دوستش دارم! / کاش زودتر برای نجات زندگیمان کمک میگرفتم
رکنا: سالها پیش با عشق ازدواج کردم، با تمام مخالفتها و دل به دریا زدنها. زندگیمان را با قناعت و علاقه ساختیم، اما ندانستن مهارتهای زندگی باعث شد کمکم فاصله بگیریم. شک و بدبینی جای اعتماد را گرفت، تا جایی که چمدانم را بستم و خانه پدرم برگشتم. حالا بعد از مشاوره، تازه فهمیدهام که فقط عاشق بودن کافی نیست؛ باید بلد بود چطور زندگی کرد.

به گزارش رکنا، چند سال قبل خواستگاری در خانه ما را زد که یک دل نه صد دل مرا دلباخته خودش کرد. با عشق و علاقه ازدواج کردیم. آن موقع پدرم راضی نبود. ولی من دلم را به دریا زدم و با مرد مورد علاقهام ازدواج کردم.
صاحب دو فرزند شدیم . با تلاش و البته قناعت و رضایت ، زندگی خوبی ساختیم.گاهی اوقات مادرم میگوید چشم نظر زندگی تان را دارد داغون میکند.
اما من فکر می کنم آدم باید مهارتهای زندگی را بلد باشد و یاد بگیرد چطور رفتار کند که نقطه ضعف دست دیگران ندهد.
سرتان را درد نیاورم، مشکل ما از حدود ۴ سال قبل شروع شد. زندگی یکی از دوستان شوهرم به خاطر خیانت همسرش که از سر دخالت ها ی نابجای دیگران، فاصله بین شان انداخت به طلاق انجامید.شوهرم خیلی برای دوستش جوش میزد، حتی مدتی آستین بالا زده بود برایش زن پیدا کند.
متاسفانه قاطی شدن مساله زندگی شکست خورده دوست همسرم در خانه و مسایل زندگی ما کم کم مشکل درست کرد..
دچار توهم شده بود و با سخت گیریهای عذاب آور روی اعصابم راه میرفت. میگفت دوره زمانه خراب شده و باید حساب و کتاب زندگی ات را داشته باشی.
خواهرم میگفت خوش به حالت او نسبت به تو حساس است و این یعنی دوستت دارد. ولی ادامه این رفتارها برایم قابل قبول نبود. گاهی صبح از سر کار زنگ میزد و میگفت کجا هستی.
من بیشتر خانه خواهرم میرفتم و وقتی به خواهرم میگفتم به شوهرم سلام کند تا خیالش راحت شود ناراحت می شد چرا راز زندگی مان را جلوی دیگران فاش میکنم.
کار را به جایی رساند که با او لجبازی میکردم و اعصابش را به هم میریختم. برای این کارم دلیل داشتم میخواستم بگویم حرفهایش و فکرهایی که میکند توهین به من است. او هم هر روز منت سرم میگذاشت وفادار به زندگی مان است و تا حالا دست از پا خطا نکرده و...
از شما چه پنهان طاقتم طاق شده بود. بچهها را برداشتم و خانه پدرم رفتم . موضوع را به خانوادهام اطلاع دادم. وقتی دنبالم آمد پدرم با توپ پر جوابش را داد. حسابی شاکی شده بود ،میگفت کاری میکنم مرغهای آسمان به حالت گریه کنند. قهر ما چند روزی طول کشید. با راهنمایی یکی از اقوام به مرکز مشاوره آرامش آمدم.
من اطلاعات چندانی در مورد مهارتهای زندگی ندارم اما فکر میکنم وفاداری به زندگی زناشویی یک تعهد،وظیفه و تکلیف است و «باید» انجام شود.
اگرهر روز بخواهی منت بگذاری که من به تو وفادار هستم و از آن سو ، طرف مقابلت را زیر ذرهبین بگذاری کار درست و عاقلانهای نیست.
کاش زودتر از اینها مرکز مشاوره آمده بودم. حیف از لحظههایی که به خاطر بلد نبودن مدیریت شرایط سوزاندم و مفت و مجانی از دست دادم.
-
کفتار توسط شیرها مجازات شد / نبردی در قلمرو جنگل + فیلم
ارسال نظر