قاتل صاحبخانه پس از ساخت سناریوی دروغین / مستأجر فراری در تله همسایه‌ ها گرفتار شد

به گزارش رکنا، در روز چهاردهم اسفند سال گذشته، فریادهای دلخراش «کمک! کمک!» زنی از داخل منزلی در خیابان شاهنامه ۶۹، اهالی محل را با نگرانی و شتاب به آن خانه کشاند؛ خانه‌ای که غوغایی در آن برپا بود. نخستین افرادی که به محل رسیدند، با صحنه‌ای تکان‌دهنده روبه‌رو شدند: مستأجر جوان خانه در حالی که پیکر خون‌آلود زن صاحبخانه را رها کرده بود، خنجری در دست داشت و از طریق پشت‌بام قصد فرار داشت. برخی از همسایگان بلافاصله به پشت‌بام دویدند و موفق شدند «سعید-الف» (مستأجر ۲۷ ساله) را پیش از فرار به دام بیندازند.

تنها دقایقی بعد، خودروی گشت انتظامی با آژیرکشی وارد خیابان شد. تیمی از افسران به سرپرستی سروان مصطفی حسنی (رئیس پاسگاه انتظامی فردوسی) سعید را بازداشت و به مقر انتظامی منتقل کردند. دقایقی بعد، امدادگران اورژانس نیز وارد محل حادثه شدند و زن زخمی، «زهرا کهن» ۵۴ ساله، را به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال دادند. اما با وجود تلاش پزشکان، شدت جراحات ناشی از ضربات چاقو باعث مرگ وی شد. از این لحظه به بعد، پرونده وارد مرحله تحقیقات جنایی شد.

قاضی دکتر صادق صفری، قاضی ویژه قتل عمد مشهد، با حضور در بیمارستان، روند بررسی‌های تخصصی را آغاز کرد. طبق گزارش روزنامه خراسان، زهرا کهن بر اثر اصابت چندین ضربه چاقو در دم جان باخته بود. همسر مقتول در نخستین اظهارات خود به قاضی صفری گفت: «مدتی قبل فرزند معلولم گم شده بود که امروز او را در یک مرکز ترک اعتیاد پیدا کردم و برای استراحت به خانه دایی‌ام بردم. همسرم در خانه تنها بود. به او گفتم ناهار آماده کند و حدود ساعت ۱۲ ظهر از خانه خارج شدم. عصر هنگام که برگشتم، جمعیتی را مقابل خانه دیدم. وقتی وارد شدم، همسرم را دیدم که درحالی‌که هنوز نفس می‌کشید، غرق در خون روی پله‌ها افتاده بود. وحشت‌زده پرسیدم چه شده؟ او با اشاره دست به طبقه پایین و با نام بردن از "سعید"، ماجرا را نیمه‌کاره گفت. در همین لحظه همسایگان سعید را روی پشت‌بام گرفتند و مانع از فرار او شدند.»

قتل در مشهد

همسر مقتول به اختلافاتی که در روزهای اخیر میان آن‌ها و مستأجر جوان درباره نپرداختن اجاره بهای چهارماهه وجود داشت، اشاره کرد و افزود: «صبح همان روز از او خواستم فکری برای پرداخت اجاره کند. چند ساعت بعد، پیامکی حاوی تأیید واریز ۱۵ میلیون تومان برایم ارسال کرد. من هم از او تشکر کردم، اما دیگر جوابی نداد؛ انگار دلخور بود. پس از انتقال همسرم به بیمارستان، در داخل حمام خانه، کاردی نوک‌کج پیدا کردم که به نظر می‌رسید همان آلت قتاله باشد.»

با این اظهارات، قاضی صفری تحقیقات خود را هم در محل وقوع حادثه و هم در کلانتری ادامه داد. هوا رو به تاریکی می‌رفت که یکی از همسایگان به‌عنوان شاهد عینی گفت: «اولین کسی بودم که فریادهای زهرا خانم را شنیدم. بلافاصله به خانه‌اش رفتم و سعید را دیدم که روی پیکر خون‌آلود او نشسته بود و سر و صورتش را گرفته بود. وقتی من را دید، با اضطراب گفت دچار تشنج شده! اما باور نکردم. زهرا خانم ناگهان بلند شد، نفس عمیقی کشید و خون از دهانش جاری شد. پسرم با یک آجر سعید را ترساند. بقیه همسایگان هم آمدند و سعید از ترس به پشت‌بام گریخت.»

با تأکید شاهدان، فرضیه نقش داشتن مستأجر در قتل تقویت شد. اما سعید در بازجویی اولیه هرگونه دخالت در جنایت را انکار کرد. او گفت: «موقع حادثه در حیاط بودم و بعد از شنیدن سروصدا به کوچه آمدم. چند نفر را دیدم که فرار می‌کردند. درِ خانه صاحبخانه باز بود. وقتی وارد شدم، پیکر خون‌آلود زهرا خانم را دیدم که روی پله‌ها افتاده بود و می‌لرزید. تصور کردم دچار تشنج شده، برای همین سرش را گرفتم. همان لحظه یک زن و پسرش وارد شدند و من از ترس به پشت‌بام رفتم. اما چاقویی همراهم نبود. من صبح آن روز اجاره را پرداخت کرده بودم. دیگر هیچ اختلافی نداشتیم!»

قاضی صفری در ادامه بازجویی پرسید: «پس چرا دستکش پوشیده بودی؟» و سعید پاسخ داد: «هوا سرد بود.»

با وجود این اظهارات، هنوز چاقوی مورد استفاده در قتل پیدا نشده بود و این موضوع به گره اصلی ماجرا تبدیل شده بود. قاضی صفری با همراهی گروهی از کارآگاهان اداره جنایی به پشت‌بام خانه بازگشت. در جریان بررسی، روزنه‌ای شبیه به دودکش توجه قاضی را جلب کرد. او از یکی از مأموران خواست چاقوی میوه‌خوری را داخل روزنه بیندازد. لحظاتی بعد، مأمور دیگری از داخل حمام فریاد زد: «چاقو داخل حمام افتاد!» این صحنه دوباره تکرار شد و نتیجه همان بود. سپس مشخص شد این روزنه متعلق به هواکش حمام بوده و سعید هنگام فرار، خنجر خون‌آلود را داخل آن انداخته است.

از سوی دیگر، بررسی پیامک ادعایی سعید درباره پرداخت اجاره نشان داد که او هیچ مبلغی واریز نکرده و پیامک مذکور جعلی بوده است. پس از این کشف، قاضی صفری سعید را دوباره بازجویی کرد. سعید ابتدا با داستان‌سرایی تازه‌ای تلاش کرد حقیقت را کتمان کند. این‌بار مدعی شد که یکی از دوستانش که در زمینه خرید و فروش طلا فعالیت دارد، از او خواسته در صورت اطلاع از مکان نگهداری طلا، به او خبر دهد تا سرقت کند. سعید ادعا کرد که خانه صاحبخانه طلا داشته و دوستش قتل را انجام داده و او فقط دیر به محل رسیده است.

قتل در مشهد

اما این ادعا نیز با تناقض‌های فراوان مواجه شد. سرانجام، پس از بازجویی‌های فنی و سوالات پیچیده، متهم که دیگر راهی برای انکار نمی‌دید، لب به اعتراف گشود. او گفت: «نقاش ساختمان هستم و مدت‌هاست به‌خاطر کاهش ساخت‌وساز درآمدی ندارم. اجاره منزل هم چند ماه عقب افتاده بود و صاحبخانه مدام برای پرداخت آن فشار می‌آورد. تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم...»

پس از اعترافات صریح سعید، بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی صفری و سروان آرمین منفرد انجام شد. با تکمیل تحقیقات، کیفرخواست این پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارجاع گردید.

اخبار تاپ حوادث

وبگردی