حمله مردان سیاه پوش مسلح به خانه ویلایی خانم و آقای دکتر زیبایی در جردن
حوادث رکنا: پشت پرده سرقت از زوج پزشک و متخصص پوست و مو، که منزلشان را تبدیل به مطب کرده بودند، سرایدار جوان بود که به طمع پولدار شدن نقشه این سرقت را طراحی کرد بود.
به گزارش رکنا، یکی از روزهای آبان امسال مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و گفت مردانی نقابدار به خانهاش دستبرد زده اند.
وی توضیح داد: من و همسرم در خانه ویلاییمان در خیابان جردن زندگی می کنیم و هردو متخصص پوست و مو هستیم. طبقه اول مطبمان است و طبقه دوم محل زندگیمان. ساعتی قبل سر و صدایی از طبقه پایین شنیدم، سپس دو مرد نقابدار مقابل در ورودی خانه مان(طبقه دوم) ظاهر شدند. با دیدن آنها شوکه شدیم و نمیدانستیم که آنها چطور توانسته بودند وارد ساختمان شوند. مردان نقابدار با چاقو، اسلحه و گاز اشک آور تهدیدمان کردند و با تهدید، رمز گاوصندوق ما را گرفتند و هرچه پول، طلا و دلار داخل آن بود را به سرقت بردند.
وی ادامه داد: آنها که سر تا پا سیاه پوشیده بودند پس از سرقت اموال با ارزش، دست و پای من وهمسرم را بستند و بعد به طبقه پایین رفتند و دستگاه لیزر و تجهیزات پزشکی که میلیاردها تومان ارزش داشت را دزدیدند. با رفتن آنها من و همسرم به سختی توانستیم دست وپایمان را باز کنیم و خودمان را به طبقه پایین برسانیم و به محض ورود به آنجا سرایدار را با دست و پای بسته دیدیم که روی زمین افتاده بود.
ردپای آشنا
با این شکایت، پرونده ای تشکیل شد و گروهی از ماموران به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت راهی محل سرقت شدند و به تحقیقات میدانی دست زدند.
سرایدار ساختمان در تحقیقات گفت: برای خرید از خانه بیرون رفتم که ناگهان سرنشینان خودروی پژویی راهم را سد کردند. آنها با تهدید مرا سوار ماشین خود کرده و به سمت خانه و مطب آقا و خانم دکتر رفتند. مردان گروگانگیر با تهدید وارد ساختمان شدند و نقشه سرقت را عملی کردند.
گرچه سرایدار خانه ویلایی مدعی بود که دزدان به زور او را ربوده و مجبورش کرده بودند که در خانه ویلایی را به رویشان باز کند اما دوربینهای ساختمان و آن محله، صحنهای از ربوده شدن وی را ضبط نکرده بودند. بررسیها نشان میداد که او روز حادثه از خانه خارج شده بود اما دقایقی بعد بدون اینکه کسی همراهش باشد برگشته و دقایقی بعد هم سارقان نقابدار وارد ساختمان شده بودند. همه این مدارک و شواهد که کنار هم قرار می گرفت انگشت اتهام را به سمت سرایدارساختمان نشانه گرفت. وی بازداشت شد تا اینکه در بازجویی ها اسرار سرقت را فاش کرد. او گفت که سارقان را اجیر کرده تا نقشه سرقت از خانه خانم و آقایدکتر را اجرا کند. وی پس از اقرار به سرقت، بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. از سوی دیگر جست و جو برای سارقان اجیر شده نیز ادامه دارد.
وسوسه
سرایدار ساختمان فکرش را نمی کرد که دستش رو شود و به دام پلیس بیفتند. او می گوید که به طمع پولدار شدن، چنین نقشه ای کشیده به گمان اینکه هرگز اسرار این سرقت فاش نخواهد شد اما از آنجا که ماه همیشه پشت ابر نمی ماند، در نهایت دستش رو شد.
گفت و گو با وی را در ادامه می خوانید.
چه شد که فکر سرقت به سرت زد؟
وقتی دیدم آقا و خانم دکتر یک دستگاه لیزر گرانقیمت خریده اند. وقتی شنیدم ارزش این دستگاه، میلیاردی است وسوسه سرقت به جانم افتاد؛ به طمع پولدار شدن.
نقشه را خودت به تنهایی کشیدی؟
خیلی با خودم کلنجار رفتم که وارد دنیای سارقان نشوم اما خب در نهایت اجرایش کردم و برای اجرای این نقشه، به سراغ دو خلافکار حرفه ای رفتم.
چند وقت است که با آقا و خانم دکتر کار می کنی؟
حدود 4 سالی می شود. من از صفر تا صد زندگیشان در این مدت با خبر بودم. از سوی دیگر آنها خیلی به من اعتماد داشتند و شاید به همین دلیل بود که فکر می کردم هرگز به من مشکوک نمی شوند اما من از اعتمادشان سوء استفاده کردم و در نهایت سناریویی که طراحی کرده بودم لو رفتم. یعنی مشخص شد که من پشت پرده ماجرا هستم.
ظاهرا سارقان اجیر شده، طلا و دلارها را هم به سرقت بردند؟
خب من خبر داشتم که آقا و خانم دکتر در خانه شان طلا و دلار نگه می دارند. می خواستم پولدار شوم و با این انگیزه وارد دنیای تبهکاران شدم.
با سارقان اجیر شده، چطور آشنا شدی؟
در مدتی که سرایدار بودم با افراد زیادی آشنا شدم؛یکی از آنها شاهین بود؛ پسر خلافکاری که سابقه سرقت داشت. یک شب که دکتر و همسرش مسافرت بودند و من مقابل خانه آتشی درست کرده بودم،شاهین نزد من آمد. گرم گفت و گو که شدیم نقشه ای که در سر داشتم را برایش گفتم. او هم استقبال کرد و قرار شد با دوستش مهران این کار را انجام دهند. راستش را بخواهید کمی که گذشت از تصمیمی که گرفته بودم پشیمان و منصرف شدم اما آنها اصرار کردند و آنقدر در گوشم خواندند که من حاضر شدم تن به این کار بدهم و با همدستی یکدیگر نقشه سرقت را اجرا کنیم اما خیلی زودتر از آنچه تصور می کردم دستم رو شد و حالا که دستگیر شده ام به شدت پشیمانم که اعتماد آقا و خانم دکتر نشانه گرفتم و به آنها خیانت کردم. نمی دانم با چه رویی به چشمان آنها نگاه کنم،؛ کاش مرا ببخشند و حلالم کنند.
ارسال نظر