گزارش رکنا به مناسبت روز جهانی خانواده
وقتی خانواده میمیرد، کشور پیر میشود / خانواده ایرانی؛ هستهای که در حال انجماد است
رکنا، در ظاهر، آمار خانوارهای ایرانی رو به افزایش است؛ از ۲۴ میلیون در سال ۱۳۹۵ به بیش از ۲۷ میلیون در ۱۴۰۳. اما این رشد عددی، نه نشان رونق خانواده، بلکه آژیر خطر انزوای فردی، فروپاشی پیوندهای اجتماعی و فقر ساختاری است. خانههایی پرشمار اما خالی از امنیت اقتصادی، سلامت روان، امید به آینده و پیوندهای انسانی. آنچه در این میان میلرزد، نه فقط ستونهای خانه، که استخوانهای جامعهایست که دیگر جوانانش نمیخواهند خانواده تشکیل دهند، نمیتوانند فرزندی بزرگ کنند و نمیبینند آیندهای برای ماندن و ساختن.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در سال ۱۳۹۵، جمع خانوارهای ایرانی ۲۴ میلیون و ۱۹۶ هزار مورد ثبت شده بود؛ حال در سال ۱۴۰۳، این عدد به ۲۷ میلیون و ۶۵۱ هزار خانوار رسید. رشدی ظاهری در تعداد خانوارها، اما پشت این عدد، زنگ خطرهای متعددی نهفته است. خانوارهایی کوچکتر، تنهاتر، شکنندهتر و گرفتارتر از همیشه.
از این تعداد، ۲۱ میلیون و ۶۸۲ هزار خانوار در مناطق شهری زندگی میکنند و ۵ میلیون و ۹۶۹ هزار خانوار در روستاها سکونت دارند. اما سؤال بنیادین اینجاست: آیا این خانوارها – در ساختار و وضعیت کنونیشان – قادر به ایفای نقش موثر در توسعه کشور هستند؟ برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی عمیقتر به امکانات و نیازهای بنیادین بیندازیم؛ چه در سطح فردی، چه در سطح خانوادگی.
فرد ایرانی؛ تکسوار بیسپر توسعه
برای آنکه یک فرد بتواند به توسعه ملی کمک کند، نیازمند زیرساختهایی حداقلی و در عین حال حیاتی است.فردی که نگران تأمین معیشت روزانه خود است، نمیتواند نیروی مولدی در جامعه باشد. فقدان شغل پایدار، دستمزد عادلانه و پوشش بیمهای مناسب، یکی از اصلیترین موانع مشارکت موثر نیروی انسانی در اقتصاد کشور است. طبق گزارشهای رسمی، بیش از ۳۰ درصد شاغلان در کشور فاقد بیمهاند و بخش بزرگی از جمعیت جوان یا بیکارند یا در مشاغل ناپایدار مشغول.
آموزش ابزاری کلیدی برای شکوفایی استعدادهاست. اما نظام آموزشی کشور از نظر محتوایی دچار کهنگی است و از نظر زیرساختی با نابرابری مواجه است. دسترسی نابرابر به آموزش باکیفیت میان استانها، و همچنین شکاف آموزشی ناشی از فقر دیجیتال، در حال گسترش است.
طبق گزارش وزارت بهداشت، بیش از ۲۵ درصد افراد جامعه نیازمند مداخله روانپزشکیاند. اما خدمات رواندرمانی، هم پرهزینهاند و هم فاقد پوشش بیمهای موثر. بهداشت روانی، مهمترین حلقه گمشدهای است که فرد را از مشارکت آگاهانه و سازنده بازمیدارد.
فرد توسعهگرا باید حس کند که در تصمیمسازیها نقش دارد و صدایش شنیده میشود. در غیاب ساختارهای مشارکتی واقعی، انسانها به مصرفکنندهای خاموش بدل میشوند، نه عاملان توسعه.
خانواده ایرانی؛ هستهای که در حال انجماد است
خانواده، سلول بنیادین جامعه است. اما برای آنکه این سلول زنده بماند و تکثیر شود، نیازمند محیطی ایمن و حمایتگر است. امروز خانواده ایرانی با تهدیدهای متعددی مواجه است.
رشد نرخ اجاره مسکن، هزینههای آموزش و درمان و کالاهای مصرفی، بهخصوص پس از تورمهای سنگین سالهای اخیر، توان مالی خانوادهها را به مرز فروپاشی رسانده است. طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس، بیش از 70 درصد هزینه خانوار شهری به مسکن اختصاص دارد.
اغلب خانوادههای جوان یا در خانههای استیجاری کوچک زندگی میکنند یا در حاشیه شهرها، جایی که امکانات ابتدایی هم بهسختی یافت میشود. پروژههای حمایتی مسکن دولتی هم عمدتاً با تأخیر، کیفیت پایین و موقعیت جغرافیایی نامطلوب مواجهاند.
والدین جوان در ایران نه آموزش کافی درباره تربیت کودک میبینند، نه حمایت مالی در دوران فرزندپروری دارند. مرخصی زایمان ناکافی، نبود مهدکودکهای ارزان و باکیفیت و حذف تدریجی خدمات دولتی تربیتی، فرزندآوری را به امری پرمخاطره بدل کرده است.
رشد طلاق، انزوای درونخانهای، اختلاف نسلی عمیق و نبود گفتوگوی سالم میان اعضای خانواده، منجر به شکلگیری خانوادههایی سرد، پرتنش و منفعل شده است.
جوان ایرانی و تصمیم دشوار ازدواج
یکی از تبعات قابل لمس شرایط فوق، کاهش شدید آمار ازدواج است. طبق آمار رسمی، نرخ ازدواج در ایران طی ده سال گذشته به نصف رسیده است. دلایل اقتصادی در صدرند: نداشتن شغل، ناتوانی در تأمین مسکن و مخارج زندگی، هزینههای مراسم و مهریه و فشار انتظارات فرهنگی.
اما عوامل اجتماعی نیز کم نیستند: ترس از شکست، بیاعتمادی به آینده، گسترش فردگرایی، تغییر ارزشها و کاهش امید به آینده.
نسلی از جوانان که نه فقط از ازدواج، بلکه از تشکیل هر نوع پیوند بلندمدت گریزان است. و این، نه فقط یک مسئله فردی، که یک بحران جمعیتی برای کشوری با ساختار جمعیتی در حال پیر شدن است.
آیندهای که عقب میکشد
عدم توجه به سلامت خانوار، بیتفاوتی نسبت به نیازهای واقعی جوانان و نگاه شعاری به مقوله جمعیت، تبعاتی سنگین دارد. کاهش نرخ باروری، افزایش سالمندان، افت بهرهوری نیروی کار، مهاجرت گسترده نخبگان و شکلگیری خانوارهای ناپایدار و آسیبدیده.
آینده توسعهمحور، با وعده و شعار نمیآید. باید امکانات را بازتوزیع کرد، نگاهها را نو کرد و به نیازهای واقعی مردم پاسخ داد. کشوری که خانوادهاش سلامت نباشد، فردش بیکار و نگران باشد، و جوانش بیامید، چگونه میتواند توسعه را بسازد؟ پاسخ، روشن است: نمیتواند.
-
مار بزرگ ساخته شده از تکه های تنه درخت + فیلم
ارسال نظر