به گزارش گروه جنایی رکنا، مرد میانسال که حالا با رضایت بی قید و شرط همسرش آزاد شده است، می‌گوید قصد کشتن Killing پسرش را نداشته اما در یک لحظه کنترل اعصابش را از دست داده و او را خفه کرده است. گفت‌وگو با این مرد را می‌خوانید.

چند سال داری؟
63 سال.

شغلت چیست؟
از جوانی پیک موتوری بودم.با موتور کار می‌کردم و زندگی خودم و خانواده ام را می‌گذراندم.از وقتی پدرم فوت شد ناچار شدم خرج زندگی مادرم را هم تامین کنم.به همین خاطر مادرم را به خانه خودم در مهرآباد آورده بودم واو در طبقه دوم خانه مان زندگی می‌کرد.

چند فرزند داری؟
3 فرزند داشتم. حالا با مرگ پسر بزرگم یک دختر و یک پسر دارم.

رابطه‌ات با فرزندانت چطور بود؟
رابطه خوبی داشتیم. من فرزندانم را دوست داشتم، اما پسر بزرگم از بیماری روانی رنج می‌برد.

پسرت سابقه بستری شدن در بیمارستان روانی داشت؟
او تازه به خدمت سربازی رفته بود که فرمانده‌اش او را در بیمارستان روانی بستری کرد. پسرم یک ماه تحت درمان بود، اما چون خیلی بی‌تابی می‌کرد دنبالش رفتم و با رضایت خودم او را از بیمارستان مرخص کردم.

پسرت از خدمت سربازی معاف نشده بود؟
نه. به او کارت معافیت روانی نداده بودند.

چرا پسرت را کشتی؟
من هیچ‌وقت قصد کشتن او را نداشتم. او با رفتارش باعث شد در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست بدهم.

پسرت چه رفتاری داشت که موجب عصبانیت تو شد؟
او می‌گفت هر طور شده می‌خواهد غیرقانونی از کشور خارج شود. هر روز حرف‌های تازه‌ای می‌زد و می‌گفت می‌خواهد دینش را عوض کند تا بتواند براحتی از ایران خارج شود و در یک کشور اروپایی اقامت بگیرد. دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم.

سایر اعضای خانواده با پسرت مشکل داشتند؟
او همه را کلافه کرده بود. پسرم بارها طلاهای مادرش را به زور از او گرفته بود تا آن را بفروشد. او حتی حقوق برادر کوچکش را هم به زور می‌گرفت و می‌گفت قصد دارد هزینه‌های سفرش به خارج از ایران را تامین کند. او چندبار با قمه به مادر و خواهر کوچکش حمله کرده بود.

چرا با رفتن او به خارج از ایران مخالف بودید؟
او درسش را ناتمام رها کرده و حتی دیپلم هم نداشت. می‌دانستم با شرایط روحی و روانی که دارد اگر به کشور دیگری برود اوضاعش بدتر می‌شود.

از ماجرای قتل Murder بگو.
چند روزی بود که هر بار از سر کار به خانه برمی‌گشتم متوجه می‌شدم پسرم مادر و خواهرش را اذیت کرده است. آنها از ترس جانشان به دستشویی می‌رفتند و در را روی خودشان می‌بستند و ساعت‌ها انجا می‌ماندند تا من یا پسر کوچکم سر برسیم. از این وضعیت خسته شده بودم. اوایل اردیبهشت ماه بود که از همسر و دخترم خواستم تا برای چند روز به خانه یکی از اقوام بروند. پسرم در خانه تنها بود. وقتی از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم او همه اسباب و اثاثیه خانه را شکسته است. او حتی شیشه تلویزیون را هم شکسته بود. سعی کردم او را آرام کنم اما نشد. در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم.

چطور پسرت را کشتی؟
همیشه دستمالی دور گردنم می‌انداختم تا عرقم را یا آن خشک کنم. دستمال را دور گردن پسرم پیچیدم و از عصبانیت آن را برای چند لحظه نگه داشتم.بعد از چند دقیقه متوجه شدم پسرم جان سپرده است.

بعد از قتل چکار کردی؟
بلافاصله بعد از قتل، مادرم را که طبقه بالای خانه‌مان بود خبر کردم. او هم با گریه و فریاد از همسایه‌ها کمک خواست اما کار از کار گذشته بود. گوشه حیات نشستم و گریه کردم.

وقتی همسرت و سایر اعضای خانواده متوجه ماجرا شدند چه عکس‌العملی نشان دادند؟
آنها هیچ‌کدام باورشان نمی‌شد پسرم را کشته باشم. بعد از این‌که بازداشت شدم همسرم و فرزندانم به دادسرا رفتند و ماجرا را شرح دادند. آنها گفتند هیچ شکایتی از من ندارند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

قاتل سعید کریمیان مدیر جم در ترکیه دستگیر شد / او یک مرد ایرانی است+ عکس

نقشه شوم شوهر برای زن خائن / با فرشید وارد باغ شدم ولی امیر در آنجا منتظرم بود!

بیژن مرا با لباس های ناجوربه مجالس لهو و لعب می برد! / من برده شده بودم!

علت اعدام جوان همدانی / اساتید حقوق جزا به اجرای حکم بهمن ورمزیار نه گفتند!

اعتراف به قتل مرد دلار فروش تهرانی داخل پاساژ

دردسر دزدیده شدن موبایل برای یک زن و شوهر آبرودار تهرانی

بررسی برخورد نامناسب گشت ارشاد با دختر جوان در یک پارک تهران در مجلس + فیلم

عکس / کاش با پسرخاله ام ازدواج نمی کردم / ناگفته های عایشه محمودی زن گلستانی

4جوان وحشیانه به من تجاوز کردند / ناگفته های دختر 22 ساله در دادگاه + فیلم و عکس

شکایت عجیب یک نوعروس / شوهرم با زن سابقش ارتباط شیطانی دارد!

بلایی که جواد بر سر دخترم پشت یخچال سوپرمارکت آورد!

 

کدخبر: 373712 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟