جنایت عاشقانه در ائل گلی تبریز / قاتل غیرتی بخاطر دختر عاشق پیشه تسلیم شد + جزییات

به گزارش رکنا، کلثوم، دختری 18 ساله که در سن 13 سالگی بر اثر اصرار والدین خود تن به ازدواج اجباری با مردی 25 ساله می دهد؛ مردی که اعتیاد داشت و 12 سال از خودش بزرگتر بود. اما دوام این زندگی مشترک حتی به 2 سال نیز نمی رسد و منجر به طلاق می شود.  

اندکی بعد از طلاق، کلثوم با جوانی به نام محمد آشنا می شود. جوانی که پدر و مادرش از هم طلاق گرفته بودند و وی به طور مستقل در خانه مجردی اش زندگی می کرد. اما دوستی این دو جوان زیاد تنها 3 سال طول می کشد و بعد از گذشته 3 سال، رابطه آنان به بن بست می رسد و به جدایی ختم می شود.

جدایی که ضربه بدی بر روحیه کلثوم وارد می کند و وی تصمیم می گیرد سر از جزئیات ماجرا دربیاورد تا بداند علت این جدایی چه چیزی بوده است که به رد پای دختر دیگری به نام زهرا می رسد. زهرا را پیدا و از ارتباط قبلی خود با محمد می گوید، اینکه چه ارتباطی باهم داشته اند و به مدت 3 سال است باهم دوست بوده اند.

خواستگاری دوست محمد از معشوقه وی

در این بین یکی از دوستان محمد به نام اسماعیل از رابطه دوستی آن دو مطلع شده و موفق به دیدار حضوری زهرا می شود؛ دیداری که دلباختگی اسماعیل را موجب شده و باعث می شود وی به طور رسمی و به دور از چشم دوستش محمد، مادر خود را برای خواستگاری از زهرا به منزل آنان می فرستد.

اما زهرا تمام ماجرای عاشق شدن اسماعیل و خواستگاری رسمی او را برای محمد تعریف می کند، محمد نیز به شدت عصبانی شده و بعد از مدتی و پس از یک بگومگو، ارتباط خود با زهرا را نیز قطع می کند.

جزئیات روز حادثه

بعد از قطع ارتباط زهرا با محمد، کلثوم و زهرا نیز باهم اختلاف پیدا می کنند و برای رفع این اختلاف، خواهر زهرا پیشنهاد ملاقات و گفت و گوی حضوری را در یکی از پارک های تبریز می دهد و آنان نیز قبول می کنند.

محمد ارتباط خود با زهرا را قطع کرده بود، روز حادثه زهرا به همراه خواهرش و نیز کلثوم سوار بر ماشین اسماعیل به پارک ائل گولی تبریز می روند، دوست دیگر اسماعیل به نام رحیم نیز آنان را در این سفر همراهی می کند.

اما از آنجایی که اسماعیل در اثر مصرف مشروبات الکلی مست و بی حال بود 3 دختر را به حال خود رها می کند تا به گفت و گوهای دخترانه خود برسند و خود نیز به همراه رحیم اندکی با فاصله از این 3 دختر بر روی چمن ها دراز می کشد.

در همین حین محمد با رحیم تماس می گیرد و محل آنان را جویا می شود و خود را به آنان می رساند. اما وقتی می رسد از فاصله 10 متری بر سر حضور زهرا عصبانی و وی را با القاب زشت خطاب قرار می دهد که چرا به تلفن خود پاسخ نمی دهی.

این سه دختر وقتی می بیینند محمد به شدت عصبانی است از ترس اینکه آنان را کتک بزند سریع اسماعیل و رحیم را صدا و برای دفاع از خود از آنان یاری می طلبند. آنان نیز سریع خود را به نزد دختران می رسانند. در حین رسیدن محمد یک سیلی بر صورت اسماعیل می زند و اسماعیل با همان حال مست خود به محمد هشدار می دهد و می گوید: محمد دست از سرم بردار، می بینی که حال خوشی ندارم.

اما درگیری ادامه پیدا می کند و اسماعیل چاقو را از جیب خود در آورده و ابتدا با پشت آن چندین ضربه به صورت هشداری به بازوی محمد وارد می کند و در ادامه چاقو را برمی گرداند و با قسمت برنده آن نیز چند ضربه متوالی به سینه محمد می زند. محمد غرق در خون بر زمین می افتد. رحیم از اسماعیل می خواهد صحنه را ترک نماید و وی نیز اقدام به فرار می کند. کلثوم برای جلوگیری از خونریزی محمد و نجات جان وی، روسری خود را درمی آورد و با آن زخم محمد را می بندد تا نیروهای اورژانس سر برسند و وی را نجات دهند اما متاسفانه محمد فوت می کند.

ماموران کلانتری 20 تبریز به همراه بازپرس ویژه قتل این شهر و کارآگاهان اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تبریز، در همان محل حادثه کلثوم را دستگیر کردند.

کلثوم وقتی مقابل کارآگاهان و نیز بازپرس ویژه قتل تبریز می نشیند تمام جزئیات ماجرا، از ازدواج اول خود تا دوستی با محمد و ... را برای کارآگاهان و نیز بازپرس پرونده بازگو می کند.

اما وقتی اسماعیل خبر دستگیری کلثوم را از زبان دوستانش می شنود، غیرتی شده و خود با مراجعه به اداره آگاهی تبریز قتل را گردن گرفته و می گوید: محمد را من کشتم، آن دختر هیچ گناهی ندارد؛ وی را آزاد نمایید.

بنا بر این گزارش، تحقیقات در این پرونده جنایی در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی تبریز قرار گرفته است.

خبرنگار: فاطمه قلی پور گنجه لو

وبگردی