عروس 3 ماهه : نه از شوهرم خوشم می آید و نه طلاق می خواهم !
سه ماه است عقد كردهام، اما شوهرم را دوست ندارم و تنفر شديدي نسبت به او دارم و گاهي اوقات از اينكه با او ازدواج كردهام دچار نااميدي ميشوم. در صورتي كه به اين ازدواج راضي بودهام و با خواسته خودم ازدواج كردهام، اما راضي به طلاق هم نميشوم.
2019-06-14 09:19:19
تاریخ :
۱۳۹۸/۰۳/۲۴ ۱۲:۴۹:۱۹
تعداد پاسخ ها
1
میترا
مهمترين مرحله زندگي هر فردي ازدواج و انتخاب همسر است. اگر هر فردي در اين مرحله از زندگي اش دچار مشكل شود به طور قطع آسيبهاي جدي خانوادگي، فردي و اجتماعي او را تهديد ميكند. برخي از افراد بدون در نظر گرفتن فاكتورهاي مهم و مولفههاي اساسي دست به انتخابهايي ميزنند كه ممكن است فرد را با آيندهاي تاريك و مبهم روبهرو سازد. كارشناسان حوزه رواني و رفتاري علت برخي طلاقهاي رسمي و عاطفي را انتخاب نادرست ميدانند و اغلب آسيبهاي اجتماعي و خانوادگي ناشي از همين رفتارهاي اشتباه است.
همزيستيهاي تنشزا
در فرآيند ازدواج و آشنايي و انتخاب همسر 4 مرحله توصيف شده است كه هر فردي با دارا بودن اين فاكتورها تصميم به ازدواج ميگيرد و هرگونه خطا در اين 4 مرحله منجر به ايجاد آسيبهايي در آينده زندگي مشترك خواهد شد. از ديدگاه دكتر عزتا... كردميرزا، روانشناس باليني و مدرس دانشگاه در خصوص 4 مرحله ازدواج نخستين مرحله انتخاب شخصي است كه قصد ازدواج با او را داريد. وي در اين باره ميگويد: دومين مرحله كه فرد بايد به آن دقت داشته باشد گفت و شنود با فرد مورد نظر در خصوص انتظارات، خواسته ها و ويژگيهاي فردی است براي ازدواج ايدهآلي كه فرد در ذهن خود دارد. به نوعي در اين مرحله هر يك از طرفين خود افشايي ميكنند تا به نتيجهاي ايدهآل دست يابند. سومين مرحله كه مدنظر است و در انتخاب درست تاثيرات بسزايي دارد تفكر و تامل در مورد گفته ها و شنيده ها است و اينكه چقدر گفته ها و شنيده ها منطبق با اهداف يكديگر بوده است مد نظر قرار ميگيرد و اينكه چقدر افراد صادقانه حرفهاي خود را مطرح كردهاند را بايد بررسي كرد.
اين روانشناس در ادامه ميگويد: مرحله چهارم تصميمگيري است و فرد در اين مرحله پاسخ مثبت يا منفي خود را بيان ميكند.گاهي اوقات افراد وقتي به مرحله سوم يعني تامل يا تفكر درباره گفتهها و شنيدهها ميرسند به نامناسب بودن يا مناسب بودن فرد مورد نظر براي زندگي مشترك پي مي برند، ولي بنا به چند دليل ممكن است با وجود تشخيص نامناسب بودن افراد مورد نظر اقدام به ازدواج كنند. بخشي از اين دلايل فردي است و بخش عمده اش نيز به مسائل خانوادگي و اجتماعي مربوط مي شود.
كوله باري از خاطرات تلخ
دكتر كردميرزا، روانشناس در خصوص دلايل فردي مي گويد: يكي از دلايل فردي كه ممكن است فرد را دچار ترديد در رابطه كند، ضعف در تصميمگيري است. در اين حالت فرد با فقدان قاطعيت روبهرو است و در گفتن پاسخ «نه» ضعف دارد، يعني اين فرد مي داند كه اين مورد براي ازدواج و بستن پيمان زناشويي مناسب نيست اما قاطعيت در «نه» گفتن ندارد. يكي ديگر از دلايل جدي در نظر گرفتن ساختار رواني است؛ برخي اوقات احساس ترحم باعث ميشود زنان در ازدواج پاسخ مثبت دهند اين مساله زياد ديده ميشود كه برخي زنان از روي ترحم راضي به ازدواج با خواستگار خود ميشوند و بعد از مدتي كوتاه احساس پشيماني دارند. يك دسته از عوامل نيز خانوادگي به شمار ميرود. به اين معنا كه فضا و جو خانواده به حدي متشنج است كه فرد هميشه شاهد اختلافات خانواده بوده است دختران در اين شرايط ترجيح ميدهند هرچه سريعتر از محيط خانواده فرار كنند و با وجود اينكه ميدانند گزينهاي كه در مقابل وجود دارد مناسب نيست، اما راه حل اصلي را ازدواج ميدانند در حالي كه اين راه حل مقطعي و موقت است، اما براي گريز از محيط پرتنش خانواده مبدا دست به انتخابي نادرست ميزنند.
اين مدرس دانشگاه در خصوص دسته سوم كه عوامل اجتماعي است، ميافزايد: اساسا وقتي كه حمايتهاي اجتماعي از تكتك افراد فارغ از جنسيت پایين آيد ازدواج با گزينههاي ناخواسته احتمال بالا رفتن دارد. برخي دختران تصور ميكنند اگر ازدواج نكنند بخشي از مزاياي اجتماعيشان به ديگران مثل پدرشان موكول ميشود. اگر فردي بنا به هر دليلي (فردي، اجتماعي و خانوادگي) از ازدواج خود راضي نباشد و نسبت به اين موضوع تنفر داشته باشد، دچار آسيبهايي ميشود برخي از اين آسيبها فردي و بخشي ديگر اجتماعي به حساب ميآيد.
زاويه
از بدگوييها و اخلاق بد پدر خسته شده بودم. محيط خانهمان هميشه دعوا بود و هيچ وقت رنگ آرامش در خانهمان نبود. مادر كه از اين بابت خسته شده بود هر روز از خانه بيرون ميزد تا صداي پدر را نشنود و دوباره دعوا نشود. آشوبها هميشگي بود، هيچوقت در اين خانه آرامشي نبود. وقتي مادرم پدر را ترك كرد و ما را تنها گذاشت مسووليتهايم در خانواده چند برابر شد و تازه فهميدم چقدر تنها هستم. زور گفتنهاي پدر هر روز بيشتر مي شد تا اينكه طاقتم تمام شد و با آمدن اولين خواستگار جواب مثبت دادم و راهي خانه بخت شدم. با اينكه محسن انتخاب خودم بود و هيچ اجباري براي اين ازدواج نبود، اما علاقهاي به او نداشتم و مجبور شده بودم براي رهايي از خانه نكبت بار پدري ازدواج كنم. چند سالي از زندگي مشترك با او گذشته بود و با اينكه مرد خوب و خوشاخلاقي بود كه هيچوقت دلم با او صاف نمي شد و نميتوانستم بگويم شوهرم را دوست دارم. نيلوفر كه به دنيا آمد باز هم نسبت به زندگيام ديدگاههايم تغيير نكرد، اما تصميم گرفته بودم كه با محسن هيچ جنگ و جدالي نداشته باشيم. با اينكه او هم ميدانست كه هيچ علاقهاي به اين زندگي ندارم، اما تصميم گرفته بوديم با يكديگر تفاهم داشته باشيم تا تنها دخترمان زندگي آرامی داشته باشد.
دكتر كردميرزا با اشاره به حوزه فردي ميگويد: فردي كه با وجود ميل باطني ازدواج ميكند ممكن است در معرض بيماري هاي جسماني و رواني قرار گيرد، از اين رو به اضطراب و افسردگي دچار ميشود و به لحاظ اجتماعي هم خيلي اوقات با بروز تعارضات زناشويي يا سرباز زدن از وظايف زمينه بسياري از رفتارهاي خلاف هنجار يا روابط فرازناشويي را باز ميكند. گاهي اوقات اتفاق ميافتد كه برخي از اين ازدواج ها توام با تفاهم، اما عاري از دوست داشتن است و برخي ديگر از زنان و مردان در جوي بسر ميبرند كه فاقد تفاهم و دوست داشتن است. به طور يقين گزينه دوم براي افراد خانواده خطراتي را ايجاد ميكند. كودكاني كه حاصل اين ازدواج ها هستند اتفاقاتي در جامعه و در محيط خانواده آنها را تهديد ميكند. برخوردهاي فيزيكي و نزاع خانوادگي مانند پرخاشگري هاي كلامي و رفتاري نيز ممكن است آنها را تهديد كند و در معرض انواع آسيبهاي رواني و روحي قرار گيرند. روابط اجتماعي اين كودكان به شدت ضعيف است و در عملكرد اجتماعي قدرت چنداني ندارند. بنابراين مي توان متذكر شد كه براي آينده فرزندان خود با رسيدن به تفاهم در سطح كلامي و رفتاري اجازه دهند كه آنها زندگي موفقي داشته باشند، از اين رو نوعي همزيستي با تفاهم را داشته باشند تا از ميزان آسيب ها كاهش پيدا كند.
ارسال نظر