داستان احساسی چارلی چاپلین: نامه ای که قلب او را پس از 10 سال به تپش انداخت
رکنا: چارلی چاپلین، بازیگر افسانهای سینما در زندگی نامهاش از بازگشت رؤیایی به انگلستان پس از 10 سال و دریافت نامهای از عشق قدیمیاش روایت میکند؛ سفری که تفاوتی بزرگ با گذشته داشت و حکایت گر مسیری پرفراز و نشیب بود.
به گزارش رکنا، در دهه 40 خورشیدی، زمانی که چارلی چاپلین ، اسطوره بینظیر دنیای سینما از هیاهوی زندگی فاصله گرفته و زندگی آرامی را در کوههای آلپ در سوئیس میگذراند، رویدادهایی جالب در جریان بود. از نیمه دهه 30 خورشیدی، چاپلین به ترغیب «گراهام گرین» نویسنده برجسته انگلیسی تصمیم به نگارش شرح حال خود گرفت. بخشی از این خودزندگینامه در سال ۱۳۴۳ توسط روزنامه کیهان منتشر شد و اکنون بخشهایی از آن با ترجمه حسامالدین امامی بازگو میشود:
کودک نابغهای که مرا شیفته خود کرد
روزی به طور اتفاقی در نمایشی، کودکی را به همراه پدرش دیدم که استعداد و هوش خارقالعادهاش بیاختیار توجهم را جلب کرد. پس از بازگشت به استودیو، فکری در ذهنم جرقه زد و تصمیم گرفتم از او در یکی از فیلمهایم استفاده کنم.
اما متوجه شدم که این کودک که نامش «جاکی کوگان» بود توسط «آربو کل» مدیر یکی از استودیوهای دیگر برای همکاری در فیلمی انتخاب شده است. از این بابت بسیار نگران شدم اما بعداً دریافتیم که اشتباهی رخ داده و شخص انتخابشده پدر او، «جان کوگان»، بوده است. خوشحال از این خبر، پدر او را دعوت کرده و توانستم رضایت او را جلب کنم تا از پسرش در فیلمم استفاده کنم.
تولید فیلمی به نام "کودک"
من شروع به ساخت فیلمی با بازی «جاکی» کردم که نام آن را کودک گذاشتم اما ساخت این فیلم به دلیل مشکلاتی مانند رفتار ناخوشایند همسر اولم «میلدرد» و رقابت با کمپانیهای دیگر از جمله «فیرست ناشنال»، زمان زیادی برد. در نهایت، این کمپانی تلاش داشت فیلم را با مبلغی بسیار کمتر از هزینه تولید آن از من بخرد اما با گذر زمان و نمایش فیلم، «کودک» به یکی از موفقترین آثار من تبدیل شد.
تهیه فیلمهای دیگر و خستگی ناشی از یکنواختی
با پایان «کودک» پروژههایی دیگر را آغاز کردم، از جمله فیلمی به نام «طبقه بیکاره» که با ایده گرفتن از چند چوبدستی گلف شکل گرفت اما خستگی و یکنواختی ناشی از کار مرا به شدت فرسوده کرده بود. از طرفی، حس دلتنگی و تمایل به بازدید از لندن به شدت در من شکل گرفته بود. دریافت نامهای از «هتی کلی» دختری که روزگاری دوستش داشتم این احساس را تشدید کرد. او در نامه نوشته بود که ازدواج کرده و در لندن زندگی میکند و پرسیده بود که آیا در صورت سفر به لندن، او را خواهم دید یا نه.
بازگشت به انگلستان پس از 10 سال
تصمیم گرفتم استودیو را به طور موقت تعطیل کنم و به لندن سفر کنم. این سفر، پس از 10 سال از ترک انگلستان به مقصد آمریکا بسیار متفاوت بود. من دیگر آن بازیگر گمنام مسافران درجه دوم کشتی نبودم بلکه اکنون به عنوان هنرمندی میلیونر و مشهور در درجه اول کشتی سفر میکردم.
استقبالی شگفتانگیز در لندن
هرچند سعی داشتم در طول مسیر آرامش داشته باشم اما با انتشار اخبار بازگشت من در بولتنها و مطبوعات انگلیس، توجهها به شدت جلب شد. زمانی که به بندر «ساوتامپتون» رسیدم شهردار از من استقبال کرد و سپس با قطار به سمت لندن حرکت کردم. با نزدیک شدن به شهر، هیجان و احساساتم به اوج رسید. وقتی وارد ایستگاه «واترلو» شدم جمعیت مشتاقی که پلیس تلاش میکرد آنان را کنترل کند به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد. فریادهای شادی و هیجان مردم همچنان ادامه داشت و پس از سخنرانی کوتاهی در جمع به هتل «ریتس» رفتم که در آنجا نیز جمعیتی منتظر حضورم بودند.
اقامت در لندن فرصتی بود برای بازدید از خیابانها و مکانهایی که خاطرات گذشتهام را زنده میکرد. خیابانهایی مانند «کنتیگتون» و کارگاههایی که زمانی در آنها کار میکردم، همچنان برایم یادآور روزهای گذشته بودند. این بازگشت به وطن، مسیری پر از احساسات متناقض و خاطرات بود که تأثیر عمیقی بر من گذاشت.
ارسال نظر