ماه عسل زوج ایرانی در کنار یوزپلنگ های ایرانی ! / ستاره و پدرام؛ شکارگر لحظه ها در دل طبیعت + فیلم
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، ستاره چگینی و پدرام شوبیری، زوجی خلاق و عاشق عکاسی و تصویربرداری از حیات وحش و طبیعت هستند که در همدان زندگی می‌کنند. نقطه آغاز آشنایی‌شان به یک کلاس فتوشاپ برمی‌گردد؛ جایی که هر دو ثبت‌نام کردند و برای اولین بار یکدیگر را دیدند. ستاره می‌گوید: «علاقه مشترک ما به طبیعت، باعث شد بیشتر با هم آشنا شویم و این علاقه، قصه عاشقی‌مان را جلو ببرد. حالا چهار سال است که ازدواج کرده‌ایم.»

عکاسی برای آنها بیشتر یک عشق و علاقه است و نه منبع اصلی درآمد؛ بنابراین از راه‌های دیگری امرار معاش می‌کنند.

ستاره درباره شروع این مسیر می‌گوید: «داستان برای من از دوران کودکی آغاز شد. پدرم کوهنورد بود و همین باعث می‌شد زیاد در دل طبیعت حضور داشته باشم و حیات وحش را از نزدیک ببینم. منطقه حفاظت‌شده لشکردر، که چسبیده به شهر ملایر است، همیشه مقصد ما بود. از کودکی در آنجا کل و بز و قوچ و میش می‌دیدم و همین جرقه علاقه‌ام به این مسیر را زد. با این حال، به طور جدی عکاسی را بعد از آشنایی با پدرام شروع کردم.»

پدرام هم خاطراتش را این‌طور تعریف می‌کند: «پدربزرگم، سیدکریم شوبیری، از اولین عکاسان ملایر بود. او سال ۱۳۳۸ در تهران، زیر نظر مربیانی فرانسوی، دوره عکاسی گذراند و بعد از مدتی به شهرستان برگشت. پدرم هم متولد همان سال است و حتی عکس تولدش را پدربزرگم ثبت کرده بود. پدرم از سوم ابتدایی، اولین دوربین لوبیتلش را خرید و عکاسی اجتماعی را آغاز کرد؛ آن زمان بیشتر ژانر اجتماعی و خانوادگی رواج داشت. خودش علاقه زیادی به سفر داشت و هر شهری که می‌رفت، حتماً عکاسی می‌کرد. یکی از عکس‌های ماندگار خانوادگی ما، مربوط به زایمان یک شتر در ترکمن‌صحرا و مسیر میانکاله است. سال ۸۱ من هم اولین دوربینم را گرفتم، چون ما اصالتاً اهل روستای مانیزان هستیم که کنار منطقه حفاظت‌شده لشکردر قرار دارد و حیات وحش بسیار غنی‌ای دارد. اوایل بیشتر عکاسی اجتماعی و مستندسازی زندگی اقوام و روستاها را انجام می‌دادم تا اینکه یک روز در طبیعت‌گردی، روباهی ناگهان جلوی من دوید و همان‌جا اولین عکس حیات وحشم را ثبت کردم.»

پدرام ادامه می‌دهد: «آن زمان تازه فضای مجازی جان گرفته بود. بعد از انتشار عکس روباه، بازخوردهای زیادی گرفتم و همین تشویقم کرد که بیشتر در این مسیر قدم بردارم. بعد به کلاس فتوشاپ و ادیت رفتم که همزمان شد با آبگیری تالاب آق‌گل در ملایر. آنجا شروع به عکاسی و تصویربرداری کردیم و شیفته محیط شدیم. در نهایت سال ۱۴۰۰، مستند "قصه آق‌گل" را با همکاری آقای بهمن ابراهیمی ساختیم و موفق شدیم جایزه بهترین تصویربرداری، بهترین مستند از نگاه داوران و بهترین مستند از نگاه مردم را به دست بیاوریم. این موفقیت باعث شد با انگیزه بیشتری ادامه بدهیم.»

ستاره می‌گوید: «برای عکاسی، همیشه با هم می‌رویم. گاهی پیمایش‌های سنگین دارد و برای من سخت می‌شود، اما چون علاقه‌مندم، سعی می‌کنم در همه مراحل همراه باشم. حتی اولین سفر مشترک بعد از ازدواج، به‌عنوان ماه‌عسل، به سمنان رفتیم تا از یوز عکاسی کنیم. در فاصله چند متری، یوزها را دیدیم؛ حتی گونه‌های ایران، فیروز، دلبر و کوشکی را از نزدیک مشاهده و عکاسی کردیم.»

او ادامه می‌دهد: «اخیراً برای عکاسی از عقاب طلایی، مجبور شدیم رو‌به‌روی محل لانه‌اش قرار بگیریم. عقاب طلایی معمولاً در صخره‌های بسیار بلند و دست‌نیافتنی لانه می‌کند، بنابراین برای به دست آوردن زاویه مناسب، یک دوره صخره‌نوردی گذراندیم. این پروژه بیش از چهار یا پنج ماه طول کشید، اما خوشبختانه تصویری که ثبت کردیم، شامل دو جوجه عقاب هم بود.»

پدرام درباره این پروژه توضیح می‌دهد: «روز اول حضور در منطقه، عقاب بزرگی را دیدیم که وارد دیواره صخره‌ای ۲۵۰ متری شد. مشکوک شدیم، دوربین‌کشی کردیم و دیدیم دو تخم گذاشته است. همان روز پروژه آغاز شد. با کمک استادان ابراهیمی و بنایی، از بهترین صخره‌نوردان ایران، آموزش دیدیم و چهار تا پنج ماه، هر هفته یا هر ۱۰ روز یک‌بار به منطقه می‌رفتیم تا تغییرات و رشد جوجه‌ها را ثبت کنیم.»

حمل تجهیزات برایشان همیشه چالش‌برانگیز است؛ گاهی وزن وسایلشان، از سه‌پایه و لنز گرفته تا کیف‌ها، به بیش از ۳۰ کیلو می‌رسد.

در مسیر کارشان، خطرات زیادی را هم تجربه کرده‌اند. یک بار ستاره در میان سگ‌های ولگرد محاصره شد و با ترس زیاد سعی کرد بی‌حرکت بماند تا حساسیت حیوانات تحریک نشود، اما در نهایت پدرام به موقع رسید و سگ‌ها را دور کرد. در حادثه‌ای دیگر، هنگام صعود به قله، صخره‌های آهکی زیر پایشان در حال ریزش بود و امکان سقوط تجهیزات یا حتی خودشان وجود داشت. ستاره در نقطه‌ای منتظر پدرام ماند اما ناگهان متوجه حضور یک افعی شد. گوشی‌ها آنتن نمی‌داد و هوا رو به تاریکی می‌رفت. دره‌ها به‌قدری شبیه بودند که پدرام و دوستش فکر کردند او به سمت ماشین برگشته، اما ستاره با ایجاد سر و صدا، توانست آنها را متوجه حضورش کند و خوشبختانه قبل از تاریک شدن هوا، پیدا شد.

ستاره با ذوق از دیدن افعی شاخدار در خوزستان، حمیدیه می‌گوید: «فکر نمی‌کردم یک مار اینقدر زیبا باشد.» پدرام هم علاقه‌اش به افعی شاخدار و افعی دم‌عنکبوتی را ابراز می‌کند و می‌گوید: «این گونه‌ها در دنیا بی‌نظیرند و فقط در ایران و بخشی از عراق دیده می‌شوند.»

آنها آرزو دارند روزی از پلنگ هم عکاسی کنند. برایشان فرقی ندارد موضوع عکس یک حشره کوچک باشد یا یک حیوان باشکوه؛ همه گونه‌ها برایشان ارزشمندند.

پدرام درباره تأثیر حضور انسان در طبیعت می‌گوید: «تقریباً به همه نقاط ایران سفر کرده‌ایم و متأسفانه هرجا دسترسی راحت‌تر است، تخریب بیشتری دیده می‌شود، مگر در مناطق حفاظت‌شده که محیط‌بان‌ها مراقبت می‌کنند. مشکل اینجاست که آموزش کافی برای حضور درست در طبیعت وجود ندارد و این باعث آسیب‌های جدی می‌شود.» آنها بارها با گردشگران درباره زباله‌ریزی، آتش‌سوزی و رفتار با حیات وحش صحبت کرده‌اند و حتی در فضای مجازی، تا جایی که توانسته‌اند، اطلاع‌رسانی کرده‌اند.

ستاره هم تأکید می‌کند: «همه ما در برابر زمینی که در آن زندگی می‌کنیم، مسئولیم. ما از طبیعت یاد گرفته‌ایم که صبور و قدردان باشیم.»

یکی از دغدغه‌های مهم آنها، نبود بیمه‌ای برای پوشش تجهیزاتشان است. لنزهایی دارند که قیمتشان گاهی به یک میلیارد تومان می‌رسد، اما هیچ بیمه‌ای حاضر به پوشش آن نیست.

با تمام این سختی‌ها، آرزویشان روشن و ساده است: ایرانی سبز و سالم، جایی که مردم و طبیعت در کنار هم، در آرامش زندگی کنند.

تبلیغات

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات

وبگردی