قتل فجیع  زن جوان جلوی دادگاه خانواده / مرد عصبانی قبل از جدایی زنش را چاقو چاقو کرد

سبحان سلمانی مرادی / به گزارش رکنا؛ رسیدگی به این پرونده از سال 90 به دنبال وقوع درگیری خونین مقابل دادگاه خانواده تهران آغاز شد. جدال یک زوج که برای طلاق به دادگاه آمده بودند به خون کشیده شد و زن جوان به نام سحر از سوی همسرش بهروز زخمی و به بیمارستان منتقل شد. اما وی ساعتی بعد به خاطر شدن جراحات جان سپرد.

با مرگ تازه عروس، داماد خشن تحت بازجویی قرار گرفت و در تشریح جزییات ماجرا گفت: من و سحر 4 سال پیش باهم ازدواج کردیم ولی از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم. گمان می کردم رفته رفته اوضاع بهتر می شود اما وقتی با گذشت 4سال دیدیم نمی توانیم مشکلاتمان را حل کنیم به فکر جدایی افتادیم.

وی ادامه داد: آن روز برای طلاق به دادگاه رفته بودیم که مقابل در مجتمع، بار دیگر با هم درگیر شدیم و من در اوج خشم با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به همسرم زدم و همانجا از سوی شاهدان دستگیر شدم.

به دنبال اعترافات تلخ این مرد، وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه 71دادگاه کیفری سابق استان تهران از خود دفاع کرد.

وی به درخواست اولیای دم به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم محکوم شد.

این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد اما چون اولیای دم توان پرداخت تفاضل دیه را نداشتند پیگیر اجرای حکم نشدند و بهروز 11سال بلاتکلیف در زندان ماند.

درخواست کمک 11سال بعد از جنایت

وی که از این وضعیت خسته شده بود نامه ای به قضات دادگاه کیفری استان تهران نوشت و از آنها درخواست کمک کرد.

با پذیرفتن این درخواست از سوی قضات دادگاه، انها در دو مرحله اولیای دم را به دادگاه دعوت کردند و خواستند تا تکلیف متهم را روشن کنند. اما چون اولیای دم در دادگاه حاضر نشدند، بهروز طبق قانون از جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

در ابتدای جلسه بهروز که حالا 42سال دارد روبه روی قضات ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.

وی گفت: من و همسرم به دادگاه رفته بودیم تا از هم جدا شویم اما من در اوج عصبانیت او را کشتم. باور کنید من سحر را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگش نبودم. وقتی 11سال قبل از سوی دادگاه به قصاص محکوم شدم زندگی برایم تمام شد. در مدت 11سال هر شب کابوس اعدام می دیدم و با بلاتکلیفی روزها را به شب می رساندم. من از این وضعیت خسته شده ام و دیگر تحمل زندان را ندارم. من هر شب آرزوی مرگ می کنم و از قضات دادگاه تقاضا دارم کمکم کنند تا به زندگی برگردم. اولیای دم در این سالها پیگیر اجرای حکم نشدند تا من در زندان عذاب بکشم. باور کنید در این سالها به اندازه کافی تنبیه شده ام و بارها مرگ را به چشمانم دیده ام.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی وی را به 10 سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند. به این ترتیب وی به زودی از زندان آزاد خواهد شد.

 

وبگردی