اعتراف هوشنگ و پیمان به سرقت های مسلحانه خشن در تهران + گفتگو با متهمان

به گزارش رکنا، چند روز قبل مرد جوانی به پلیس رفت و مدعی شد که از او خفتگیری شده است. مرد جوان زمانی که در مقابل افسر پرونده‌اش قرار گرفت، گفت: من خودم سابقه شرارت دارم، اما چند سال قبل بعد از اینکه مجازات کارهایم را دیدم دور خلاف را خط کشیدم.

تا اینکه امروز حوالی غروب در حال عبور از خیابان بودم که دو مرد جوان با ماسک سوار بر موتورسیکلت راهم را سد کردند. یکی از آنها اسلحه کلت کمری داشت و می‌خواست گردنبند طلایم را سرقت کند. اما مقاومت کردم و با آنها درگیر شدم.

در این درگیری ماسک یکی از سارقان افتاد و چهره‌اش را دیدم. او هوشنگ، از خلافکاران محل قدیمی‌مان بود. احتمال دادم چون چند سالی بود که دیگر با آنها کاری نداشتم سارقان مرا نشناختند. اما وقتی ماسک کنار رفت و اسمش را صدا زدم، خیلی‌ جا خورد و انگار او هم مرا شناخت با این حال مرا تهدید کردند که اگر هویت آنها را برملا کنم نه تنها برای خودم بلکه برای خانواده‌ام هم دردسر به‌وجود خواهند آورد. اما من توجهی نکردم و تصمیم گرفتم آنها را به پلیس لو بدهم.

با شکایت مرد جوان، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. بررسی‌ها نشان می‌داد هوشنگ و همدستش پیمان، سابقه خفتگیری در پرونده خود دارند و آخرین بار دی سال گذشته از زندان آزاد شده‌اند.

از سویی تیم تحقیق با شکایت‌های سریالی سرقت گردنبد طلای آقایان با سلاح گرم مواجه شدند. سرقت‌هایی که با بازبینی تصاویر به‌دست آمده از دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت، تصاویر هوشنگ و پیمان از آنها به‌دست آمد. اما از آنجایی که آنها کلاه و ماسک به سر داشته و پلاک موتورشان را مخدوش کرده بودند، موفق به دستگیری آنها نشده بودند.

با به‌دست آمدن هویت سارقان گردنبند قاپ، هوشنگ و همدستش در تحقیقات پلیسی بازداشت شده و به سرقت‌های سریالی گردنبند اعتراف کردند. با اعتراف متهمان، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت آنها در اختیار اداره آگاهی قرار داده شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

سرقت برای قدرت‌نمایی

هوشنگ که به قول خودش هنوز مهر آزادی‌اش از زندان خشک نشده دوباره کار خلاف را شروع کرده بود درباره جرایم خود گفت:

وقتی از زندان آزاد شدم به سراغ دوستم رفتم و با تهیه یک کلت کمری سرقت‌ها را شروع کردیم. می‌دانستم مردم وقتی اسلحه را ببینند بدون مقاومت تسلیم می‌شوند.

سوژه‌هایتان را چطور شناسایی می‌کردید؟

در خیابان‌ها سوار بر موتور پرسه می‌زدیم و برق زنجیر طلا را روی گردن هر مردی می‌دیدیم، او را انتخاب می‌کردیم.

در بعضی از سرقت‌ها مالباخته‌ها را کتک هم می‌زدید؟

قصدمان کتک زدن نبود اما اگربه تهدیدهایمان توجه نمی‌کردند مجبور بودیم کمی آنها را بترسانیم. ظاهراً چند تایی از مالباخته‌ها نیز آسیب بدنی مثل شکستگی دست هم داشتند.

این همه خشونت برای چه بود؟

برای قدرتنمایی. می‌خواستیم در فضای مجازی و واقعی برای خودمان اسم و رسمی پیدا کنیم و معروف شویم. حتی در بعضی از سرقت‌ها که خشونت در آنها وجود داشت همدستم عکس و فیلم می‌گرفت و در پاتوق‌های شبانه به رفقایمان نشان می‌دادیم تا به آنها ثابت شود ما هم برای خودمان کسی هستیم.می خواستیم اشرار و اراذل و اوباش معروف از ما بترسند. آرزویمان این بود که بین اوباش سربلند باشیم.

با گردنبندهای سرقتی چه می‌کردید؟

بعضی‌ها را می‌فروختیم و بعضی‌ها را هم به دوست و آشنا و فامیل هدیه می‌دادیم.

وبگردی