جنجال در قتل پیرمرد تهرانی /  قاتل کیست؟ زن سوم یا زن همسایه! + جزییات

به گزارش رکنا، رسیدگی به پرونده از 23 آذر ماه سال ۹۸ به دنبال تماس یک شهروند با ماموران کلانتری تهرانپارس آغاز شد. وی که با  پلیس تماس گرفته بود گفت: من برای سیگار کشیدن از خانه بیرون رفته بودم که یکباره با پیکر خونین پیرمرد همسایه به نام اصغر روبه رو شدم. او خونین روی زمین افتاده بود. من که شوکه شده بودم بلافاصله مقابل خانه دخترش که چند خانه آن طرف تر بود رفتم و او را خبر کردم. سپس  با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.

با این تماس ماموران مقابل خانه مورد نظر رفتند و دریافتند پیرمرد به بیمارستان منتقل شده اما چند روز بعد جان سپرده است.

با مرگ مرد 82 ساله تحقیقات پلیسی آغاز شد و ماموران در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از همسایه ها پرداختند. در بررسی ها روشن شد پیرمرد قبل از انتقال به بیمارستان به آنها گفته بود همسر سومش و پسرش او را با چاقو زده اند.

به این ترتیب همسر سوم اصغر به نام طلعت و پسرش تحت بازجویی قرار گرفتند اما مدعی شدند پیرمرد خودزنی کرده و از چندساعت قبل از قتلش در خانه نبوده است.

طلعت اما در بازجویی های بعدی مدعی شد زن همسایه به نام مروارید در قتل همسرش دست داشته است.

با این ادعا مروارید 55 ساله تحت بازجویی قرار گرفت.وی که سعی داشت با دروغگویی پلیس را گمراه کند به قتل پیرمرد صاحبخانه با همدستی همسر سوم وی اعتراف کرد.

افشای جنایت زنانه

وی گفت: حدود 7 ماه پیش به ‌عنوان مستأجر در ساختمان اصغرساکن شدم. اوایل پیرمرد با من رفتار خوبی داشت اما بعد از مدتی اذیت‌هایش شروع شد. مدتی قبل از این ماجرا پسرم برای زندگی به ترکیه رفت. او یک سگ داشت که قبل از سفر آن را  به من سپرد تا بعد از چند هفته سگ را برایش بفرستم. پیرمرد از این ماجرا ناراحت بود و اعتراض می کرد. از طرفی بهانه پول شارژ ساختمان را می گرفت و می گفت مصرف آب و برق ما زیاد است. من از رفتارهای او خسته شده بودم.

وی ادامه داد: پیرمرد  بداخلاق همیشه دسته کلید گاوصندوقش را دور گردنش می انداخت و  روی یک صندلی جلوی در  ورودی ساختمان می ‌نشست تا رفت و آمد ما را کنترل کند. او هر بار مرا می ‌دید اعتراض می ‌کرد و می ‌گفت رفت‌ و آمدهایم زیاد است. رفتارهای او برای غیرقابل تحمل شده بود تا اینکه یک روز به همسر سومش گفتم پیرمرد را میکشم. طلعت با خونسردی گفت در فرصتی مناسب این کار را انجام دهم. طلعت بعد از مرگ همسر دوم پیرمرد با او ازدواج کرده و از او دل خوشی نداشت.

 زن میانسال ادامه داد: سه روز قبل از  این ماجرا طلعت را دیدم.او به خاطر اینکه شوهرش همه اموالش را به دامادش وکالت داده بود ناراحت بود. به همین دلیل می گفت زنده بودن شوهرش بی فایده است. او گفت وقت آن رسیده که شوهرش بکشیم. من هم به خاطر کینه ای که از پیرمرد به دل داشتم  قبول کردم.

وی در تشریح جزییات قتل گفت: طلعت آن روز سراغم آمد و گفت شوهرش خواب است. یک چاقو برداشتم و به خانه آنها رفتم. پیرمرد یکباره در خواب تکان خورد و من ترسیدم اما طلعت گفت خواب پیرمرد سنگین است.ولی بهتر است او را با دستکش بکشم. من یک دستکش کاموایی به دست کردم و بالای سر او رفتم و ضربه ای به گردنش زدم. همان موقع پیرمرد بیدار شد و از خانه بیرون رفت.من هم بلافاصله به خانه ام رفتم.

با اظهارات این زن برای وی به اتهام قتل و برای طلعت به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر شد و آنها درشعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.

نخستین دادگاه

در ابتدای جلسه اولیای دم که فرزندان مقتول بودند درخواست قصاص را مطرح کردند.

سپس زن همسایه در جایگاه متهم ایستاد و ادعای تازه ای را مطرح کرد. وی گفت: من قاتل نیستم و تحت فشارهای پلیس آگاهی به قتل اعتراف کردم.

وی  ادامه داد: چند سال قبل از شوهرم جدا شدم و به صیغه یک مرد درآمدم اما شرایط روحی خوبی نداشتم و داروهای اعصاب و روان مصرف می کردم. در آن شرایط سخت به قتل اعتراف کنم. قبول دارم پیرمرد صاحبخانه بدخلق بود و من دل خوشی از او نداشتم. اما راضی به مرگش نبودم.طلعت به خاطر اختلافات مالی شوهرش را کشته است. حتی چند نفر از همسایه ها که پیرمرد را خونین در کوچه دیده بودند همان موقع گواهی داده اند پیرمرد خودش گفته همسرش با همدستی پسرش او را زخمی کرده اند.

سپس همسر سوم قربانی در جایگاه متهم ایستاد و اتهام معاونت در قتل شوهرش را قبول کرد.

وی گفت: آن روز برای اینکه زباله ها را بیرون ببرم در را باز گذاشته بودم. وقتی برگشتم دیدم دست و لباس های مروارید خونی است. من ترسیدم و فرار کردم.

قاضی گفت: قبلا در بازجویی ها گفته بود مرد بداخلاقی بود و با تو و فرزندانت رفتار خوبی نداشت. حالا چه می گویی؟

که زن میانسال پاسخ داد: نه اشتباه کرده ام. او مرد خوب و مهربانی بود.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده مروارید را به قصاص و طلعت را به 15سال زندان محکوم کردند.

شکستن حکم  قصاص در دیوان عالی کشور

با صدور حکم دادگاه، مروارید به حکم صادره اعتراض کرد و پرونده برای رسیدگی به دیوان عالی کشور فرستاده شد. قضات عالی رتبه پس بررسی موشکافانه، حکم صادره را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند.

به این ترتیب متهمان بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.

دومین دادگاه

در ابتدای جلسه  بار دیگر فرزندان قربانی بر صدور حکم قصاص اصرار کردند.

وقتی مروارید روبه روی قضات ایستاد گفت: من قاتل نیستم و نمی دانم چرا فرزندان مقتول مرا به عنوان قاتل پدرشان می دانند. من آن روز وقتی از خانه بیرون آمدم پیرمرد را خونین روی زمین دیدم و چون شوکه شده بودم از ترسم فرار کردم.

قاضی پرسید: به طور طبیعی وقتی یک نفر را زخمی در خیابان ببینید فرار می کنید؟

که متهمه پاسخ داد:چون من  با صاحبخانه ام اختلاف داشتم ترسیدم  تا همه مرا در مرگ او مقصر بدانند. به همین خاطر فرار کردم.من در مرگ او بی تقصرم و نمی دانم چه کسی او را  کشته است. همسر سومش  دل خوشی  از او نداشت و بارها  گفته بود قصد دارد او را از زندگی اش حذف کند.طلعت قاتل شوهرش است.

سپس طلعت در جایگاه ویژه ایستاد و اتهام معاونت در قتل را رد کرد.

وی گفت: من از همان ابتدا گفته بودم در قتل همسرم دستی نداشتم. من بی گناه به زندان افتاده ام.

قاضی گفت : اگر بی گناه بودی، چرا بعد از صدور حکم 15 سال زندان، هیچ  اعتراضی نکردی؟

که وی پاسخ داد: من کسی را ندارم  که پیگیر پرونده ام باشد. خودم هم بی سواد هستم. اما مروارید سواد دارد و می تواند خوب  حرف بزند .به همین خاطر من به زندان محکوم شدم.مروارید همسرم را کشته و من کمکی به او نکردم.

 در پایان و با توجه به تناقض گویی های دو متهم، قضات ادامه جلسه را به بعد موکول کردند.

وبگردی