نازنین در خانه  تنها بود که مریم  مرد نامحرمی را به اتاقش فرستاد و ....

تا مادر بود و مهربانی اش در خانه ، کودکی اش پر از خاطرات شیرین بود، اما وقتی رفت و نسیم مهربانی اش را با خود برد محبت پدر هم به سردی رفت.

در اتاق مشاوره مدام اشک می ریخت و به زور حرف می زد .پشت نگاه این دختر 18 ساله دختربچه ای را می دیدی که همیشه در نهایت سرخوردگی و تحقیر، به زندگی ادامه داده است، نادم و پشیمان است و روی بازگشت به خانه را ندارد.

نازنین در یک خانواده متوسط بدنیا آمد و پس از جدایی مادر از پدر، دوران کودکی را با نامادری سپری کرد. هرچند رابطه او با نامادری بد نبود ، اما رابطه بد با پدر که او را مقصر جدایی از مادر می دانست و تلاش پدر برای ترمیم رابطه هیچگاه راه به جایی نبرد و هرگامی که برای گرم شدن فضای مه آلود رابطه با دخترش را بر می داشت، بی فایده بود . تا مادر بود و مهربانی اش در خانه ، کودکی اش پر از خاطرات شیرین بود، اما وقتی رفت و نسیم مهربانی اش را با خود برد محبت پدر هم به سردی رفت.

دوران دبیرستان را طی می کرد ،که برای پر کردن تنهایی اش، سرانجام در مسیر مدرسه با رضا که او نیز مانند خودش بود ، برخلاف میل پدر و پنهانی آشنا شد. سعی می کرد در کنار رضا تمام نامهری های پدر را جبران کند. یک ماه به همین منوال گذشت.

دوستی بین او و رضا هر روز استحکام بیشتری پیدا می کرد جملات زیبا و عاشقانه که تا آن موقع نشنیده بود. علاقه ای شدید نسبت به رضا در خودش می دید. برایش جالب بود، با خودش گفت، باور نمی کنم که کسی تا این حد مرا دوست دارد پس از یک ماه از آشنایی، یک روز به اصرار رضا فکر فرار  از خانه را کرد، دیگر تحمل توهین ها و تحقیرهای پدر را نداشت؛ و سرانجام یک روز به قصد خرید، از خانه خارج و دیگر برنگشت و همراه رضا راهی شهر دیگری شد.

به خیال خود تلافی رفتارهای بد پدر را با این کاردر می‌آورد. چند ماهی در یک خانه کوچک همراه رضا زندگی می کرد و همین امر او را تا سقوط  در پرتگاه فساد و تباهی سوق داد. زمانی به خودش آمد که یک زن بی هویت بود.

دیگر از آن عشق آتشین رضا خبری نبود و رهایش کرده بود و به ناچار در پارک گوشه ای برای خوابیدن پیدا کرد،روزها همچنان می گذشت و او در کوچه های سرگردانی بسر می برد ، یک روز در پارک روی نیمکت نشسته بود ، مریم که خود زن مطلقه ای بود آمد و کنارش نشست ، نمی داند چرا به او اعتماد کرد و برای اولین بار واقعیت زندگی خودش را برای یک نفر تعریف کرد مریم به او قول داد کمکش کند و او را به خانه ای برد که خودش در آن زندگی می کرد.

مدتی به همین منوال گذشت، تا اینکه به پیشنهاد او برای تامین زندگی می بایست ، با افراد دیگری نیز ارتباط داشته باشد. از پیشنهاد او ترسید همه وجودش پر از وحشت شد، او هیچ وقت حتی به چنین کاری فکر هم نکرد بود اول دلش نمی خواست با او هم همراه شود اما وقتی به خودش آمدکه یکروز مریم با مرد غریبه ای به خانه آمد و.... زمانی به خودش آمد که دیر شده بود.

با کوله باری از گناه بر دوش. دوست داشت به آغوش همان پدر نا مهربان بازگردد، تا از این منجلاب نجات یابد ؛ نادم و پشیمان بود و نمی­دانست با چه رویی به خانه برگردد در پیامی ساده و کوتاه از "پدر" طلب بخشش کرد و التماس­ کنان خواهان برگشت به خانه شد . پس از مدتی پدر ناباورانه او را در جایی پیداکرد که نمی بایست می بود...ولی افسوس که آنچه می دید واقعیتی تلخ بود.

نظر کارشناس روانشناسی:

تحقیقات نشان می دهد ،انگیزه افراد فراری هر چند متفاوت است ، اما آنچه بین همه افراد فراری عمومیت دارد:

- رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل‏ها، قید و بندها، خشونت‏ها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی و در آخر لجاجت با خانواده، می باشد.

-در فرد مراجعه کننده شدت بد رفتاری و خشونت پدر منجر به فرار نازنین شد ،هر چند بیشتر دختران فراری از بین خانواده های نابسامان می باشند و اغلب فرزندان طلاق هستند، اما در واقع دخترانی که در محیط خانواده ، احساس کفایت و ارزش نمی کنند، به جای اینکه در محیط خانواده پیوندهای عاطفی را بجویند، در پی عشقهای خیالی و خیابانی با جنس مخالف پیوندهای عاطفی برقرار می کنند و چه بسا همین عامل باعث فرار آنها، نه یکبار بلکه به کرات شود و در نتیجه آنها را در دام ناهنجاریهای اجتماعی سوق دهد ،. باید توجه کرد چنانچه خانواده ای به هر دلیل اعتیاد، طلاق ، مرگ والدین، و . . . از هم گسسته شد، باید برخی نهادها را موظف نمود در رفع مشکلات فرزندان چنین خانواده هایی تلاش کرده و نسبت به رفع خشونت ها و مشکلات این خانواده ها اقدام کنند.

نازنین در سن بحران نوجوانی به جوانی یعنی در سن 15 سالگلی بوده که مادر از پدر جدا می شود و ازدواج مجدد پدر و عدم برقراری ارتباط مناسب پدر با نازنین باعث کدورت بین فرزند و پدر شد که در نهایت نازنین نیاز و محبت های برآورده نشده خودش را با رضا تامین می کند و وقتی با پیشنهاد رضا بر ترک و فرار از منزل مواجه شد به علت اینکه احساس می کرد راهی جدید در زندگی اش می گشود و این آشنایی با رضا را پلی به سمت خوشبختی می دید.

تهیه و تنظیم : کارمند رتبه 15 آذر هادیپور کارشناس مرکز مشاوره پلیس

 

وبگردی