شهر علیه دوچرخه؛ وقتی رکاب‌زدن حق نیست/ حمل‌ونقل پاک روی بیلبورد در واقعیت خیابانی برای دوچرخه نیست

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، صبح پنج‌شنبه‌ست. هوا نه خیلی گرم است، نه خیلی سرد. در خیابان فلسطین تهران، جوانی با کوله‌پشتی بر دوش، با دوچرخه‌اش تلاش می‌کند از لابه‌لای ماشین‌ها عبور کند. موتورسیکلت‌ها مدام بوق می‌زنند، راننده‌ای از پنجره فریاد می‌زند:«این‌جا جای دوچرخه‌سواریه آخه؟!»

او جوابی نمی‌دهد. فقط مسیرش را ادامه می‌دهد. انگار در شهری رکاب می‌زند که برای او ساخته نشده است.

این، تصویر روزمره یک دوچرخه‌سوار شهری در تهران است. شهری که شعار «حمل‌ونقل پاک» را در تبلیغات شهری فریاد می‌زند اما در عمل، برای رکاب‌زدنِ سالم، فقط یک چیز کم دارد: خیابان!

خیابان‌ها علیه دوچرخه‌اند

در هیچ‌یک از کلان‌شهرهای ایران، زیرساخت پیوسته، امن و استانداردی برای دوچرخه‌سواری وجود ندارد. خطوط دوچرخه اگر هم هستند، گاه‌به‌گاه روی زمین رنگ خورده‌اند و بعد، فراموش شده‌اند. در بهترین حالت، آن‌ها تبدیل به پارکینگ موتورسیکلت و بعضا خودرو شده‌اند، و در بدترین حالت، به مسیر اختصاصی موتورسیکلت‌هایی که هیچ‌گاه به قوانین شهری تن نمی‌دهند.

دوچرخه‌سواران بی‌حق و بی‌پناه

علی، ۳۲ ساله، کارمند یک شرکت نرم‌افزاری در خیابان سهروردی است. او هر روز مسیر خانه‌اش در نارمک تا محل کار را با دوچرخه طی می‌کند.

«هم هزینه تاکسی برام سنگین بود، هم مترو همیشه شلوغ. با خودم گفتم دوچرخه بهترین راهه. ولی حالا پشیمونم. این شهر مال ما نیست. مسیرها امن نیست، موتوری‌ها مثل کابوس می‌زنن بهت، پلیس هم هیچ‌کاری نمی‌کنه.»

او یک بار در نزدیکی میدان بهارستان توسط موتوری به زمین خورد و از ناحیه دست دچار شکستگی شد. دو هفته مرخصی گرفت، شکایت هم کرد، اما هیچ‌وقت راننده موتور پیدا نشد.

 رکاب‌هایی که به تهدید ختم می‌شود

نگار، ۲۵ ساله، دانشجوی ارشد در دانشگاه اصفهان، مدت کوتاهی با دوچرخه رفت‌وآمد می‌کرد.

«فقط دو هفته تونستم ادامه بدم. یه بار یکی از موتوری‌ها از پشت فحش داد. یه بار هم جلو دانشگاه یه مأمور گفت اینجا شلوغه، بهتره با دوچرخه نیای. هیچ‌کس مستقیم نگفت ممنوعه، ولی انقدر فشار غیررسمی بود که ترسیدم.»

نگار حالا با تاکسی اینترنتی تردد می‌کند و دوچرخه‌اش را فروخته. برای او، رکاب‌زدن در فضای عمومی نه فقط پرخطر، بلکه تهدیدی علیه «آرامش روزمره‌اش» بود.

دوچرخه‌سواری تفریحی؟ فقط برای طبقه مرفه

فرشاد، ۴۰ ساله، در یکی از باشگاه‌های کوهستانی شمال تهران عضویت دارد و در تعطیلات، همراه دوستانش به دوچرخه‌سواری در مسیرهای شمیرانات می‌رود.

«ما دوچرخه‌هامون بالای صد میلیون تومنه. کلاه ایمنی، لباس مخصوص، ماشین برای حمل دوچرخه، همه چی داریم. ولی این یه تفریحه. کسی که می‌خواد با دوچرخه بره سر کار یا خرید، اگه پول نداشته باشه، نه دوچرخه درست می‌تونه بخره، نه جرئت می‌کنه بیاد تو خیابون.»

در بازار امروز، قیمت یک دوچرخه ساده شهری بین ۱۵ تا ۶۰ میلیون تومان است. هیچ سیاستی برای تولید داخلی با کیفیت یا تسهیلات خرید وجود ندارد. حتی معلمان و کارگران هم که روزی اصلی‌ترین خریداران دوچرخه بودند، حالا عملاً از این بازار حذف شده‌اند.

پروژه‌های شکست‌خورده؛ از بیدود تا دوچرخه‌های خاک‌خورده شهرداری

بیدود، پروژه دوچرخه اشتراکی تهران، با سر و صدای زیاد افتتاح شد. ولی در کمتر از دو سال، آرام‌آرام از سطح شهر جمع شد. نه فقط به خاطر دزدی یا خراب‌کاری، بلکه به‌خاطر فقدان پشتیبانی رسمی و زیرساخت مناسب.

امیر، یکی از اعضای سابق تیم پشتیبانی پروژه می‌گوید:«بارها به شهرداری گفتیم باید مسیرهای امن ایجاد بشه. گفتن بودجه نیست. اپلیکیشن کار می‌کرد، مردم هم علاقه داشتن، ولی شهر آماده نبود.»

حالا ایستگاه‌های دوچرخه‌ اشتراکی به خاطره تبدیل شده‌اند؛ و دوچرخه‌های خریداری‌شده شهرداری هم، در انبارها خاک می‌خورند.

زنان، آلودگی و تبعیض؛ سه‌گانه مرگبار ضد دوچرخه

در حالی‌که آلودگی هوا، ترافیک سنگین و بیماری‌های ناشی از کم‌تحرکی در ایران روند صعودی دارند، همچنان محدودیت‌های عرفی، اداری و فرهنگی دوچرخه‌سواری زنان را تضعیف کرده. در بعضی شهرها مثل مشهد، شهرضا، قم یا ارومیه، همچنان مواردی از تذکر رسمی به زنان رکاب‌زن گزارش می‌شود.

در هیچ‌یک از مصوبات شهری، حق زنان برای استفاده از دوچرخه به‌صراحت تضمین نشده است.

 شهری که برای انسان ساخته نشده

تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران نه برای عابران پیاده طراحی شده‌اند، نه برای دوچرخه‌سواران. خیابان‌ها، زیرساخت‌ها و سیاست‌ها همه در خدمت موتورسیکلت و خودرو هستند. در تهران یک مسیر زندگی ( بین پارک پردیسان و پارک نهج البلاغه) ساخته شده است که برایش کلی شعار و تبلیغ هم صورت گرفته است که بلندترین خط دوچرخه سواری منطقه است اما فقط یک محدوده است و نمی توان آن را مسیری برای تردد دوچرخه سوارانی باشد که وسیله نقلیه خود را دوچرخه انتخاب کرده اند.

در چنین شهری، دوچرخه‌سواری نه یک «گزینه حمل‌ونقل پاک»، بلکه نوعی «مقاومت مدنی» است؛ مقاومتی علیه شهرهایی که هر روز ضدانسانی‌تر و ضدزندگی‌تر می‌شوند.

و تا زمانی که حق دوچرخه‌سواری برای همه، به‌ویژه زنان، به رسمیت شناخته نشود، و تا وقتی زیرساخت‌های ایمن و سیاست‌های حمایتی اجرا نشوند، رکاب‌زدن در ایران یک ماجراجویی خطرناک باقی می‌ماند؛ ماجراجویی در شهری که با تو، و با دوچرخه‌ات، سر ناسازگاری دارد.

 

اخبار تاپ حوادث

وبگردی