فیلم / ساعت دیواری خاطرهانگیز خانه الهام پاوهنژاد با پرندههای کوچک و عروسکهای رقصنده / یادگاری عاشقانه از پدر مرحومش که خانه را پر از حس زندگی کرده ...
الهام پاوهنژاد، بازیگر شناختهشده، با انتشار تصویری از ساعت دیواری قدیمی و ویژهای که هدیهای ارزشمند از پدر مرحومش بوده، خاطراتی احساسی از گذشته و عشق پدرانه را زنده کرده است.
الهام پاوهنژاد ، بازیگر شناختهشده تئاتر، سینما و تلویزیون، ویدئویی کوتاه و عکسهایی از بخشی از خانه خود را در فضای مجازی به نمایش گذاشته است. در این تصاویر، یک ساعت دیواری خاص و ارزشمند به چشم میخورد که برای او چیزی فراتر از یک وسیله نمایشی زمان است؛ چرا که این ساعت یادگاری از پدر مرحومش است و مملو از خاطراتی عمیق و احساسی. این وسیله قدیمی، که حالا نمادی از عشق و یادآور روزهای شیرین گذشته شده، حس زندگی را به خانه او بخشیده است.
خاطراتی از خانه قدیمی
الهام پاوهنژاد از خاطرات کودکیش میگوید: «وقتی پنج ساله بودم، خانواده ما از محله نواب به خانهای جدید در نزدیکی تالار رودکی نقل مکان کرد. در این خانه، ساعت دیواری که پدر با شوق و عشق خرید، بر دیوار نشیمن نصب شد. زمانی که پدرم آن ساعت را با ذوق نصب کرد، چشمهایمان به دنبال لحظهای بود که پرنده کوچک از داخل آن بیرون بیاید و رقص عروسکهای کوچک دور آن شروع شود.»
این ساعت، با صدای خوشایند کوکو و ملودی خوشایندش، ساختمان سه طبقه را پر از انرژی میکرد. با این حال، شبی مادر خانواده از سر دلسوزی پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از مزاحمت شبانه، صدای ساعت را خاموش کنند. و اینگونه شد که ساعت در شبها به استراحت میرفت.
علاقه همسایگان به صدای ساعت
الهام توضیح میدهد که چند شب بعد، یکی از همسایگان نزدیک، که او را «عمو تشید» میخواندند، به خانهشان آمد و جویای دلیل خاموشی ساعت شد. عمو تشید از خانواده خواسته بود که دوباره ساعت به کار بیفتد، چرا که صدای جذاب آن بخشی از زمان زندگی آنها شده بود. این ساعت سالها در خانه خوش آواز میخواند و الهام نیز از پدرش نحوه کشیدن زنجیر کوک را یاد گرفت تا به کارکرد بی نقص آن کمک کند. این ساعت، در تمامی گردهماییها و مراسم خانوادگی، رنگونوعی خاص را به محیط میبخشید.
ساعات سخت و روزهای تلخ
پس از زلزلهای شدید که تهران را لرزاند، این ساعت دیواری از جای خود بر نقاط زمین کوبیده شد و خراب شد. پدر خانواده ساعت را به تعمیرگاههای متعددی برد تا آن را دوباره به کار بیندازد. اگرچه پس از تلاش بسیار، پرنده ساعت دوباره آواز میخواند، اما دیگر عروسکهای رقصنده تکان نمیخوردند. پس از جابهجایی موقتی خانه، این بار حتی آواز پرنده نیز قطع شد و ساعت بیشتر به یک خاطره ساکت تبدیل شد.
پس از آن که مادر نیز از دنیا رفت، ساعت همچنان به یادگاری بر دیوار خانه تبدیل گشت، مثل تمامی لحظات زیبای مشترکی که دیگر به گذشته پیوسته بودند.
<![]()
ساعت یادگاری پدر و مادر الهام پاوهنژاد
بازگشت صدای خاطرات
الهام بیان میکند که ساعت در زمانی دیگر به تعمیرگاهی دیگر سپرده شد. پس از ماهها تلاش تعمیرکار، ساعت دوباره به خانه برگشت. حالا نه تنها پرنده شروع به خواندن کرده است، بلکه عروسکهای کوچک نیز به رقص درآمدهاند. اگرچه دیگر کیفیت گذشته را ندارد، اما همچنان نوای آن حس خوب خاطرات شیرین گذشته را تداعی میکند. این صدا برای الهام و خواهرش پریسا، یادآور تمامی لحظات خوب زندگیشان است.
در حال حاضر، این ساعت بر دیوار خانه الهام نصب است و یادآور صدای زنده مامان و بابایش. او به یاد آورد که پدرش همیشه میگفت: «زنجیر کوک را زیاد بالا نکش بابا، گیر میکنه». حالا این ساعت نه فقط برای الهام، بلکه برای همه عزیزانش ارزشی فراتر از زمان دارد و نوید روزهای بهتر و زنده شدن خاطرات شیرین گذشته را به همراه دارد.
ارسال نظر