محيط خانواده به حدى مهم است كه مى توان گفت سرمايههاى اجتماعى را رشد مى دهد. اگر اين محيط عاري از همبستگي و محبت باشد، به طور قطع خانواده را با چالشهايى روبهرو مى سازد كه جبرانناپذير است. خانواده مهمترين ركن يك جامعه به شمار مى رود كه داشتن يك جامعه سالم يا ناسالم در گرو خانواده تحقق مييابد. اختلافات درونخانوادگى منجر ميشود تا بين دو نسل ديروز و امروز فاصله ايجاد شود. همين فاصلهها خشونت و پرخاشگرى را رشد ميدهد تا حدى كه نوجوانان و جوانان احساس تعلق در خانواده ندارند و باعث فروپاشى خانوادهها ميشود. زندگى پيچيده امروز سبب شده است اعضاى خانوادهها توجهى به يكديگر نداشته و دچار آسيبهايى شوند، از اين رو نقش اين نظام اجتماعى بسيار مهم است.
خانواده به عنوان اصولىترين كانون كه به مهرورزى و پرورش نسلى آگاه مى پردازد مهمترين بنياد اجتماعي به شمار ميرود. يكي از جايگاههايى كه براي خانواده تعريف ميشود، اين است كه خانواده بويژه پدر و مادر موظف هستند بر پايه حقوق اصولي اداره زندگي را به دست بگيرند. براي داشتن يك جامعه سالم از همه جوانب نياز است تا قداست خانواده هميشه مورد ارزيابي و احترام قرار گيرد تا والدين با تعهد هرچه بيشتر به تربيت سرمايههاي اجتماعي بپردازند. اگر پدر و مادر در تربيت فرزندان سهلانگاري كنند و روشهاى درست و كاربردى را اعمال نكنند، تحكيم خانواده به خطر ميافتد و همين سهلانگارى در اداره زندگي باعث ميشود خانواده با چالشها و بحرانهايي روبهرو شود كه منجر به فروپاشي خانواده ميشود. علت اينكه برخي جوانان و نوجوانان دچار بينظمي و نابساماني ميشوند، اين است كه خانوادههايشان تا حدودي بيسر و سامان بوده و كاركردهاى مثبتى ندارند. همين امر مبناي آسيبشناسى خانواده ميشود. بيثباتي در خانواده منجر ميشود تا افراد بدون داشتن علم و آگاهى از آسيبها انگيزه اختلاف و انجام جرم و خطا پيدا كنند.
اين جامعهشناس در ادامه ميگويد: در جامعه كنونى آسيبهاي اجتماعى و انحرافات اخلاقى به عنوان يك تهديد جدى براي افراد جامعه به شمار ميرود. با پيدايش شهرنشينى و گستردهتر شدن كلانشهرها و پيدايش جوامع تودهدار برخورد و تضادها ميان هنجارها به چشم ميخورد و باعث فروپاشي روابط بينفردي ميشود. تاثير گروه همسالان به حدى جدى است كه ميتوان اذعان داشت بودن در گروههاى اجتماعى ناسالم آسيبهاى رفتارى زيادى را در سنين پايين رقم ميزند. البته آسيبهاى اجتماعى امروزه روند رو به گسترشى در برخي جوامع به خود گرفته است و شاهد آمارهاي بالاي جرم و جنايت در اغلب جوامع هستيم. مسائلي از قبيل اعتياد، فرار از خانه، پرخاشگري، تنهايى، انزوا در اجتماع، نابهنجاريهاى اجتماعى و... در نتيجه نبودن جوّ سالم و صميمى در خانواده است.
مطالعات و پژوهشهاى انجام شده در اين زمينه نشان ميدهد انحرافات اجتماعي و آن دسته از افرادى كه درگير چنين معضلاتي ميشوند، به دليل نداشتن خانوادهاي سالم است. نابرابريهاي اقتصادي و اجتماعي و بالا بودن برخي طبقات اجتماعى منجر شده است تا والدين براى تامين برخي نيازهاى فرزندان و خانواده خود بيشتر به كار، فعاليت و كوشش بپردازند و فرصت اندكي در كنار خانواده داشته باشند. همين مشكلات زندگى روزمره در برخي خانواده سبب شده است برخي افراد جامعه در موقعيتهايي قرار گيرند كه نميتوانند نقشهاى اجتماعي و خانوادگى خود را به خوبى ايفا كنند و همين امر موجب ميشود تا اختلافات و هنجارهاى اجتماعي رو به گسترش رود. عدم تعهد به معيارها در خانواده باعث ميشود پايبندى در خانواده ضعيف شده و پدر و مادر نتوانند قوانين را به خوبى به اجرا دربياورند. همين امر موجب ميشود تا تضادهاي اجتماعي به نوبه خود افزايش پيدا كند و همين تضادها افراد جوان و نوجوان را به سوي انحرافات اجتماعي ميكشاند.
ضعف در روابط خانوادگي و انساني باعث ميشود جوانان و نوجوانان به سوى انحرافات اجتماعى تشويق شوند. امروزه رابطه بين والدين و فرزندان به حدى ضعيف شده است كه عامل اصلي كشمكشهاي خانوادگي به شمار ميرود. همين رابطه ضعيف بين اين دو نسل باعث ميشود سيستم خانوادگي دچار مشكل شود و والدين و فرزندان براي كاهش درگيري خانوادگي كمتر با هم در ارتباط باشند. بديهي است در چنين شرايطي فقر فرهنگي در خانواده رشد ميكند و اگر خانوادهاى با فقر مالي و اقتصادي نيز همراه باشد، مبنا و اساس آن خانواده حول محور انحرافات اجتماعي ميچرخد. درگيري و تنشهاى خانوادگى با توجه به اينكه در اقشار پايين اجتماع بيشتر به چشم ميخورد، افراد نوجوان و جوان بيشتري را با اختلالات روانى روبهرو مى سازد و همين شكاف بيننسلي موجب مى شود تا طبقات ضعيف در اجتماع به دليل نداشتن جوّ آرام در خانواده مرتكب جرم شوند، از اين رو ميتوان به لحاظ جامعهشناسي گفت فشارهاى روانى و اجتماعى در خانواده باعث ميشود فرزندان اين قبيل خانوادهها زودتر درگير مسائل اجتماعي شوند.
يكي ديگر از عوامل مهم در بروز رفتارهاى نابهنجار در خانواده و اجتماع مساله عدم اشتغال و بيكارى است. بيكارى به عنوان يك مساله اجتماعي زمينه را براي بروز انحرافات اجتماعى مهيا ميسازد، زيرا خانوادههايي كه سرپرست بيكار دارند و درگير مشكلات مالي و اقتصادى هستند، نظام تربيتى شان خارج از چارچوب هنجارهاى رسمى است و فرصتى براى تربيت فرزندان اختصاص نمى دهند.
آسيبشناسي خانوادگى در خانوادههاى فروپاشيده به علت اختلاف بر اين اساس استوار است كه نبودن فضاي رواني مناسب در خانواده عاملي ميشود براي انجام جرم از سوي نوجوانان و جوانان. وقتي همنوايي در خانواده وجود نداشته باشد و افراد در جامعه مدرن امروز همگام با خواستههاي خود پيش نروند، خشونتهاي خانوادگي افزايش يافته و ارزشها و هنجارهاي اجتماعي رو به نزول ميرود. زندگي در خانوادههايي كه بينظمي موج ميزند و ساختار پيوستهاى ندارد، اعضاي خانواده هر كدام نگرشهاي خود را اعمال مى كنند و خشونت در اين خانوادهها بيشتر ديده مى شود.
براي داشتن يك خانواده سالم و كاهش خشونتهاي رفتاري بين والدين و فرزندان باید جامعهپذيري درستي در خانواده صورت گيرد و امنيت اجتماعى، اقتصادي و... در خانواده فراهم باشد تا كمتر شاهد اختلافات ميان دو نسل باشيم. اگر همبستگي در خانواده وجود داشته باشد و ساختار خانواده طوري برنامهريزي شود كه ناكامي و نااميدي وجود نداشته باشد، ثبات عاطفي پديدار ميشود و ناملايمات اجتماعى به حداقل ميرسد، از اين رو بايد سازمانهاي متولي اين امر بيشتر روى مباحثى چون رفتارهاي فرهنگى تمركز كنند تا جامعه از آسيبها و انحرافات رهايى يابد.
ارسال نظر