در گفت و گوی رکنا با علی حاجیمرادی، مدیر اندیشکده آب دانشگاه صنعتی شریف مطرح شد
فاجعه آببندها؛ ۱.۲ میلیارد مترمکعب آب دریاچه ارومیه را بلعیدند/۴۰ سال عادت به یونجه کاری، قاتل آب دریاچه شد/۴۵ هزار هکتار باغ سیب میتواند سالانه ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب به دریاچه بازگرداند + صوت
رکنا، سه آببند خاکی در مسیر رودخانههای ورودی به دریاچه ارومیه، امروز بیش از آنکه صرفاً سازهای ساده باشند، به گلوگاههای حیاتی آب بدل شدهاند؛ سازههایی که با انسداد جریان رودخانهها، صدها میلیون مترمکعب آب را از دریاچه دور کرده و شوری، مرگ زیستبوم و طوفانهای نمکی را به دنبال داشتهاند. بررسیهای میدانی و دادههای مستند نشان میدهد که انسداد این انهار، تنها با یک اقدام ساده، ۱.۲ میلیارد مترمکعب از جریان طبیعی آب در سالهای اخیر کاسته است؛ اختلافی که در مقایسه با سالهایی که هیچ پروژه عمرانی جدیدی اجرا نشده بود، بیش از سه برابر کاهش ورودی آب را رقم زده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، سه آببند خاکی در ورودی رودخانههای اصلی منتهی به دریاچه ارومیه، امروز به گلوگاههای مصنوعی تنظیم جریان بدل شدهاند؛ سازههایی که با قطع و تأخیر حقآبه زیستمحیطی، بیلان آب دریاچه را بهشدت منفی کرده، شوری را به مرزهای بحرانی رسانده و کارکردهای اکولوژیک این پهنه آبی را دچار فروپاشی کردهاند. پیامد این مداخله هیدرولوژیک، تنها افت تراز آب نیست؛ از مرگ آرتمیا و پرندگان مهاجر تا تشدید طوفانهای نمکی و قفل شدن مؤلفههای احیای دریاچه، اکنون اثرات آن از بستر دریاچه تا زیست انسانی در شمالغرب کشور گسترش یافته است.
در خصوص سرنوشتی که آب بندهای خاکی برای دریاچه ارومیه ایجاد می کنندو آخرین اقداماتی که هنوز می تواند دریاچه ارومیه را نجات دهد با علی حاجی مرادی مدیر اندیشکده آب دانشگاه شریف گفت و گویی داشتیم که در ادامه می توانید بخوانید و بشنونید.
آببندها تأثیری صددرصدی بر میزان ورود آب رودخانهها به دریاچه ارومیه دارند
خبرنگار:در روزهایی که موضوع خشکشدن دریاچه ارومیه دوباره به یکی از محورهای اصلی بحثهای محیطزیستی کشور تبدیل شده است، یکی از نکات مهمی که کمتر بهصورت شفاف به آن پرداخته شده، مسئله آببندهای خاکی موجود در مسیر رودخانههای ورودی به این دریاچه است. بهویژه سه آببند مهم که نقش تعیینکنندهای در میزان ورودی آب به دریاچه دارند. پرسش اصلی این است که این آببندها تا چه میزان از سهم حقابه دریاچه ارومیه میکاهند و آیا عدد و رقم مشخص و مستندی در اینباره وجود دارد؟
علی حاجیمرادی، مدیر اندیشکده آب دانشگاه صنعتی شریف، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، در پاسخ به این پرسش اظهار داشت: ما یک سلسله مطالعات و کارهای میدانی انجام دادهایم. این مطالعات مربوط به دورههایی بوده که این آببندها باز بودهاند و سپس تمرکز تحقیقات خود را بر روی دوره انسداد آنها قرار دادیم تا میزان تأثیر این اقدام بر ورودی آب به دریاچه ارومیه را بررسی کنیم. در این بررسیها، یک میزان مشخص از جریان رواناب بالادست که تولید میشده، بهعنوان مبنا در نظر گرفته شده و سپس تغییراتی که در نسبت بروز جریان آب ورودی به دریاچه ارومیه ایجاد شده، مورد تحلیل قرار گرفته است. این فرآیند بررسی و پایش، بهمدت حدود دو تا سه سال بهصورت مستمر انجام شد.نتایج این مطالعات نشان داد که اعداد و ارقام بهدستآمده، بسیار قابل توجه هستند. اگر بخواهم بهصورت مشخصتر عرض کنم، ما جریان آب رودخانههایی را بررسی کردیم که سد روی آنها وجود ندارد؛ از جمله رودخانه گدارچای، رودخانه نازلو و رودخانه باراندوز. این رودخانهها بهصورت مستقیم و بدون تنظیم سد، وارد دریاچه ارومیه میشوند. بررسیهای ما نشان میدهد که این آببندها تأثیری صددرصدی بر میزان ورود آب این رودخانهها به دریاچه دارند. به این معنا که اگر این انهار و آببندها انسداد نداشته باشند، عملاً در فصل مورد نظر، هیچ آبی وارد دریاچه ارومیه نخواهد شد؛ اما اگر این انهار مسدود شوند، صددرصد جریان آب تولیدی در این چهار تا پنج ماه حیاتی، به سمت دریاچه ارومیه هدایت میشود.
یک تصمیم، ۱.۲ میلیارد مترمکعب آب را از دریاچه گرفت!
وی افزود: بهعنوان مثال، در مورد رودخانه نازلو، اگر در یک سال آبی، میزان تولید جریان آب آن حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب باشد، بالغ بر ۵۰۰ میلیون مترمکعب از این مقدار، دقیقاً در همان چهار تا پنج ماهی اتفاق میافتد که عملاً نیاز آبی بخش کشاورزی وجود ندارد. در چنین شرایطی، اگر انهار باز باشند، میتوان گفت تقریباً هیچ مقداری از این آب وارد دریاچه نخواهد شد؛ اما اگر این انهار مسدود شوند، کل این عدد با راندمان بسیار بالا وارد دریاچه ارومیه میشود.حالا اگر بخواهیم این موضوع را با آمار و ارقام دقیقتری تطبیق دهیم، بهطور مثال در سال ۱۳۹۵، میزان بارش کل حوزه آبریز دریاچه ارومیه، اگر اشتباه نکنم، حدود ۲۷۰ میلیمتر بود. در همان سال، جریان آب ورودی به دریاچه ارومیه حدود ۱.۹ میلیارد مترمکعب ثبت شد. در مقابل، در سال آبی ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ و حتی ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۳ نیز تقریباً همین میزان بارش، یعنی حدود ۲۷۰ تا ۲۸۰ میلیمتر، وجود داشت؛ اما جریان آب ورودی به دریاچه ارومیه در این سالها کمتر از ۷۰۰ میلیون مترمکعب بود.به بیان دیگر، ما با اختلافی حدود ۱.۲ میلیارد مترمکعب کاهش در ورودی آب مواجه هستیم. این اختلاف عظیم، صرفاً تحت تأثیر یک اقدام بسیار ساده، یعنی انسداد انهار و آببندها ایجاد شده است. در سال ۱۳۹۵ ما اقدام خاص و پروژه عمرانی جدیدی نداشتیم که به بهرهبرداری رسیده باشد یا مثلاً الگوی کشت بهطور بنیادین تغییر کرده باشد. آن مقطع، ابتدای فعالیت شورای عملیات اجرایی احیای دریاچه ارومیه بود. تنها اقدام فیزیکی قابل توجهی که در آن زمان انجام شد، یکی لایروبی رودخانهها بود و اقدام دیگر، همین انسداد انهار. نتیجه آن شد که با همان بارشی که ما در سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ هم داشتیم، ورودی جریان آب به دریاچه در سال ۱۳۹۵ بیش از سه برابر بود.
خبرنگار:با توجه به توضیحاتی که شما ارائه دادید و با در نظر گرفتن این موضوع که سالهاست ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شده و فعال است، این پرسش مطرح میشود که آیا متولیان استانی و حتی کشوری از چنین مسئله مهم و تأثیرگذاری در جریان نیستند؟ یا آنکه مشکل، در جای دیگری ریشه دارد؟ اگر ممکن است، در این خصوص شفافتر توضیح دهید.
احیای دریاچه ارومیه در گرو هماهنگی سادهای که انجام نمیشود
حاجیمرادی در پاسخ به این سوال گفت :واقعیت این است که موضوع، بیش از هر چیز، به یک هماهنگی نسبتاً ساده میان مسئولان محلی و وزارت نیرو نیاز دارد. البته اقداماتی هم وجود دارد که مستقیماً به وزارت جهاد کشاورزی مرتبط میشود، اما مسئله اینجاست که اقدامات ما بهطور کلی به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. دسته اول، اقداماتی هستند که در فصول زراعی، یعنی بهار و تابستان، باید انجام شوند و اثر خود را نیز در همان بازه زمانی نشان میدهند. دسته دوم، اقداماتی هستند که در فصول غیرزراعی، یعنی پاییز و زمستان، انجام میشوند، اما اثر اصلی آنها در بهار و تابستان نمایان میشود.اقداماتی که به فصل زراعی مربوط میشوند، طبیعتاً نیازمند همکاری نزدیک میان وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو هستند. از جمله این اقدامات میتوان به کاهش ۸ درصدی آب تحویلی به اراضی کشاورزی، تغییر الگوی کشت، و اقدامات مشابه اشاره کرد. اما در شش ماه نخست سال آبی، واقعیت این است که وزارت جهاد کشاورزی کمترین سهم را در همکاری باید داشته باشد، چرا که در این بازه، اصولاً نیاز ما به همکاری این وزارتخانه حداقلی است. آنچه در این مقطع زمانی حیاتی است، همکاری درونسازمانی در بدنه وزارت نیرو است؛ از سطح ستاد مرکزی این وزارتخانه گرفته تا شرکتهای آب منطقهای، ادارات شهرستانی، و نیز مسئولان وزارت کشور در سطوح مختلف مدیریتی.
اتلاف آب ممنوع؛ نیمه دوم پاییز تا اردیبهشت، جریان باید به سمت دریاچه هدایت شود
علی حاجیمرادی در ادامه این گفتوگو اظهار داشت: در این فرآیند، نقش دستگاههای محلی نیز بسیار حائز اهمیت است. استانداریها، فرمانداریها و بخشداریها هر یک بهعنوان سطوح مختلف مدیریتی در استان، مسئولیت مستقیم دارند. آنچه در این میان بهشدت ضروری است، ایجاد یک همافزایی واقعی میان این نهادها و وزارت نیرو است؛ همافزاییای که بتواند از یکسو اقدامات فنی و اجرایی را پیش ببرد و از سوی دیگر، زمینه اقناع اجتماعی را فراهم کند. مردم باید بپذیرند که در راستای همان مطالبه اصلی خودشان از حاکمیت، یعنی احیای دریاچه ارومیه، دستکم در فصول غیرزراعی، حقابه دریاچه باید بهطور کامل تأمین شود.
در این مسیر، وزارت نیرو باید از یک سو با اقداماتی بسیار ساده، اما مؤثر، نظیر نصب دریچهها، ایجاد خاکریزها و سایر اقدامات فیزیکی ابتدایی، نسبت به انسداد انهار و هدایت جریان آب به سمت دریاچه اقدام کند. از سوی دیگر، باید برای مردم بهدرستی تبیین شود که هیچگونه پوشش گیاهی در بازه زمانی نیمه دوم پاییز تا اوایل اردیبهشتماه، نیاز به آبیاری ندارد. در واقع، انحراف جریان آب رودخانهها در این بازه زمانی به سمت اراضی کشاورزی، نهتنها هیچ فایدهای برای بخش کشاورزی ندارد، بلکه صرفاً به معنای اتلاف منابع ارزشمند آب، به زیان دریاچه ارومیه است.
خبرنگار: سالهاست که درباره مصرف نامناسب آب در حوزه دریاچه ارومیه توسط کشاورزان صحبت میشود، اما با وجود همه این هشدارها، همچنان همان روند گذشته ادامه دارد. این سؤال مطرح است که چرا وزارت جهاد کشاورزی همراهی لازم را ندارد و بهطور کلی، گره اصلی این روند تکراری و مخرب کجاست؟
کشاورزان مقصر نیستند؛ مشکل در مدیریت و آموزش است
حاجیمرادی در پاسخ گفت: ببینید، ما بارها در مصاحبههای مختلف این موضوع را تأکید کردهایم و اگر اظهارات مسئولان سابق ستاد احیای دریاچه ارومیه را هم مرور کنید، بهروشنی میبینید که آنها نیز بارها تصریح کردهاند مسئله اصلی دریاچه ارومیه، صنف کشاورزان نیست. اگر هم از کشاورزی صحبت میکنیم، منظور ما صرفاً «فعالیت کشاورزی» است، نه خود کشاورزان. مردمی که در این حوزه مشغول به فعالیت هستند، واقعاً و بهحق، هیچ تقصیری در این بحران ندارند.
مسئله اساسی این است که در درجه نخست، باید اطلاعات صحیح و دقیق به این افراد داده شود. پس از آن، باید راهنمایی درست و کاربردی صورت گیرد و در مرحله بعد نیز، امکانات و ابزارهای لازم در اختیار آنها قرار داده شود. نمیتوان انتظار داشت کشاورز بدون دسترسی به آموزش، فناوری مناسب و حمایتهای اجرایی، الگوی مصرف آب خود را تغییر دهد.
ژاپن در اطراف دریاچه ارومیه چه می کند؟
خبرنگار: اجازه بدهید نکتهای را با شما مطرح کنم. ما چند سالی است که از سازمان حفاظت محیط زیست میشنویم کشور ژاپن برای انجام یک کار فرهنگی در حوزه دریاچه ارومیه وارد شده و این همکاری بهعنوان یک اقدام ارزشمند دوجانبه معرفی میشود. میخواهم بدانم این حضور ژاپن در نهایت چه تأثیر فرهنگی و آموزشی ملموسی در منطقه داشته است؟
حاجیمرادی در پاسخ اظهار داشت:در اصل، کاری که به نام «طرح ژاپن» شناخته میشود، عنوان دقیقتری دارد و آن «کشاورزی پایدار» است که از طریق یک سازوکار همکاری میان دولت ژاپن و سازمان حفاظت محیط زیست ایران شکل گرفته است. اصل این کار، فینفسه اقدام مثبتی است. هدف آنها این بوده که وارد جامعه محلی شوند و از طریق آموزش، فرهنگسازی و ارائه یکسری راهنماییهای نرمافزاری، مصرف آب را کاهش دهند.
اما یک نکته بسیار مهم وجود دارد؛ ما باید میان «اصل کار» و «بزرگی و مقیاس کار» تفاوت قائل شویم. کاری که در این ۱۲ سال انجام شده، برخلاف آنچه در تبلیغات داخلی مطرح میشود، خودش اصلاً چنین ادعایی ندارد که بتواند مسئله کلان کاهش مصرف آب کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه را حل کند. اگر شما با مسئولان این طرح گفتوگو کنید، صراحتاً اعلام میکنند که در قاموس برنامهریزی آنها، چنین پیشبینیای وجود نداشته است. آنها از ابتدا نیز هدف خود را یک کار محلی و کوچک، برای ارائه یک «نمونه قابل اجرا» تعریف کردهاند، نه یک پروژه فراگیر ملی.
یک میلیون دلار هزینه در ۴۸ روستا؛ تبلیغی که افکار عمومی را گمراه کرده
وی ادامه داد: اما متأسفانه پیرامون این موضوع، تبلیغات گستردهای صورت گرفته است. عددی که مطرح میشود، حدود سالانه یک میلیون دلار است که البته این عدد حتی صرفاً برای دریاچه ارومیه هم نیست و برای چهار تالاب دیگر در چهار نقطه مختلف کشور نیز هزینه میشود. یعنی در مجموع هم عدد بسیار بزرگی نیست، اما بهگونهای درباره آن تبلیغ شده که این تصور در افکار عمومی ایجاد شده که با یک رقم عظیم و خارقالعاده مواجه هستیم و قرار بوده تحولی بزرگ رخ دهد.از سوی دیگر، هر جا در سالهای اخیر بحث کاهش مصرف آب مطرح میشود، بلافاصله گفته میشود که ما با دولت ژاپن در حال همکاری هستیم. در حالی که اگر بخواهیم با عدد و رقم دقیق صحبت کنیم، در حوزه آبریز دریاچه ارومیه، حدود یکهزار و ۲۰۰ روستا وجود دارد و در این روستاها، در مجموع حدود ۵۶۰ هزار هکتار اراضی کشاورزی قرار گرفته است. یعنی بهطور متوسط، هر روستا حدود ۵۰۰ هکتار زمین کشاورزی دارد.حالا اگر بخواهیم بررسی کنیم که این طرح ژاپن در طول ۱۲ سال گذشته، دقیقاً در چه سطحی و در چند روستا کار اجرایی انجام داده، واقعاً شاید به خندهتان بیفتد. در مجموع، فقط در ۴۸ روستا و در سطحی حدود ۴۵۰ هکتار کار فیزیکی انجام شده است؛ یعنی تقریباً در مقیاس یکهزارم کل اراضی کشاورزی حوضه آبریز دریاچه ارومیه. خودِ این طرح نیز هیچگاه ادعا نکرده که قرار است این ۴۵۰ هکتار، طی چند سال آینده به ۴۵۰۰ یا دهها هزار هکتار افزایش پیدا کند. اساساً چنین هدفگذاریای در برنامههای آنها وجود ندارد، چراکه عدد آن در مقیاس ملی، عدد قابل توجهی نیست.اما ما متأسفانه خارجیها را برای خودمان بزرگ میکنیم؛ بهگونهای که از یک طرف این تصور عمومی شکل میگیرد که یک پول کلان گرفته شده و خرج شده، چون نتوانسته سطح وسیعی را تحت پوشش قرار دهد، و از طرف دیگر، این ذهنیت ایجاد میشود که گویا ما خودمان دستوپایمان بسته است و باید منتظر بمانیم تا مثلاً ژاپن بیاید برای ما چنین برنامهای را اجرا کند.
در حالی که همه همکاران این طرح، مجموعههای ایرانی هستند؛ از مؤسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی گرفته تا دانشگاه ارومیه و کارشناسان داخلی. یعنی از نظر دانش فنی و تخصص، هیچ کمبودی در داخل کشور وجود نداشته است. طرف ژاپنی در این میان صرفاً نقش یک «تسهیلگر» یا فسیلیتاتور را ایفا میکند تا این کار را در همان مقیاسی که برای خودش تعریف کرده، پیش ببرد.افسوس بزرگ ماجرا دقیقاً همینجاست؛ اینکه چرا ما خودمان، با وجود داشتن وزارت جهاد کشاورزی، مؤسسه تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، و دهها مرکز خدمات کشاورزی در سراسر کشور، چنین برنامههایی را در ابعاد گسترده تعریف و اجرا نمیکنیم. این، بخش تأسفبار ماجراست. وگرنه اینکه انتظار داشته باشیم ۵۰ سال دیگر هم منابع اعتباری ژاپن بتواند کل سطح اراضی کشاورزی حوضه ارومیه را تحت پوشش برنامه کشاورزی پایدار قرار دهد، حتی خود آنها هم چنین هدفگذاریای ندارند که ما چنین توقعی از آنها داشته باشیم.
آخرین فرصت احیای دریاچه ارومیه؛ هر روز دیرتر، کار سختتر
خبرنگار: اجازه دهید این نکته را مطرح کنم که خشکشدن دریاچه ارومیه صرفاً به معنای خشکشدن یک پهنه آبی نیست، بلکه ما با مجموعهای از بحرانهای زنجیرهای شامل معضلات زیستمحیطی، تهدیدهای جدی برای سلامت مردم، افزایش مهاجرت، از دست رفتن اشتغال و بروز آسیبهای اجتماعی گسترده در منطقه مواجه خواهیم شد؛ بخشی از این پیامدها همین حالا نیز قابل مشاهده است. با این حال، اینگونه به نظر میرسد که ابعاد واقعی این فاجعه زیستمحیطی، آنچنان که باید، برای مسئولان محیطزیست، دولت و سایر نهادهایی که باید نسبت به این موضوع حساس باشند، جدی گرفته نشده است. در شرایط فعلی که دریاچه ارومیه در آن قرار دارد، آیا اساساً راه نجاتی برای آن متصور هست؟ و اگر پاسخ مثبت است، لطفاً توضیح دهید که این راه نجات چیست؟
علی حاجیمرادی مدیر اندیشکده آب شریف در پاسخ گفت: برای پاسخ به این سؤال، لازم است به چند نکته اساسی اشاره کنم. نکته نخست این است که فیزیک دریاچه ارومیه تا ابد منتظر تصمیمگیری، تعلل و اهمالکاری ما باقی نخواهد ماند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که ما فرصت نامحدود برای احیای دریاچه نداریم. هرچه زمان میگذرد، پنجره فرصت برای نجات دریاچه تنگتر و محدودتر میشود. اکنون واقعاً در آخرین فرصتهای باقیمانده برای احیای دریاچه قرار داریم و اینطور نیست که پنج یا ده سال دیگر هم به ما مهلت داده شود تا تازه بخواهیم عملیات اجرایی را از نو آغاز کنیم.
ما یکبار در سال ۱۳۹۳ پروژه احیای دریاچه ارومیه را بهصورت جدی آغاز کردیم و حدود هفت سال توانستیم با ایجاد یک جریان مدیریتی مشخص، شرایط دریاچه را حفظ کنیم. اما پس از آن، بهمدت حدود چهار سال، این موضوع عملاً به فراموشی سپرده شد و در نتیجه، شرایط دریاچه دوباره به وضعیت بحرانی سال ۱۳۹۲ بازگشت. اکنون نیز زمان زیادی در اختیار ما نیست. همان سال ۱۳۹۳ که پروژه احیا آغاز شد، گفته میشد که ما بیش از دو سال و نیم فرصت برای احیای دریاچه نداریم. امروز، پس از آن وقفه چهار ساله، عملاً در حال از دست دادن آخرین زمانهای ممکن هستیم. بنابراین نکته نخست این است که از منظر فیزیکی و طبیعی، دریاچه ارومیه تا ابد منتظر اهمال و تعلل ما نخواهد ماند.
نکته دوم این است که آیا هنوز میتوان برای احیای دریاچه کاری انجام داد؟ پاسخ این است که بله، هنوز میشود کار کرد، اما هر روز این کار سختتر از روز قبل میشود. دلیل این موضوع آن است که سطح اراضی کشاورزی در حال افزایش است و به همان نسبتی که سطح زیر کشت افزایش پیدا میکند، کار احیای دریاچه نیز دشوارتر میشود. در شرایط فعلی، مهمترین راهکاری که برای باقیمانده مسیر احیا میتوان به آن تکیه کرد، کاهش سطح زیر کشت در اراضیای است که اساساً تناسب لازم برای نوع کشت فعلی را ندارند.
در حال حاضر، حدود ۱۷۰ هزار هکتار از اراضی که در حوزه دریاچه ارومیه به فعالیت کشاورزی آبی اختصاص یافتهاند، اساساً فاقد تناسب لازم برای کشت محصولات فعلی هستند. بهطور مشخص، ما با سطح بسیار بالایی از باغات سیب مواجه هستیم که از نظر بهرهوری اقتصادی نیز عملاً از چرخه تولید خارج شدهاند. این باغات را میتوان با استفاده از یک سازوکار «پرداخت جایگزین»، از حالت تولید کشاورزی خارج کرد و برای کشاورزان، معیشتهای جایگزین تعریف کرد.
همین الان نیز اگر فقط حدود ۴۵ هزار هکتار از باغات سیب موجود را از چرخه کشت خارج کنیم، چیزی در حدود سالانه ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب، صرفاً از همین مسیر، بهراحتی میتواند به جریان ورودی آب به دریاچه ارومیه اضافه شود؛ البته به شرط آنکه انسداد انهار در فصول غیرزراعی بهدرستی انجام شود و رهاسازی آب از سدها نیز بهعنوان اقدامات تکمیلکننده صورت گیرد.
اما موضوع مهمتر از باغات سیب، مسئله کشت محصولاتی مانند یونجه است. متأسفانه به تبع الگویی که طی ۴۰ سال گذشته برای تأمین علوفه دامی از طریق کشت یونجه در کشور شکل گرفته، همچنان وابستگی شدیدی به این محصول وجود دارد. در حالی که یونجه محصولی با نیاز آبی بسیار بالا است؛ بهگونهای که نیاز آبی آن در هر هکتار حدود ۱۷ تا ۱۸ هزار مترمکعب برآورد میشود. این در حالی است که برای تأمین علوفه دام، که اتفاقاً از نظر پروتئینی نیز مغذیتر هستند، امروز در دنیا تنوع بسیار بالایی از محصولات علوفهای پیشنهاد میشود که نیاز آبی آنها کمتر از ۷ تا ۸ هزار مترمکعب در هر هکتار است.
برای مثال، محصولاتی مانند تریتیکاله یا چغندر علوفهای ـ نه چغندر قند ـ امروز در جهان بهعنوان جایگزینهای مناسب یونجه توصیه میشوند؛ محصولاتی که حتی میتوانند همان میزان پروتئین، و چهبسا پروتئین بیشتری، برای تولید شیر و گوشت در اختیار دام قرار دهند. اما ما چون ۳۰ تا ۴۰ سال پیش به کشت یونجه عادت کردهایم، همچنان با همان نیاز آبی ۱۷ تا ۱۸ هزار مترمکعبی در حال ادامه این الگو هستیم.
در حال حاضر، سطح زیر کشت یونجه در حوضه دریاچه ارومیه چیزی حدود ۷۰ هزار هکتار است که با این میزان مصرف آب، رتبه نخست مصرف آب را به خود اختصاص میدهد. البته لازم است تأکید کنم که این مسئله صرفاً مختص دریاچه ارومیه نیست؛ یونجه پس از گندم ـ که محصولی استراتژیک محسوب میشود ـ با مصرف حدود ۷.۷ میلیارد مترمکعب از کل منابع آب کشور، در رتبه دوم مصرف آب کشاورزی در سطح ملی قرار دارد.
بنابراین مجموعهای از اقدامات مشخص، همین حالا باید انجام شود. اقداماتی که عرض کردم، میتواند بخش مهمی از بار احیای دریاچه را به دوش بکشد. در کنار اینها، اقدامات تکمیلکنندهای نیز وجود دارد؛ از جمله رهاسازی هدفمند سدها، یعنی تخلیه سدها پیش از آغاز فصل زراعی، صرفاً در حد نیاز آبی ششماهه دوم سال. این موضوع یک نکته بسیار کلیدی است که میتواند مکمل سایر اقدامات باشد. مادامی که ما سدهای خود را با حداکثر ظرفیت پر نگه میداریم، فرهنگ کاهش مصرف آب در اراضی پاییندست هرگز شکل نخواهد گرفت.
ارسال نظر