زمانی جلاد معروف ایران بودم /  خانواده ما از هفت پشت جلاد بودند

به گزارش رکنا، روزگاری، شغل جلادی یکی از ترسناک‌ترین و پرحاشیه‌ترین مشاغل ایران بود. علی میرغضب، آخرین بازمانده از نسل میرغضبان در تهران، یکی از چهره‌هایی است که درباره شغلش و گذشته‌ای پرماجرایش روایت‌های شگفت‌انگیزی دارد. این مرد، که در زمان مصاحبه با مجله "اطلاعات هفتگی" در سال ۱۳۳۶، نزدیک به صد سال عمر داشت، همچنان در کوچه‌های مولوی دستفروشی می‌کرد.

علی میرغضب تمام دوران خود را در راه خدمت به حکومتی سپری کرد که شغلی دشوار، خونین و پر از انتقاد را برای او رقم زده بود. روایات او از ماجراهای بی‌رحمانه و حیرت‌انگیز گذشته، جنبه‌ای از تاریخ معاصر ایران را روشن می‌کند که کمتر به آن پرداخته شده است.

خاطرات میرغضب معروف ایران

میرغضب با صراحتی بی‌مانند، از تجربه‌های تلخ خود به عنوان جلاد سخن می‌گوید. او زوایای گوناگون این شغل، از تربیت میرغضب‌ها تا مواجهه با محکومان و برخوردهای مردم را بازگو کرده است. در روایت‌های علی، شاهد نگاه‌های متفاوت جامعه نسبت به شغلی هستیم که میان ترس، نفرت و کنجکاوی مردم سرگردان بود.

اولین بخش از سخنان علی میرغضب به تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۳۶، در مجله اطلاعات هفتگی منتشر شد. در ادامه، قسمت‌هایی از این خاطرات خواندنی را با شما به اشتراک می‌گذاریم:

«زمانی جلاد معروف ایران بودم»

علی میرغضب در خاطراتش می‌گوید: "زمانی، من جلاد معروف ایران بودم. بسیاری از مردم از شنیدن اسم من نفرت پیدا می‌کردند، ولی واقعیت این است که جلاد نیز انسانی با احساسات و عواطف است؛ شغلی برای او تعیین شده که ظاهراً پست و نفرت‌انگیز به نظر می‌آید."

علی به تصویر می‌کشد که چطور مردم با دیدن او در لباس قرمز و خنجر تیز در دست، از او متنفر می‌شدند. او ظاهر خود را به چشم خشونت و ترس در نگاه جامعه می‌دید. "من بارها محکومان بی‌شماری را در میدان‌های اعدام سر بریدم. با محکومان مختلفی روبه‌رو شدم، برخی خونسرد بودند و برخی به شدت ترسیده و گریه می‌کردند." به گفته علی، گریه‌ها و التماس‌های محکومان بی‌فایده بود، چرا که او نیز چاره‌ای جز اجرای حکم نداشت.

چرا مردم برای دیدن اعدام‌ها جمع می‌شدند؟

علی میرغضب به توصیف حضور مردم در میدان‌های اعدام پرداخته است: "مردم دسته‌دسته برای تماشا می‌آمدند. با وجود ترس، حس کنجکاوی آن‌ها را به میدان می‌کشید. وقتی من حکم را اجرا می‌کردم، می‌دیدم که مرا نفرین می‌کنند، اما من بی‌گناه بودم. من یک مأمور بودم و محکومین گناهکار."

میراث خانوادگی جلادی

علی میرغضب با افتخار از خانواده جلادان خود سخن می‌گوید. او می‌گوید: "خانواده ما از هفت پشت جلاد بودند. این حرفه برای ما به صورت موروثی بود. روزی که به دنیا آمدم، حکومت مرا به عنوان میرغضب استخدام کرد."

«میرغضب کوچولو»

یکی از قسمت‌های جالب خاطرات علی، دوران کودکی اوست که او را میرغضب کوچولو صدا می‌زدند. وی یادآور می‌شود: "از چهار یا پنج سالگی مردم مرا میرغضب کوچولو صدا می‌زدند. حتی در بازی‌هایی که با بچه‌ها داشتم، همیشه مرا به عنوان جلاد انتخاب می‌کردند."

علی با وجود سن کم، در محیطی بزرگ شد که شغل جلادی راهی برگشت‌ناپذیر برای او بود. مادر او نیز از کمبود بهداشت آن زمان رنج می‌برد و دست علی کج مانده بود، که همین نقص به گفته خودش، هیبت بیشتری به او می‌داد.

  • سوختن مرد فداکار هنگام آتش سوزی کردستان + فیلم انتقال به بیمارستان

اخبار تاپ حوادث

وبگردی