آدمي در فرآيند رشد به مرحلهاي از بلوغ ميرسد كه نسبت به جنس مخالف خويش ابراز احساسات خاصي ميكند و اين احساسات از ويژگيها و مشخصات رسيدن به سن بلوغ و يك امر طبيعي در روند رشد است. طبيعتا قواعد اجتماعي، آيينها و سنن و مقررات جامعه براي ارضاي چنين احساسي قوانين خاصي را وضع كرده و شيوههاي مناسب و مطلوبي را معين كرده است. براي پرهيز از لجامگسيختگي جنسي و رفع هرگونه فروپاشي اخلاقي و براي جلوگيري از زيرپا نگذاشتن قوانين و مقررات جامعه لزوما والدين بايد نظارت دقيق و مستقيمي نسبت به احساسات ذاتي و دروني فرزندان در دوران بلوغ داشته باشند و آن را در مسير صحيح هدايت كرده و به صورت غيرمستقيم آن را مدیريت كنند. با رسيدن به بلوغ دو نوع برخورد يا رفتار با اين پديده با جوان ميشود. خانوادههاي مسوول و متعهد واكنشهاي اين مرحله را كنترل كرده و در مجرا و مسير قانوني متناسب آيين، سنن و مقررات اجتماعي هدايت ميكنند، ولي برخي خانوادهها به دلايلي از اين امر مهم غفلت ورزيده و بيتوجه و بيتفاوت نسبت به اين واكنشها هيچگونه احساس تعلق و انجام مسووليتي در قبال آن ندارند و انتظار دارند كه جوان بزرگ شده است و ميتواند از پس اينگونه احساسات خويش برآيد. واگذاشتن اين امر خطير به جوان تازهكار و ناپخته قطعا او را با مشكلات و گرفتاريهايي مواجه خواهد ساخت. گاهي اوقات مشكل از سوي والدين نيست بلكه جوانان خود ميخواهند احساسات دوران هيجاني و بلوغ خويش را مدیريت كنند. اينان نيز چون از سرمايه غني و پشتيبانيهاي ارزشمند والدين برخوردار نميشوند دچار مشكلاتي خواهند شد. توصيه ميشود اين خانم متدينه مسائل خويش را با مادرش در ميان گذاشته و از او كمك بخواهد. چنانچه اين رابطه عاطفي با مادر ميسر نيست با يكي از بستگان نزديك خويش كه با او صميمي است مطرح كرده و براي چگونگي كار از او راهنمايي بخواهد. مسلما مداخله والدين در اين امر راهگشاست و ميتواند مسير درستي را براي رفع مشكل پيش آمده حل كند چون هيچكس دلسوزتر و مهربانتر از والدين در سرنوشت جوانان ايفاي نقش نميكند.
ارسال نظر