ازدواج دوباره مادرم باعث اعتیاد من شد / من دائم تحقیر می شدم + نظر کارشناسی
حوادث رکنا: از وقتی پدرم در چنگال مرگ گرفتار شد دنیای زندگی من هم تیره و تار شد فوج فوج تنهایی و زخم زبان های ناپدری ام مرا در تنگنای اعتیاد و دوستان ناباب گرفتار کرد.....
به گزارش رکنا، 15 سال پیش بود که من به همراه خانواده ام به شهرستان خانه مادر بزرگم رفته بودیم که در راه تصادف کردیم و پدرم بر اثر ضربه مغزی فوت کرد و من و خواهرکوچکم یتیم شدیم.
بعد از یتیم شدن سختی های بسیاری را متحمل شدیم و بعد از چند سال از مرگ پدرم،مادرم ازدواج مجدد کرد و اکنون دارای یک خواهر تنی و یک خواهر و برادر ناتنی هستم.
ناپدری ام از همان ابتدا به فرزندان خود بیشتر ازما اهمیت میداد و تبعیض بسیاری میگذاشت با ایینکه خرج مارا بی منت میداد اما همیشه احساس سربار بودن میکردم.مادرم نیز از ترس ناپدری ام به فرزندان وی اهمیت بیشتری میداد. از نظر عاطفی مادر و ناپدری ام هیچگونه توجهی به من نمیکردند و فقط از من میخواستند که مراعات حال بچه های دیگر را بکنم و هیچگاه به حق خودم نمیرسیدم.
از همان دورانی که پدرم را از دست دادم دیگر تمرکزی نمیتوانستم روی درس داشته باشم و از نظر تحصیلی بسیار ضعیف بودم و همین مسئله باعث شده بود مادر و ناپدری ام مدام سرکوفت دیگران را به من بزنند و مرا مایه ننگ بدانند .. .
در دوران دبیرستان بتدریج به سمت دوستانی کشیده شدم که انها هم از شرایط زندگی خود ناراضی بودند و از سمت خانواده هیچ گونه حمایتی نمیشدند که پس از مدتی از طریق همان ها به سمت کشیدن سیگار و مصرف مشروب و داشتن روابط ازاد با جنس مخالف کشیده شدم . ناپدری ام از رفتار و طرز پوشش و رفتار من ناراضی بود و مدام موقع برگشت به خانه چون دیروقت و آخر شب بود دعوایمان میشد و گاهی نیز مرا به خانه راه نمیداد.هنگامیکه شب ها مرا به خانه راه نمیداد مجبور بودم در خیابان بمانم و شرایط بسیار بدتری را دچار میشدم...بارها از خانه فرار کردم و مجدد برگشتم. به دلیل فشارهای روانی ای که داشته ام صبرم کم است و خیلی زود عصبانی میشوم و باعث میشود مدام با دیگران دعوا کنم.
دو روز پیش با درگیری شدیدی که با مادر و ناپدری ام درگیر شدم و خیلی مرا تحقیر کردند و من هم از خانه فرار کردم.
نگاه کارشناس
اعظم محمود زاده کارشناس ارشد روانشناسی
با توجه به مرگ پدر در دوران کودکی جلوی چشمان مراجع ضربه ی سختی به مراجع وارد شده و تنهایی های مراجع از کودکی و از همه بدتر بی مهری های ناپدری و تبعیض بین فرزندان مراجع به وی که از کودکی تا نوجوانی داشته و طرد شدن از سوی همه و همینطور عدم براورده شدن یکسری نیازهای اولیه در کودکی از جمله نیاز به محبت و توجه وامنیت و خود ابرازگری و... مراجع دچار افسردگی شده و جهت اجتناب از روبرو شدن با هیجانات منفی خود و نااگاهی ایشان جهت مدیریت این هیجانات منجر به گرایش به دوستان ناباب و مصرف سیگار و مشروبات ایشان شده و به مرور وابستگی به مواد پیدا کرده و معتاد شده وچون هیچ پشتوانه ای نداشته که وی را ترک دهد.میکند.شد.آیا شیشه باعث توهم میشود؟این سوالی است که شاید خیلی ها برای پاسخ به آن پاسخ مثبای ندهند برای پاسخ به این سوال باید بگویم شیشه یا همان کریستال، یکی از پرمصرفترین مواد مخدر در میان معتادان است که عوارض وحشتناکی را به همراه دارد. این ماده علاوهبر ایجاد مشکلات جسمی سبب ایجاد جنون و بدبینی در فرد مصرف کننده شده و موجب تحلیل رفتن مغز انسان در مرور زمان میشود.
افرادی که به مصرف شیشه روی آوردهاند، ممکن است در روزهای اول دچار توهم و هذیان نشوند؛ اما با شدت گرفتن مصرف و افزایش دوز شیشه، بهتدریج فرد معتاد شاهد بروز اتفاقات بیرونی و غیرواقعی میشود. به دنبال آن، فرد مصرفکننده غرق در افکار غیر واقعی میشود تا جایی که دیگر شرایط واقعی برای وی جذابیتی نداشته و اتفاقات غیرواقعی را جایگزین اتفاقات طبیعی میکند. در خصوص رابطه توهم و هذیان ناشی از مصرف شیشه باید به شما بگوییم که این مشکلات خود به خود به وجود نمیآیند و حاصل اتفاقات واقعی است که در محیط فرد مصرف کننده رخ میدهد.
فرد معتاد هنگام تماشای تلویزیون ممکن است پس از مدتی دچار این توهم شود که مخاطب تلویزیون خود او است و میتواند با آن ارتباط برقرار کرده و مشغول به صحبت شود؛
فرد مصرفکننده شیشه، هنگام خروج همسر خود از خانه دچار این افکار و توهم میشود که همسر وی در حال خیانت به او است که از توهم و اعتیاد ناشی از مصرف شیشه نشات میگیرد.
همچنین هذیان در افرادی که شیشه مصرف میکنند بسیار شایع بوده و معمولاً بهصورت تکرار جملات بیمعنی و اصرار بر صحیح بودن آنها، بروز میکند.
ارسال نظر