باغ ویلایی فریبا در تسخیر تبهکاران حرفه ای تهران بود! / حکم دادگاه صادر شد

به گزارش رکنا، خرداد پارسال در چنین روزهایی راننده مسافربری با مراجعه به پلیس آگاهی از سرقت خودرواش به دست یک باند خبر داد و در تشریح ماجرا گفت: ساعت ۱۰ شب آخرین مسافرم را در خیابان هفتم تیر پیاده کردم و قصد داشتم به خانه بروم که سه مرد جوان از من خواستند آنها را دربستی به شهریار برسانم.

از آنجا که خسته بودم و می‌خواستم به خانه بروم قبول نکردم اما آنها بلافاصله مبلغی را پیشنهاد کردند که وسوسه شدم و قبول کردم. یکی از آنها روی صندلی جلو نشست و دو نفر دیگر هم عقب نشستند.

وقتی از شهر خارج شدیم و تقریباً به یک جای خلوت در حوالی شهریار رسیدیم دو نفری که روی صندلی عقب بودند ناگهان هرکدام چاقویی روی پهلو و گردنم گذاشتند و تهدیدم کردند که اگر بدون سر و صدا از ماشینم پیاده نشوم من را می‌کشند. من هم از ترس جانم توقف کردم و از خودروام پیاده شدم و آنها هم به سرعت ماشینم را دزدیدند و رفتند.

وی افزود: از آنجا که در آن ساعت و در آن منطقه به ندرت ماشینی رد می‌شد من به سختی توانستم خودم را به شهر برسانم. حالا هم از آنها شکایت دارم.

در حالی که مأموران به دنبال ردی از 3 مرد سارق بودند دومین شکایت مشابه به پلیس اعلام شد. راننده‌ای که به پلیس آگاهی رفته بود در توضیح ماجرا گفت: ساعت 11 شب از سمت شهریار به تهران در حرکت بودم که سه مرد جوان از من خواستند تا با کرایه زیادی آنها را به طور دربست به تهران برسانم که در وسط راه با تهدید چاقو ماشینم را سرقت کردند.

در ادامه شکایت‌های مشابه به چهار مورد رسید و فرضیه سرقت‌های سریالی از سوی یک باند قوت گرفت.

با ادامه تحقیقات پلیسی مشخص شد دو مرد قصد دارند یک خودروی پژو 405 را با پلاک دست‌کاری شده بفروش برسانند که بلافاصله پلیس وارد عمل شد و دو فروشنده را بازداشت کردند و پس از بررسی‌های به عمل آمده مشخص شد که خودرو متعلق به یکی از شاکی‌های پرونده است.

دو متهم به نام‌های اکبر و شهروز که سوابق کیفری هم داشتند تحت بازجویی قرار گرفتند و به سرقت چهار خودرو با همدستی دوست‌شان نادر اعتراف کردند و در تشریح ماجرا گفتند: پس از این‌که خودروها را سرقت می‌کردیم به باغی که متعلق به  زنی جوان به نام فریبا بود می‌رفتیم و خودرو را در آنجا مخفی می‌کردیم تا در فرصتی مناسب آن را بفروشیم.

با اعتراف صریح متهمان نادر و فریبا هم دستگیر شدند و به اتهام شان اعتراف کردند.

با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه چهار دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه چهار شاکی پرونده با تشریح جزئیات ماجرا خواستار اشد مجازات برای سارقان شدند.

پس از آن اکبر و شهروز یک به یک به جایگاه رفتند و سرقت چهار خودرو را پذیرفتند.

بعد از آن نادر به جایگاه رفت و با رد اتهامش عنوان کرد: من نه چاقویی داشتم که کسی را تهدید کنم و نه نقشه‌ای در سرقت‌ها داشتم و فقط در زمان سرقت‌ها دوستانم را همراهی می‌کردم.

در انتها فریبا به جایگاه رفت و گفت: من در شهریار یک باغ دارم و به واسطه دوستی‌ام با شهروز هیچ‌وقت از او نپرسیدم که ماجرای خودروهایی که به باغ من می‌آورد چیست. من نمی‌دانستم خودروها سرقتی هستند و آنها را به باغ من می‌آورند تا از چشم پلیس مخفی نگه دارند وگرنه اصلاً اجازه چنین کاری را به آنها نمی‌دادم.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و شهروز و اکبر را هر کدام به پنج سال حبس و نادر را به دو سال زندان محکوم کردند. فریبا نیز به هفت ماه حبس محکوم شد.

وبگردی