکت میکنند.
خودآگاهی چالشها و محدودیتهای فردی را برای شما روشن میکند، درحالیکه خودباوری به شما کمک میکند اعتمادبهنفس و انگیزهٔ خود را حفظ کرده و گاهی نقاط ضعف را نادیده بگیرید. یکی از شما میخواهد ضعفهای خود را صادقانه بشناسید، در حالی که دیگری تأکید دارد با ایمان به خود، از آن ضعفها عبور کنید.
این تضادها نشاندهنده یک خطا نیستند؛ بلکه بر طبیعت انسان که هر ویژگی را کاملاً مثبت یا منفی دستهبندی میکند صحه میگذارند. در واقعیت، بیشتر ویژگیهای روانشناختی نوعی تعادل و توازن دارند. همچنان که «ارسطو» در نظریهٔ خود معروف به «حد وسط» بر این نکته تأکید کرده است که فضیلت در بین دو افراط قرار دارد؛ مانند شجاعت که میان ترس و بیپرواگری است، یا سخاوت که تعادل میان خساست و ولخرجی است.
فلسفه تعادل روانشناختی
بسیاری از ویژگیهای مطلوب اگر بیش از حد توسعه پیدا کنند، به آسیب تبدیل میشوند. به همین شکل ویژگیهایی که عموماً ناپسند تلقی میشوند، در حد تعادل میتوانند ارزشمند باشند. واقعیت این است که هیچ ویژگی روانشناختی ذاتاً خوب یا بد نیست؛ بلکه بستگی به میزان و نحوهٔ کاربرد آن دارد.
برای مثال، هوش هیجانی و اصالت هر دو در کنار هم معنی دارند؛ هیچکدام از این ویژگیها ذاتاً برتر یا کمتر از دیگری نیستند. هوش هیجانی بدون حضور اصالت ممکن است به دستکاری دیگران بینجامد، همانطور که اصالت بیمرز میتواند به پرگویی و رفتارهای غیرحرفهای ختم شود. موضوع مهم این است که چگونه و در چه شرایطی این دو خصوصیت با هم هماهنگ شوند.
مطالعات روانشناسی نشان دادهاند که هر خصوصیت مثبت اگر بیش از اندازه تقویت شود، میتواند ما را ناکارآمد کند. بهعنوان مثال، اعتمادبهنفس بیش از حد ممکن است به غرور تبدیل شود. فروتنی افراطی میتواند منجر به خودکمبینی شود. حتی ویژگیهایی که به ظاهر هیچ نقطه ضعفی ندارند، مانند «خودآگاهی»، میتوانند پیامدهای مخرب داشته باشند.
آیا خودآگاهی همیشه مفید است؟
به نظر میرسد که خودآگاهی ما را قادر میسازد نقاط قوت و ضعف خود را بهتر بشناسیم و درک کنیم چگونه دیگران ما را دریافت میکنند. این ایده در بسیاری از مدلهای رهبری و کوچینگ محبوب نیز مورد توجه است که تأکید دارند «بینش» پیشنیازی برای «پیشرفت» است. تحقیقات متعدد این دیدگاه را تأیید کردهاند:
۱. کارکنانی که به خودآگاهی بالا دست یافتهاند، معمولاً موفقیت بیشتری در کار خود نشان میدهند. این اثر بهویژه در مدیریت و رهبری نمایانتر است.
۲. مدیرانی که نقاط قوت و ضعف خود را میشناسند، نهتنها تیمهای بهتر و سالمتر تشکیل میدهند، بلکه عملکرد مدیریتی مؤثرتری نیز دارند.
۳. خودآگاهی موجب بهبود روابط میشود. افراد خودآگاه، به دلیل شناخت بهتر از احساسات و رفتارهایشان، همدلتر بوده و کمتر وارد تعارض میشوند.
فایدههای ناآگاهی انتخابی
با وجود فواید خودآگاهی، گاهی ناآگاهی انتخابی یا عدم توجه عمدی به برخی کاستیها، نیمهٔ مثبت خود را نشان میدهد. اعتمادبهنفس بالا، حتی اگر فراتر از واقعیت باشد، میتواند به موفقیتهایی منجر شود که نداشتن آنها ممکن بود از رسیدن به آن جلوگیری کند. افراد مشهور مانند محمدعلی، کریستیانو رونالدو یا کانیه وست، نمونههایی هستند که با این نوع اعتمادبهنفس برجسته شدهاند.
تحقیقات نشان میدهد که خوشبینی افراطی به افراد کمک میکند از موانع عبور کرده و انگیزهٔ خود را تقویت کنند. همچنین خودفریبی گاه میتواند قدرت تأثیرگذاری و اقناع را افزایش دهد. بدون شک، بسیاری از کارآفرینان و نوآوران تحت تأثیر همین خوشبینی فراتر از واقعی، به موفقیت رسیدهاند.
مدیریت تعادل روانشناختی
ویژگیهای روانشناختی را میتوان مجموعهای از ابزارها در یک جعبهابزار فرض کرد. هر ابزار زمانی مفید است که در شرایط مناسب خود به کار گرفته شود. اعتمادبهنفس، هوش هیجانی، اصالت یا خودآگاهی، همه ویژگیهایی هستند که اگر بیش از حد یا در شرایط نادرست استفاده شوند، پیامدهای منفی خواهند داشت.
هنر یک مدیر یا رهبر موفق، نه در انتخاب یک ویژگی روانشناختی ثابت، بلکه در توانایی مدیریت انعطافپذیر بین ویژگیهای مختلف است. اینکه زمان مناسب برای اعتمادبهنفس افراطی، یا لحظهای برای تأمل و انتقاد از خود را بتواند تشخیص دهد.
سرانجام، موفقیت در مدیریت روانشناختی در درک این اصل نهفته است که هر ویژگی اگر بیش از اندازه و بدون تعادل باشد، به ضعف تبدیل میشود. بلوغ روانشناختی به معنای توانایی تنظیم و مدیریت این تعادلها است. در واقع، بزرگترین تناقض در انسان گرایش به پاسخهای ساده برای مسائل پیچیده است. ویژگیهای مؤثر انسانی ترکیبی از تناقضهای متعادلاند و افراد موفق میتوانند این پیچیدگیها را با مهارت مدیریت کنند.
ارسال نظر