قتل رقیب عشقی در قرار خونین در شهریار

به گزارش خبرنگار رکنا، رسیدگی به این پرونده از ظهر 16 آبان 89 به دنبال کشته شدن پسر 23 ساله‌ای به نام «بابک» مقابل یک باشگاه ورزشی در فاز سوم شهرک اندیشه شهریار در دستور‌کار پلیس قرار گرفت.

شواهد نشان می‌داد بابک از مدت‌ها پیش با پسر جوانی به نام «رضا» اختلاف داشت و بارها از سوی او تهدید به مرگ شده بود، بدین ترتیب تلاش برای ردیابی پسر فراری آغاز و او یک ماه بعد از جنایت بازداشت شد.

رضا در همان بازجویی ابتدایی به قتل رقیب عشقی‌اش اعتراف کرد و گفت: او را به خاطر دختر مورد علاقه‌ام به نام «المیرا» کشتم.

رضا سپس در شعبه 113 دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیای‌دم به قصاص محکوم شد. این حکم در شعبه 13 دیوانعالی کشور مهر تأیید خورد و زمان زیادی به اجرای حکم نمانده بود که رضا توانست با پرداخت دیه، رضایت اولیای‌دم را جلب کرده و از قصاص رهایی یافت تا اینکه از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.

در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربان‌زاده و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد، ابتدا این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را اعلام کرد.

وی گفته بود: با توجه به رضایت اولیای‌دم از آنجا که جرم رضا منجر به اخلال در نظم عمومی جامعه شده است، طبق ماده 612 قانون مجازات برایش تقاضای کیفر دارم.

سپس رضا پشت تریبون دفاع ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من به دختر جوانی به نام المیرا دل‌بسته بودم و می‌خواستم با او ازدواج کنم، اما بابک هم که دوست قدیمی‌ام بود، با او ارتباط داشت. چند بار به بابک تذکر داده بودم مزاحم المیرا نشود، اما دست‌بردار نبود.

صبح 16 آبان‌ماه سال 89، المیرا به دیدنم آمده بود که بابک با موبایل او تماس گرفت. بابک وقتی فهمید المیرا پیش من است، به‌شدت عصبانی شد و از پشت گوشی تلفن ناسزا گفت. همان موقع المیرا از شدت ترس به خانه‌اش رفت و بابک هم چندین‌بار با موبایلم تماس گرفت،او مرا تهدید کرد و از من خواست برای تسویه‌حساب مقابل باشگاه بروم، من هم که می‌دانستم رضا قصد دعوا دارد، از سر خیابان، یک چاقو خریدم و به فاز سوم شهرک اندیشه رفتم.

وی که سرش را پایین انداخته بود، ادامه داد: وقتی مقابل باشگاه رسیدم، با دوستان بابک رو‌به‌رو شدم، سراغ بابک را گرفتم که بابک ناغافل و از پشت سر به من حمله کرد. من هم برای دفاع از جانم چاقو کشیدم، اما واقعا قصد کشتن بابک را نداشتم و نمی‌دانم چاقو چطور به گردن او برخورد کرد. من با دیدن خون ترسیدم و فرار کردم. یک ماه شبانه‌روز با ترس و مخفیانه زندگی می‌کردم و مدام کابوس می‌دیدم تا اینکه بازداشت شدم.

وی در ادامه گفته بود: 5 سال است که در زندانم و خانواده‌ام با پرداخت دیه 160 میلیونی توانستند رضایت اولیای‌دم را جلب کنند، من در این مدت به اندازه کافی تنبیه شده‌ام و خداوند به من زندگی دوباره بخشیده است، حالا از هیأت قضایی تقاضا دارم تا در مجازاتم تخفیف قائل شود، من می‌خواهم گذشته‌ام را جبران کنم.

بنابر گزارش به دست رسیده در پایان این جلسه هیأت قضایی وارد شور شدند تا متهم  طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی بعد از گذشت  زندان از لحاظ جرم و جنبه عمومی از زنداتن آزاد شود.

وبگردی