زندگی زنی که عشق دومش، کابوس شد / از تهدید با چاقو تا حبس در خانه

به گزارش رکنا، روزی که از همسرم به خاطر ناسازگاری‌های اخلاقی طلاق گرفتم، هرگز تصور نمی‌کردم این جدایی ساده، سرآغازی باشد برای زندگی در آغوش مرگ.

زن ۴۱ ساله‌ای که مدعی است به‌دلیل تهدیدهای وحشتناک همسر موقتش امنیت جانی ندارد، با حضور در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری نواب مشهد، درباره سرگذشت تلخ خود چنین گفت: 16 ساله بودم که با "مسعود" ازدواج کردم.

خیلی زود صاحب پسری زیبا شدم، اما چون همسرم 10 سال از من بزرگ‌تر بود، هیچ‌گاه نتوانستیم یکدیگر را درک کنیم. اختلافات اخلاقی و اجتماعی‌مان هر روز بیشتر می‌شد تا جایی که دیگر ادامه زندگی با او ممکن نبود. وقتی پسرم سیزدهمین بهار عمرش را می‌گذراند، از مسعود جدا شدم و به دنبال آینده‌ای بهتر رفتم.

سال‌ها از فرزندم بی‌خبر بودم، تا این‌که "رستم" وارد زندگی‌ام شد. با چرب‌زبانی مرا فریب داد و به عقد موقت خود درآورد. اما زمانی متوجه اشتباهم شدم که دیگر راه بازگشتی نبود. او نه‌تنها سابقه‌دار و چندبار زندانی بود، بلکه زن و فرزند هم داشت؛ موضوعی که از من پنهان کرده بود.

وقتی خواستم طلاق بگیرم، با چاقو تهدیدم کرد و گفت: اگر طلاق بگیری، زنده نخواهی ماند! آن‌قدر شکاک بود که اجازه نمی‌داد حتی با خانواده‌ام تماس بگیرم. در حالی که خانواده‌ام به‌شدت مخالف این ازدواج بودند، من تحت فشار و تهدید، مجبور به ادامه زندگی با او شدم.

حتی زمانی که برای برادرم یک پیام محبت‌آمیز فرستادم، او پیام را دید و بدون هیچ پرس‌وجویی، چنان مرا کتک زد که بیهوش شدم. اجازه نمی‌داد فرزندم را ببینم. مدتی به خانه پدرم پناه بردم، اما وقتی برگشتم، رستم همراه با همسرش وارد خانه‌ام شده بود و همه پول‌ها و اموالم را بردند. همسرش هم در فضای مجازی مرا تهدید می‌کرد که این فقط آغاز ماجراست!

زندگی‌ام پر از ترس، اضطراب و تحقیر بود. حتی در سفرها، مجبور بودم تمام هزینه‌های او را بپردازم. با این‌که مدتی است دوباره به زندان افتاده، اما هنوز از تهدیدهایش در امان نیستم. دیگر کارد به استخوانم رسیده. تصمیم به جدایی گرفته‌ام، چون حالا واقعاً احساس می‌کنم که در آغوش مرگ زندگی می‌کنم...»

با توجه به ادعاهای این زن، به دستور ویژه سرهنگ آرش ایرانمنش، رئیس کلانتری نواب فراجای مشهد، بررسی‌های قانونی و اقدامات روان‌شناختی در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است.