حاجی میرزا ابوالمکارم

به گزارش خبرنگار تریخ رکنا،  عکسی از حاجی میرزا ابوالمکارم را اینجا ببینید .

سیّد عزالدین محمد موسوی ملقب به عزالدین و مکنی به «ابی المکارم» معروف به «سید محمد مجتهد» بن ابی القاسم محمد بن محمد کاظم موسوی عالم فاضل و فقیه آگاه معاصر مرحوم آخوند ملاقربانعلی (حجة الاسلام) بوده و مانند او دستگاه قضاوت داشته است. لکن از اشراف و متموّلین محسوب می شد. و ملاک هم بوده است.

یکی از ارکان مشروطه خواهی در زنگان بوده و در این زمینه با آخوند ملا قربانعلی تباین و ضدیت داشته است. او در مشروطه خواهان زنگان تأثیر کلام داشته. و اگر می خواست شاید می توانست بعد از پیروزی نظامی یپرم خان،‌او را وادار نماید که به حجة الاسلام اهانت نکند.

چون حاج سیّد ابوالقاسم موسوی به «میرزا» معروف گشته بود، فرزندان او، از جمله حاج میرزا ابوالمکارم، به  حوی در سال ۱۲۵۵ ه.ق = ۱۲۱۸ ه.ش در شهر دارالسّعاده (زنگان) متولد گردید. ملا محمد حسن در کتاب انیس الطلاب می نویسد.... جامع مکارم الاخلاق و طیّب الاعراق، عالم عریف، فقیه ظریف، جلیل القدر، وحیدالعصر، حسن الخلق و عظیم الحلم ....

تولد فی العشر الثّانی من ذی حجّه فی سنه ۱۲۵۵ فی بدو امره و اول شبابه و شطراً من الفقه فی دارالسّعاده عند العالم الفاضل السّداد، رئیس الاستاد، الاخوند الملاّ علی حسن الطارمی الاصل، الزّنجانی المسکن اسکنه الله فی الجنّه. ثم سافر مع اخیه الاوسط (میرزا ابوطالب) المعظم الی قزوین و اشتغل بالتحصیل مدّهً قلیلهً، ثم راجع الی دارالسّعاده فمکث غیر بعید و قرأ عند والده الماجد من الفقه و الاصول ثم سافر مع اخیه الاوسط الی العتبات العالیات (نجف اشرف) فی سنه ۱۲۷۸ و حضر فی مجلس درس الشیخ مرتضی الانصاری (طاب ثراه) و استفاض و استفاد منه سنهً او سنتین و بعد وفات استاذه، الشیخ الانصاری قد تلمّذ عند حجّتی المسلمین و حاجتی المعظّمین الحاج میرزا محمد حسن الشیرازی ادام الله بقائه و رزّقنی لقائه و الحاجّ السیّد حسین کوه کمری اعلی الله مقامه من الفقه و الاصول و عند غیرهما من سایرالعلوم و قطن فی البلده الطیبه المبارکه عشر سنه مشتغلاً، مجّداً، مجاهداً حتی صار مجازاً و مجتهداً و فاز فیها بالقدس المعلی و استفاض من العذب المحلی و تزوج امرئه من نجبا العرب ثمّ انتقل الی دارالسعاده فی سنه ۱۲۸۸ فی زمان اشتداد القحط و الغلا و استعداد حدّه الوبا، ثمّ بعد اطفاء النّائره الکبری و الدّاهیه العظمی، قد تشرّف والده الماجده الی زیارت بیت الله الحرام و قبور رسول الکرام و عترته العظام فی سنه ۱۲۸۹ و قد طال سفره سنهً کاملهً و راجع الی دارالسّعاده و صار مشغولاً بالتّدریس و التّعلیم فقه و الاصول و یجری الاحکام و الفتاوی و یقطع الخصومه و الدّعوی بین الناس عند مراجعه الیه و یکود مراغباً لامور العامّه مع شدهّ الاحتیاط و نهایه الانضباط.

حاج میرزا ابوالمکارم پس از مرگ پدر، (۱۲۹۲ ه.ق)، دارای مناصب قضاء و فتوی و مرجعیت شد و تا آخر عمر آن موقعیت ها را با موفقیت به خوبی حفظ کرد و در غروب روز شنبه چهار روز مانده از ماه ربیع الاول سال ۱۳۳۰ در ۷۵ سالگی وفات نمود.

و در تجلیل او همه ی شهر یکپارچه تعطیل شد و تشییع جنازه ی بسیار با عظمتی به عمل آمد. نماز میّت را خواهرزاده اش، حاج میرزا مهدی (میرزایی)، خواند و دربقعه ی میرزا (حاج میرزا ابوالقاسم) نزد پدرش به خاک سپرده شد.

وی دارای پنج پسر و یک دختر بود نام پسرانش چنین بود:

۱- میرزا ابراهیم متولد ۱۲۹۶ و متوفی در سنه ۱۳۴۲ در نجف، شاگرد صاحب کفایه و شیخ الشریعه اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی قُدس ارواحهم، فاضل و محقق بوده است.

۲- آقا میرزا کاظم متولد سنه ی ۱۳۲۱به زنگان از علامه شیخ عبدالکریم خوئینی و شیخ حسین بن حاج فتح الله و شیخ حسین بن مولّی، عبدالعلی قلتوقی، تحصیل کرده فاضل جلیل، نیک نفس، خوش خلق، خوش خط و لطیف الکلام بوده است.

۳- سیّد احمد

۴- سیّد ابوالقاسم

۵- سیّد اسماعیل که سه نفر اخیر معروف نبودند.

اما تألیفات و تصنیفات حاج میرزا ابوالمکارم عبارتند از:

۱- کتاب مفتاح الظفر فی الصلوه السّفر که در نجف تصنیف کرد.

۲- رساله التّحیه المبارکه فی الاحکام السّلام و التّحیات الاسلامیه که کتابی مبسوط و بی نظیر است.

۳- شرح دعای کمیل بن زیاد که در اول جوانی نوشته است.

۴- رساله الاوانی الذهب و الفضه بالبیان الوافی.

۵- تعلیقات علی رسائل الشیخ المرتضی انصاری.

۶- حواشی علی ریاض المسائل.

۷- قصائد عربیه و عجمیه فی المدایح عتره الفاطمیّه.

۸- لطائف الکلام فی حرمه استعمال اوانی الذهب و الفضه و ما یلحقها من الاحکام،صنفّه فی النجف الاشرف.

۹- رساله و جیزه فی بیان وجه الجمع و التوفیق بین الآیات الوارده فی القرآن العظیم فی خلق السّموات و الارضین.

۱۰- رساله موجزه فی رساله ردّ الشمس لسلیمان بن داود(ع) و صنف الرّسالتین فی اواخر ایّام حیاته.

۱۱- کتاب (رساله) صبح صادق، به زبان فارسی درباره امور اجتماعی و اعتراض به کمبودهای شهر و اشاره به راههای اصلاح آن.

۱۲- کتاب سوانح سفر الحجاز، به نظم و نثر نگارش یافته است.

۱۳- معارج الرّضوان، در اصول و فروع به شیوه زیبا و بدیعی نگارش یافته و علامه میرزا عبدالله بن احمد کاوندی شاگرد علامه مجدد الشیرازی با شعر خود که بر پشت جلد نوشته آن را ستوده است آن شعر این است:

یا راقیاً مراقی العرفان / و عارجاً معارج الرضوان

و طالباً مسالک التوحید / فی عالم الشهود والایقان

هذا کتاب ساطع البرهان / یهدی الاسلام و الایمان

فصوله یحکی ربیع الدّین / ربیعه اشعّه العرفان

جاء به من قلم الاشراق / کریم اهل البیت من عدنان

یا وارد فی مائه الزّلال / منه حیوه النّفس بالاذعان

اشرب هنیئاً فی الحیوه لم یزل / و عش مریئاً فی دریّ الاکوان

سیّد محسن امین در کتاب اعیان الشّیعه می نویسد: سیّد ابوالمکارم، مردی دانشمند، بلند همت، جامع مکارم اخلاق، دارای سعه ی صدر و استادی چیره دست در علوم ادب،فقه، رجال و حدیث می باشد.

شیخ آقا بزرگ تهرانی می گوید: او عالمی دانشمند و فقیهی نام آور بوده است.

در کتاب المآثر و الآثار پس از بیان شرح حال مختصر پدر وی سیّد ابوالقاسم چنین آمده است:« سه فرزند دانشمندش، حاج میرزا ابوطالب مجتهد، حاج میرزا ابوالمکارم و حاج میرزا عبدالله. هر سه شهرت تامّه و ریاست عامّه دارند و مسند شرعیات آن مرحوم الیوم با شریعتمداری قدوه العلماء العظام حاج میرزا ابوالمکارم است».

مرحوم حاج میرزا ابوالمکارم علاوه بر تألیفات و تصنیفات با ارزش، اشعاری زیبا و پر محتوا هم به زبان های عربی وفارسی دارد. نمونه ای از اشعار لطیف او:

قد اتانا الحبیب بالبشری / حوله عصبه مِن الاتراب

گفت برخیز هین که شد پیدا / آنکه دل داشتی برش در تاب

قلت دع عنک من رطانتنا / وابشرنی بلهجه الاعراب

چون شنید این سخن به خنده مرا / داد پاسخ به تازیم بی تاب

قم فبشّر فاّننا جئناک / للبشارات معّشرالاحباب

دیدم آن دوستان همه خندان / چون گلان بوستان نموده خضاب

فاحاطوا عَلَیَّ من وجد / و اشاروا اِلَیَّ بالاعجاب

همه دامن کشان دیبا پوش / همه شیرین رخ و همه شاداب

ثمّ صبّوا علیَ من حولی / من قواریر قطرها جلاّب

ریخت بر سر مرا و تن نیکو / شستم و برشکفتم از آن آب

شبّ قلبی کزهره آلاس / ماس جسمی کساقه اللَّبْلاب

رفت اندوه ز من یکسر / جستم از بهر مژده اش بشتافت

فسقانی بجرعه من کأس / بدّلتنی بصَحو ذی الالباب

دیده ام برگشود و جان دیدم / روزگاری گذشته بود خراب

فتغنّوا بانّ هذا هو / مغسل بارد و فیه شراب

آنچه پوشیده بود شد پیدا / جلوه گر آمد و درید حجاب

انّ هذا عطاءنا فامنن / او تمسک لها بغیر حساب

آفرینها بر این شگفت نوید / مرحبا بر چنین ستوده جواب

احتشام السّلطنه در ص ۱۳۹ یادداشتهای خود می نویسد: روحانی دیگر زنجانی (غیر از آخوند ملاّ قربانعلی) حاجی میرزا ابوالمکارم بود خیلی خوش خط و فرنگی مآب بود، منزل مرتّب و اجزاء مفصّل داشت اخلاقش بهتر از برادرانش بود و میانه ی خوبی با برادرانش حاجی میرزا ابی عبدالله و آقا علی اکبر نداشت و کمتر از دو برادرش مدمغ و مزاحم بود.

در مجله ی یادگار آقای سیّد کاظم پسر حاج میرزا ابوالمکارم در مقاله ای تحت عنوان گفتار ما و خوانندگان درباره ی پدرش چنین می نویسد: « از بزرگان علوم ادبی، دینی، اخبار، رجال، از خطبا و خوشنویسان بوده... او را خطبه هائی فصیح و اشعاری بلیغ است. و او را بعضی از شعرای عرب نیز در قصایدی مدح گفته اند.»

آن شادروان یکی از زعمای نامدار مشروطیّت در منطقه ی زنگان و خمسه بوده و در مشروطه خواهان و مردم شهر نفوذ کلام کامل داشته و در ترویج مرام و اهداف مشروطه و توسعه ی آن کوشش زیاد نمود و از شیخ ابراهیم سرخه دیزجی که نخستین وکیل بی غلّ و غش در دوره ی اوّل مجلس شورای ملی بود و با رأی اکثریّت مشروطه خواهان و حمایت بی دریغ او انتخاب شده بود، حمایت می فرمود.