با توجه به اينكه افكار آشفتهاي شما را درگير خود كرده است مشخص است كه شما نياز به درمان داريد و بايد هر چه سريعتر تحت نظر يك روانشناس باليني براي درمان خود اقدام كنيد. معمولا اينگونه مشكلات به تربيت خانواده بستگي دارد يعني افرادي كه زماني نورچشمي خانواده و پدر و مادر بودند و همه اعضاي خانواده هواي او را داشتند و تجربه زمين خوردن و شكست را در زندگي نچشيدهاند و نميدانند چگونه بعد از هر شكست به پاخيزند و خود را مأيوس و نااميد نكنند در آينده نميتوانند از پس مشكلات خود برآيند، زيرا از كودكي یاد نگرفتهاند چگونه با موانع مبارزه كنند و هميشه تحت حمايتهاي ديگران بودهاند، اما بعد از اينكه بزرگ ميشوند و ميبينند حمايتهاي بزرگترها معنايي ندارد به افرادي سست و شكننده تبديل شده و در مقابل مشكلات زندگي كم ميآورند.شخصيت اين قبيل افراد ايراد دارد و محكم نشده است تا بتوانند با مسائل زندگي روبهرو شوند و تصميمات درست و بجايي بگيرند در نتيجه بجايي ميرسند كه با شكست مواجه ميشوند و آن نتيجهاي كه بايد بگيرند، نميگيرند. اين احساس شكست و رسيدن به آخر خط هر روز بيشتر شده و آنها را افسردهتر ميسازد. به همين خاطر است كه اينها تيپ شخصيتي افسردهاي دارند. اين قبیل افراد شخصيتهاي نورولوژيك و افسردهاي دارند و چون از حمايتهاي دوران كودكي برخوردار نيستند، سريع در برابر مشكلات پا پس ميكشند چون تجربه لازم را ندارند و بالاخره اين نوع برخورد به دوران بعد از ازدواج هم كشيده ميشود و به جايي ميرسد كه رابطه خوبي نميتواند با همسر و بچهها ايجاد كند و اين خود بزرگترين شكست است. جايي هم كه شكست باشد ناراحتي به وجود خواهد آمد.
ارسال نظر