مادر احمدشاه در پاریس هم با چادر بیرون میرفت
رکنا: آنطور که از محمودمیرزا شنیدم در روزهای عاشورا او [مادر احمدشاه] تنها در اتاق خود در پاریس به عزاداری و خواندن زیارت عاشورا میگذرانید و همهاش آرزو میکرد کاش در نجف بود و در آنجا مراسم عزاداری برپا مینمود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سحرگاه سهشنبه، اول خرداد ۱۳۵۸، در اتاق شماره ۲۳۱ بیمارستان الوند، زنی چشم از جهان فروبست که روزگاری عنوان «بانوی اول ایران» را بر دوش داشت. پیکر او صبح چهارشنبه، همراه تنها دخترش و جمعی اندک از خواهران و برادرانش، بیهیاهو و با کمال سادگی به بهشتزهرا برده شد و در خاک آرمید. این زن، بدرالملوک والا، دختر شاهزاده ظهیرالسلطان، نواده عباسمیرزا و نخستین همسر سلطان احمدشاه قاجار، واپسین پادشاه سلسله قاجار بود.
علی بهزادی، مدیر وقت مجله «سپیدوسیاه» که نسبتی خانوادگی با بدرالملوک داشت، همان روزها از فخرالملوک والا، خواهر کوچک بدارالملوک (که گفته میشود خاله همسرش نیز بود)، خواست تا برای مجله یادگارهایی از روزگار گذشته بنویسد؛ یادگارهایی درباره آداب و رسوم و شیوه زندگی دربار قاجار و روایت روزهایی که هیجان تغییر سلطنت در هوای کشور جاری بود؛ ماجراهایی که او از زبان خواهر بزرگترش، همسر احمدشاه، شنیده بود. فخرالملوک این دعوت را پذیرفت و حاصل، مجموعهای از خاطرات بود که در چند شماره «سپیدوسیاه» به چاپ رسید. آنچه در ادامه میخوانید، دومین بخش از این خاطرات است که در شماره یکم تیر ۱۳۵۸ آن مجله منتشر شده است (قسمت یکم را از اینجا بخوانید):
خانم ملکه جهان مادر احمدشاه هم هر سال محرم روضهخوانی میکرد و مجالس روضهخوانی در درب اندرون قدیم (وزارت دارایی امروز) برگزار میشد و ملکه جهان همیشه در پایین تالار مینشست و هرچه از او تقاضا میکردند در درگاه پایین تالار ننشیند میگفت: «چگونه در مجلس عزای حسین بن علی علیهالسلام من در صدر تالار بنشینم؟! من کی هستم که در چنین مجلسی بروم در صدر بنشینم؟!» و با این اعتقاد وقتی مجبور شد به پاریس برود و ایام محرم در آنجا وسیله عزاداری فراهم نبود بسیار رنج میکشید و آنطور که از محمودمیرزا شنیدم در روزهای عاشورا او تنها در اتاق خود در پاریس به عزاداری و خواندن زیارت عاشورا میگذرانید و همهاش آرزو میکرد کاش در نجف بود و در آنجا مراسم عزاداری برپا مینمود.
ملکه جهان میرزا مادر احمدشاه که خود شاهزاده خانم بود، جثهای بسیار ظریف داشت ولی در صلابت و تصمیم مانند یک مرد بود و بهقدری متواضع و خوشبرخورد بود که هیچکس باور نمیکرد زن شاه و مادر احمدشاه باشد. برایش فرقی نمیکرد که مهمان از لحاظ سنی و مقام از خودش کوچکتر است، تمامقد بپا میخاست و تواضع میکرد ولی با همه تواضع و فروتنی بسیار جدی و موقر بود و آنچنان احترامی در میان درباریان داشت که همه از او حساب میبردند.
در حرم احمدشاه رفتهرفته مدهای لباس خانمها تغییر کرد و گهگاه دیده میشد مدهای لباس پاریسی جای مدهای گذشته را میگیرد با وجود این بعضی از خانمهای درباری از مد لباسهای ناصرالدینشاه استفاده میکردند. ملکه جهان هم از کسانی بود که هرگز از مدهای جدید استفاده نمینمود.
در آن موقع لباسهای خانمها از نیمتنههای ترمه و یا مخمل و یا چوچونچه [نوعی کتان] که یک نوع پارچه تقریبا گاندی مانند ولی لطیف و بیشتر به رنگهای روشن بود تشکیل میشد و جورابشلواریهای ضخیم با رنگ روشن که رویش دامنهای بسیار کوتاه چرخی که قسمتی از ران نمودار بود میپوشیدند. البته رانها با جورابشلواریهای ضخیم پوشیده میشد و این مد را ناصرالدینشاه در سفر اول که به روسیه و پاریس رفته بود برای درباریان سوغات آورد که الهامی بود از لباس بالرینهای روسی و پاریسی ولی موها با چارقدهای ظریف که از گاز و یا روحالحیات که پارچهای بسیار لطیف و اُفتدار بود پوشیده میشد البته آنطور چارقد قالبی که در عهد ناصرالدینشاه مد بود در دربار احمدشاه کمتر پیدا میشد ولی چارقدی از پارچههای لطیف و یا گازهای بسیار لطیف که تکتک در میانش پولک و یا گلهای فندقیشکل مخملی تزئین شده بود بر سر و زیر گلو سنجاق میکردند و البته قسمت گردن و زینتهای گردن از زیر این چارقدهای نازک بهخوبی پیدا بود.
زنها چون جز با خواجهسرایان با مردان دیگر سر و کار نداشتند مانعی نداشت موهای خانمها از زیر چارقدهای گاز یا روحالحیات معلوم باشد با اینکه این مدِ گذشته رفتهرفته داشت در دربار احمدشاه منسوخ میشد ولی ملکه جهان هرگز از پوشش قدیم دست برنداشت حتی به طوری که شنیدم در پاریس هم با چادر بیرون میرفت البته اگر گهگاه از خانه خارج میشد وگرنه همیشه در هتل و در کنار احمدشاه بود.
-
پل نساختید، جان باختیم؛ درخواست مردم بخش پاپی لرستان به گوش مسئولان نمیرسد
ارسال نظر