در گفت و گوی رکنا با معاون پیشین آموزش و پرورش به مناسبت روز ملی استعدادهای درخشان مطرح شد؛
مدارس تیزهوشان، کارخانه صادرات نخبگان به خارج از کشور! / جداسازی استعدادهای درخشان از سایر دانش آموزان اشتباه است
رکنا: معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش میگوید آموزشوپرورش با تفکیک و تبعیض، عدالت آموزشی را نقض کرده و مدارس تیزهوشان را به بهای نابودی مدارس عادی توسعه داده است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، امروز «روز ملی استعدادهای درخشان » است. اما این پرسش همچنان مطرح است که آیا وجود مدارسی ویژه برای دانش آموزان دارای استعدادهای برتر، ضرورتی اجتنابناپذیر است یا خیر؟
در همین رابطه، ابراهیم سحرخیز، معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با رکنا اظهار کرد: در نظام آموزشی ما، دو رویکرد نسبت به این مسئله وجود دارد. نگاه نخست، نگاهی تلفیقی است که بر فراگیری و حضور همگان در یک محیط آموزشی مشترک تأکید دارد. از منظر این رویکرد، مدرسه باید تصویری واقعی از جامعه فردا باشد؛ جایی که انسانها در کنار یکدیگر، بهعنوان مکملهای اجتماعی، عاطفی، اخلاقی و فردی رشد میکنند. در این مدل، بوی تبعیض به مشام نمیرسد و عدالت آموزشی محور قرار میگیرد.
وی افزود: این نگاه در برخی کشورهای غربی نیز دنبال میشود، با این تفاوت که در برخی موارد، دانشآموزان دارای بهره هوشی بالا یا ویژگیهای استثنایی، از دیگران جدا میشوند. با این حال، باید در نظر داشت که هوش صرفاً به معنای IQ نیست؛ بلکه مفاهیم تازهتری چون EQ (هوش هیجانی) و مهارتهای اجتماعی نیز از اهمیت بالایی برخوردارند و نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد.
سحرخیز ادامه داد: در ادبیات آموزش و پرورش، دانشآموزان استثنایی با عنوان «دارای نیازهای ویژه» شناخته میشوند. این دانشآموزان ممکن است دچار نارساییهای ذهنی یا جسمی باشند و طبیعتاً نیازمند توجه خاصی هستند. در بسیاری از کشورها، این کودکان در کنار سایر دانشآموزان تحصیل میکنند، اما فراموش نکنیم که این امکان تنها زمانی فراهم است که زیرساختهای لازم از جمله معلمان آموزشدیده، فضای آموزشی مناسب و امکانات فیزیکی کافی مهیا باشد.
او خاطرنشان کرد: در چنین کشورهایی، حتی حضور معلم کمکی، مددکار اجتماعی یا مشاور آموزشی در کلاسها پیشبینی شده است. حال اگر این رویکرد را در ایران دنبال کنیم، با موانع جدی مواجه خواهیم شد. به عنوان کسی که سالها معلم بودهام، به خاطر دارم زمانی دانشآموزانی که دچار تداخل یادگیری بودند، بهاصطلاح کودکان مرزی، وارد کلاسهای معمولی شدند. معلمان، بهویژه در مقاطع ابتدایی، در مواجهه با این دانشآموزان با چالشهای جدی روبرو بودند.
سحرخیز تصریح کرد: وقتی در کلاسهای ۴۰ نفره، دانشآموزان عادی هم بهسختی میتوانند با معلم ارتباط برقرار کنند و از آموزش بهره ببرند، چطور میتوان انتظار داشت که دانشآموزی با نیاز ویژه بتواند پیشرفتی داشته باشد؟ چنین کلاسهایی امکان ارائه آموزش فردی را از معلم میگیرند. حتی اگر تعداد دانشآموزان نرمال باشد، ولی معلم فاقد توانایی لازم برای آموزش به یک دانشآموز نابینا، کمشنوا یا دارای ویژگی خاص دیگر باشد، آموزش فراگیر بینتیجه خواهد ماند.
معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: مثلاً دانشآموزی با اختلال اوتیسم، که حتی خانوادهاش هم نمیدانند چگونه با او ارتباط برقرار کنند، چطور میتواند در کلاس عادی و نزد معلمی که هیچگونه آموزش تخصصی ندیده، به موفقیت برسد؟ این وضعیت وقتی نگرانکنندهتر میشود که معلم مورد نظر، مثلاً سرباز معلم باشد یا جزو نیروهای خرید خدمات آموزشی با تنها چند ماه آموزش باشد؛ این افراد نه تجربه کافی دارند و نه توان لازم برای هدایت چنین کلاسهایی.
وی تأکید کرد: از سوی دیگر، دانشآموزی که دارای بهره هوشی بالا و توانمندیهای خاص است، با محتوای آموزشی سطحی و تکراری سیر نمیشود. معلمی که مجبور است برای دانشآموزان ضعیفتر، چندینبار مطالب را تکرار کند، برای دانشآموز تیزهوش کسلکننده و خستهکننده خواهد بود و همین مسأله ممکن است موجب افت تحصیلی او شود. اگر واقعاً مدرسهای داشته باشیم که هم از نظر تجهیزات و امکانات و هم از نظر تعداد دانشآموزان در سطح استاندارد باشد و معلمان نیز به شیوههای نوین یادگیری مسلط باشند، دیگر نیازی به جداسازی نیست.
او ادامه داد: آیا در شرایط فعلی و با کلاسهایی ۴۰ نفره، اجرای چنین رویکردی امکانپذیر است؟ آن هم زمانی که روش تدریس بسیاری از معلمان، هنوز به سبک متکلم وحده است و صرفاً به سخنرانی برای دانشآموزان اکتفا میکنند؟ برخی حتی از تخته و گچ هم استفاده نمیکنند، چه برسد به ابزارهای مدرن آموزشی یا بهرهگیری از هوش مصنوعی. کلاس باید به سازمانی یادگیرنده تبدیل شود و معلم، نقش راهنما و تسهیلگر را ایفا کند، اما متأسفانه آموزش و پرورش ما، به نهادی تبدیل شده که به دانشآموز نمیآموزد چگونه بیندیشد، بلکه به او میگوید به چه بیندیشد!
سحرخیز افزود: برای تحقق چنین تحولاتی، باید معلمان باانگیزه داشته باشیم. معلمی که با مشکلات معیشتی مواجه است، در دو نوبت مدرسه کار میکند و حتی زمانی برای استراحت یا رسیدگی به خانواده ندارد، چگونه میتواند خلاق و تأثیرگذار باشد؟ معلم، یک کارمند معمولی نیست؛ بلکه پیشران توسعه، اندیشه و تفکر در کشور است و باید انسانی خلاق، پویا و باانگیزه باشد.
وی گفت: با وجود چنین مشکلاتی، ما هنوز پیشنیازهای لازم برای آموزش تلفیقی را در اختیار نداریم و به همین دلیل، به تفکیک و جداسازی دانشآموزان پناه بردهایم. اما متأسفانه در این مسیر دچار افراط شدهایم؛ گویی مدرسه را به تکههای گوشت قربانی تبدیل کردهایم که در فرآیند غربالگری، به طبقات مختلف تقسیم شدهاند. این شبیه بازار میوه و ترهبار است که محصولها به چند درجه کیفیت تقسیم میشوند و هرکس متناسب با توان مالیاش انتخاب میکند. از سوی دیگر، آزمون مدارس تیزهوشان نیز به تقلید از کنکور، تبدیل به کسبوکاری شده است که فقط برای خانوادههایی در دسترس است که توان پرداخت هزینههای سنگین کلاسهای آمادگی را دارند.
وی افزود: در مدارس تیزهوشان، بهترین معلمان، بهترین ساختمانها و بهترین دانشآموزان گرد هم میآیند. حتی در دولت سیزدهم، اینگونه وانمود شد که منت بر مردم گذاشتهاند چون اعلام کردند دانشآموزان دهکهای پایین درآمدی از پرداخت شهریه معافاند! این چه سیاستی است؟ شما آموزش را طبقاتی کردهاید و سپس با حذف شهریه، لطف خود را به رخ میکشید؟ در حالی که طبق قانون، آموزش باکیفیت باید برای همه رایگان باشد.
سحرخیز تأکید کرد: با این روند، آموزش به کالایی قابل خرید و فروش تبدیل شده است. ابتدا میگویند مدرسه تیزهوشان، سپس دانشآموزانی که در آن پذیرفته نشدهاند، به مدارس غیرانتفاعی میروند. پس از آن، نوبت به مدارس نمونه دولتی میرسد. آنهایی که نه پول دارند و نه رابطه و سهمیه، راهی مدارس هیئتامنایی میشوند. در نهایت، دانشآموزانی که از همهجا ماندهاند و با مشکلات اقتصادی و اجتماعی روزمره دستوپنجه نرم میکنند، وارد مدارس دولتی عادی میشوند. اما این مدارس چه تعریف و کارکردی دارند؟ دانشآموزانی که پیش از ورود، غربال شدهاند و معلمانی که انگیزهای ندارند، چگونه میتوانند به رشد و شکوفایی برسند؟
وی با بیان اینکه تنوع مدرسه باید بر مبنای علاقه و استعداد دانشآموزان باشد، گفت: مانند هدایت تحصیلی که بر اساس گرایشهای فردی انجام میشود، انتخاب مدرسه نیز باید تابع علاقه و استعداد باشد. کسی که علاقهمند به کار فنی است، باید به هنرستان برود و کسی که گرایش به رشتههای نظری دارد، در مسیر خود قرار گیرد؛ نه اینکه جداسازی، بر پایه طبقه اجتماعی و اقتصادی انجام شود.
معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش گفت: از سویی دیگر، این دیدگاه که مدارس تیزهوشان قرار است مدیران آینده کشور را تربیت کنند، آسیبزا نیز هست. چرا که این تصور در ذهن برخی دانشآموزان ایجاد میشود که در میان پرندگان، آنها طاووساند! چنین تصوری موجب خودشیفتگی، میل به مهاجرت یا ناتوانی در پذیرش شغلهای عادی میشود و در نهایت فرد، توان سازگاری اجتماعی و فعالیت حرفهای را از دست میدهد.
وی در ادامه افزود: به این ترتیب، دوازده سال برای پرورش سرمایههای انسانی در مدارس تیزهوشان تلاش میشود، اما در نهایت بسیاری از این افراد جذب کشورهای خارجی میشوند. در سوی دیگر، نباید از این واقعیت چشمپوشی کرد که مدارس عادی فاقد جذابیتهای لازم و زیرساختهای مناسب هستند. حتی تعداد معلمان توانمند به اندازهای نیست که بتوانند با وجود تنوع هوشی، تمامی دانشآموزان را بهخوبی پوشش دهند و فضایی آموزشی برای رشد همگان فراهم کنند.
سحرخیز گفت: این چه سیاستی است که بهترین مدارس از نظر امکانات، فضا و نیروی انسانی به دانشآموزان تیزهوش اختصاص داده شود؟ آیا تاکنون شنیدهایم که پیش از آغاز سال تحصیلی اعلام شود مدارس تیزهوشان با کمبود معلم مواجهاند؟ اساساً چنین اتفاقی رخ نمیدهد، و این خود یکی از نشانههای تبعیض ساختاری در نظام آموزشی است. در مقابل، مدارس عادی به مخروبههایی شبیهاند که نصیب دیگر دانشآموزان میشوند؛ آزمایشگاههایی بدون تجهیزات، کلاسهایی با تراکم بالا و فضایی که نهتنها انگیزهای ایجاد نمیکند، بلکه فرساینده است. با این شرایط، چگونه میتوان از عدالت آموزشی سخن گفت؟ این نگاه که چون یک دانشآموز نابغه است، باید دولت توجه بیشتری به او داشته باشد، رویکردی عادلانه نیست، بلکه تقویتکننده تبعیض است.
وی در ادامه با اشاره به دوران مدیریت خود افزود: ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا در دوره مسئولیتتان، مدارس تیزهوشان را توسعه دادید؟ پاسخ این است که ما وقتی دیدیم با وجود تمام محدودیتها، مدارس تیزهوشان به هر شکل ممکن باید حفظ شوند، این سوال پیش آمد که چرا نباید چنین مدارسی در تمام نقاط کشور وجود داشته باشند؟ چرا نابغهای که در شهری کوچک زندگی میکند باید برای تحصیل در مدرسهای خاص، به مرکز استان مهاجرت کند و خانهای اجاره کند؟ بر همین اساس بود که تصمیم به گسترش این مدارس گرفتیم. اما با تأسف باید گفت، در عمل میبینیم که آزمایشگاههای این مدارس مجهزند، ولی مدارس عادی به اندازهای فرسودهاند که حتی امکان حضور در آنها وجود ندارد. ما راهی بسیار طولانی در پیش داریم تا به شرایطی همچون کشورهای دانمارک، سوئد یا فنلاند برسیم؛ کشورهایی که در آنها دانشآموزان استثنایی، عادی و تیزهوش، همگی در کنار هم تحصیل میکنند.
معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: در مدارس این کشورها، حتی نیروهای خدماتی و سرایداری نیز آموزش دیدهاند. اما آیا ما چنین امکاناتی را در مدارس خود داریم؟ آیا کتابخانههای مدارس ما از منابع ویژه برای نابینایان برخوردارند؟ سالهاست شعار «تقویت مدارس دولتی» داده میشود، اما در واقعیت آموزش نباید از ابتدا بهچشم کالایی نگریسته میشد و آموزش باکیفیت نباید قابل خریدن با پول باشد.
سحرخیز در پایان تأکید کرد: امروز بسیاری از دانشآموزان ما حتی فرصت رفتن به مدرسه در نوبت صبح را ندارند. آیا این شرایط نشانی از عدالت آموزشی است؟ از سوی دیگر، با وجود تمام تبلیغات درباره اجرای رتبهبندی معلمان، هنوز هم میزان دریافتی فرهنگیان در پایینترین سطح جدول قرار دارد. معلمی که نه حق مأموریت دارد، نه اضافهکاری، و نه امکاناتی فراتر از حقوق اندکش، چگونه میتواند با انگیزه، خلاق و اثرگذار باشد؟
-
دیدار کارگزاران حج با رهبر انقلاب امروز برگزار میشود
ارسال نظر