مزد خبرنگار
رکنا: کوتاه سخن که به گزاف هر آن چه در نقش و رسالت خبرنگار بگوییم کم گفته ایم.
به گزارش رکنا، الو، مرکز اطلاع رسانی پلیس؟
سلام.
بی مقدمه گفت: با آقای امتداد تاریکی کار دارم. می خواهم خودکشی کنم؛ من خواننده هر روز ستون شما در سایت خبرگزاری پلیس و روزنامه خراسان هستم.
شماره تلفن تان را از روزنامه گرفتم. می خواستم بگویم مطلب امروزتان هم خیلی قشنگ بود و ... .
گفت و گو با او به طول انجامید تا بدانجا که قرار شد قبل خودکشی یک قرار ملاقات در تحریریه روزنامه داشته باشیم
آن موقع توفیق داشتم سربازی در رکاب سردار" حمیدی فر" در معاونت فرهنگی و اجتماعی پلیس استان خراسان رضوی باشم که اینک مسئولیت خطیر جانشین معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا عهده دارند.
سردار حمیدی فر که از روانشناسان قابل و کاربلد هستند به تحریریه روزنامه دعوت شدند.
با هدایت این روانشناس فرهیخته آن جوان که همسر و یک فرزند داشت، به خود آمد با خود چه کرده و نباید... .
پروانه، دختر 9 ساله ای که پدرش به خاطر ضربه ناشی از سقوط در هنگام کار معلول و مادرش نیز از بیماری رنج می برد؛ نان آور خانه بود. می خواست درس بخواند. خانواده نمی توانستند هزینه تحصیلش را فراهم کنند. در مسابقه ی پلیس رضوی که در پیک نوروزی دانش آموزان برگزار شده بود شرکت کرد. نامه ای نوشته بود و با التماس و تمنا می خواست برنده جایزه نقدی مسابقه شود تا هزینه تحصیلش را فراهم سازد.
انتشار این خبر باعث شد خیران نیکوکار تمام قد از این خانواده حمایت کنند؛ آخرین خبر از پروانه این که در رشته ریاضی محض تحصیل می کرد.
الو، مرکز اطلاع رسانی پلیس. من با نویسنده ستون راه و بیراه روزنامه شهرآرا کار دارم. شماره شما را از روزنامه گرفتم. کارگر شهرداری هستم. پولی که برای عمل جراحی بچه ام از بانک گرفته بودم دزد قاپید و من ... .
با انتشار این خبر نیز خیران پای کار آمدند و تمام قد از این خانواده حمایت کردند.
سمیرا، دختر بچه 8 ساله ای که در اثر ضرب و شتم ناپدری از ناحیه کمر دچار آسیب جدی شده و توان راه رفتن نداشت هم با انتشار مطلبی که از شرح وضع حال او در داشتیم و با راهنمایی دکتر" مجید موسوی راد" که آن موقع از روان شناسان زبده در خراسان رضوی بودند و اینک مدیرکل مراکز مشاوره و مددکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی فراجا است، با کمک خیران، کودک به اتاق عمل جراحی رفت و پس از بهبود به یک مرکز نگهداری دختران بد سرپرست منتقل شد.
از گفت و گو با آنانی که پای چوبه دار از پشیمانی و ندامت می گفتند، تا خبر دزدی که خواب دید از حرم امام رضا(ع) بیرونش کرده اند و روز بعد گوشی سرقتی را به مالکش برگرداند و قسم خورد دیگر دزدی نکند و ... .
ماجرای آن شب برفی در کولاک بی رحمانه زمستان با خراب شدن خودروی پراید در جاده روستایی امید مرد جوان با سوی چراغ خودروی گشت پلیس شهزستان زاوه نور امیدی در دل او روشن کرد و همسر باردارش با کمک پلیس به بیمارستان تربت حیدریه انتقال یافت و به گفته پزشکان تنها چند دقیقه دیر تر رسیدن این زن منجر به مرگ او و فرزندش می شد ... .
پیام رادیویی از فرار راننده وسیله نقلیه پس از برخورد با عابر پیاده ای که ساعتی بعد در پیامی دیگر به شهروندان گفتم راننده پیکان با تاخیر خواهرش در برگشت به خانه و پی گیری لازم متوجه می شود عابر پیاده ای که زخمی در صحنه تصادف جا گذاشته، خواهرش بوده که توسط شهروندان به مرکز درمانی انتقال یافته است و ... .
بیست و هفت سال از بهترین دوران جوانی را پس از تحصیل در رشته خبرنگاری و هفت سال خدمت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با توفیق استخدامی در فراجا و فعالیت در بخش های مختلف رادیو، تلویزیون، مطبوعات و رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی گذراندم و از این توفیق، والاتر نیست جز آرزوی شهادت که رزق خوبان وارسته می شود.
این همه توفیق برای آن که عزم خدمت دارد و می خواهد باری از دوش جامعه بردارد؛ شکر نعمت می خواهد و بس.
شوق نوشتن تا به امروز با همکاری در رسانه های خراسان، قدس، شهرآرا، ایران، همشهری، جام جم، نخست و شبکه های اجتماعی ادامه داشته و دارد و تکلیفی است بر آن که سازمان مقدس پلیس منت نهاده و جایگاه خبرنگاری به ما داده است.
مزد خبرنگار، حاصل و نتیجه و اثر سودبخش کاری است که انجام می دهد نه انتظار تشکر و قدردانی از او.
خبرنگار فکر می کند، می نویسد، می گوید و رنج می کشد تا بتواند بگوید.
کار خبرنگاری سخت است و خبرنگاری در پلیس بسیار سخت و پرهزینه.
آن چه باید محور تفکر در این حوزه و عرصه ماموریتی قرار گیرد این که از رویکرد سازمانی به نگاه مردمی و اجتماعی برسیم و از بیان «حکایت گزارش گونه» به « روایت گری چرا گونه » بپردایم.
هفدهم مردادماه، روز بزرگداشت مقام خبرنگار را به همرزمان عزیزم در قامت خبرنگاری پلیس و فرماندهان این لشگر مقتدر در معاونت فرهنگی و اجتماعی فراجا تبریک عرض می کنم و امیدوارم به حق خون شهدا و به احترام مهسا طاهری، دختر سرهنگ شهید" حسن طاهری" که با شنیدن خبر شهادت پدر، پس از 6 ماه سکوت تنها امید آرام بخشش در آغوش گرفتن عکس پدر هنگام خواب بود و با به تن کردن جلیقه خبرنگاری پلیس زبان گشود؛ الهی بتوانیم آن چه باشیم که باید باشیم.
غلامرضا تدینی راد
ارسال نظر