شیرازه‌ زرین هنر، نگهدار کتاب کهن و پربهای ایران

این کتاب، از تهاجم و طوفان و تفرقه جان به‌در برده، نه فقط با شمشیر و سپاه، بلکه با شیرازه‌ای زرین از هنر که برگ‌های آن را همچنان کنار هم نگه داشته است. آن‌گاه که در دیگر تمدن‌ها زبان‌ها خاموش شدند و نشانه‌ها در دل خاک مدفون، در این ملک کهن، خوشنویسی نَفَس زبان را حفظ کرد، نگارگری حافظ رؤیاهای ملی شد، و شعر، بَردار پرچمِ حافظه‌ی جمعی گردید.

از سده‌های آغازین پس از اسلام تا روزگار صفویه، هنر نه یک تزیین، که بستر هویت‌سازی ملی بوده است. خط کوفی بر کاشی‌کاری‌های ری و نیشابور، و سپس تحول آن در قالب خط محقق و نسخ در سده‌های تیموری، تا اوج درخشان نستعلیق به‌دست میرعلی تبریزی و میرعماد حسنی، نه فقط زیبایی‌شناسی که بیانی از تداوم هویت ایرانی در دل بحران‌های دینی، زبانی و سیاسی بود. در دورانی که زبان فارسی در خطر عربی‌زدگی بود، خوشنویسی و شعر فارسی، دست در دست هم، «ایرانِ ممکن» را در دل جهان متلاطم اسلامی تعریف کردند. این هنرها، برخلاف ظاهر آرامشان، هنرهای مقاومتی بودند؛ پادزهر انحلال فرهنگی.

در هیچ یک از تمدن‌های همجوار، خوشنویسی به عنوان یک هنر مردمی، درهم‌تنیده با آموزش، دیوان‌سالاری، دین، و حتی معماری رشد نکرد؛ اما در ایران، از کتیبه‌های ایوان کسری تا لوح‌های مسجد جامع یزد، خط و هنر نقاشی‌خط، نقشی محوری در بازنمایی قدرت، ایمان و دانش ایفا کرد. میدان نقش جهان نه فقط یک فضای شهری‌ست، بلکه جلوه‌ی هم‌نشینی خط، کاشی، معماری، موسیقی و آیین است؛ سمفونی‌ای از هنرهای ایرانی برای حفظ تمامیت معنوی یک ملت.

در طول تاریخ ایران ، هنر همواره به مثابه عامل پیوند‌دهنده اقوام و زبان‌های گوناگون در دل یک سرزمین وسیع و متنوع عمل کرده است. وقتی زبان‌ها و لهجه‌ها متفاوت بودند و اقوام متنوع در جغرافیای ایران زندگی می‌کردند، هنر به‌خصوص خوشنویسی، نگارگری، موسیقی و شعر، زبان مشترک و وسیله‌ی حفظ وحدت فرهنگی و یکپارچگی روحی-اجتماعی شد. مثلاً در دوره‌ی صفویه، که با گسترش مذهب شیعه و تحکیم سلسله صفوی، ایران وارد مرحله‌ای جدید از هویت‌بخشی مذهبی و ملی شد، هنرهای ایرانی همسو با این تحولات به شکل بی‌نظیری رشد کردند. کاشی‌کاری‌های میدان نقش جهان در اصفهان، خطوط نستعلیق به اوج رسیدۀ میرعماد حسنی، و مینیاتورهای هنرمندان هراتی، همه نشانه‌هایی از پایداری و رشد فرهنگی‌اند که مرزهای سیاسی و جغرافیایی را در سایه وحدت هنری مستحکم کردند.

در کنار خوشنویسی، شعر فارسی نیز ستون محکم دیگری برای حفظ هویت ایرانی بوده است. از رودکی و فردوسی تا حافظ و سعدی، شعر فارسی روایت‌گر تاریخ، فرهنگ و معنویت ایران بوده است. شاهنامه فردوسی به ویژه نه تنها یک اثر ادبی بلکه یک سند تاریخی و فرهنگی است که هویت ملی ایران را در برابر هجوم فرهنگی بیگانگان حفظ کرده است. این شاهکار ادبی، برگرفته از اساطیر و تاریخ ایران باستان، توانسته با قدرت کلام و تصویرگری خود، حس تعلق به این سرزمین را زنده نگاه دارد.

اما هنرهای تجسمی نیز به‌گونه‌ای غیرقابل انکار، نقش تمدن‌ساز ایفا کرده‌اند. نگارگری و نقاشی ایرانی، علاوه بر زیبایی‌شناسی و خلاقیت، حاوی پیام‌های اجتماعی، دینی و فلسفی بوده‌اند که پیوند مردم با فرهنگ و تاریخشان را تعمیق کرده‌اند. خطاطی‌های باشکوه در قرآن‌های خطی، قاب‌نقاشی‌های حوض‌خانه‌های سنتی، و تذهیب‌ها و گل‌بندی‌ها در کتاب‌ها و دیوارها، همه گواهی بر این دارند که هنر، همچون شیرازه‌ای ناپیدا، کتاب قطور ایران را در برابر فرسایش زمان استوار نگه داشته است.

حتی آنچه در نگاه نخست «هنر تزیینی» خوانده می‌شود – از اسلیمی‌ها و خَط‌بن‌خط‌ها گرفته تا نقوش کاشی و مقرنس‌های بناها – در ساحت تمدنی ایران صرفاً برای تفنن یا زینت نبوده‌اند. هنرمند ایرانی در پس هر نقش و هر رنگ، نگاهی هستی‌شناسانه، فرهنگی یا معرفتی داشته است. این هنرها، نه تنها حامل زیبایی بصری، بلکه بیان‌گر نوعی جهان‌بینی بوده‌اند: از نظم کیهانی تا بازتاب وحدت در کثرت، از رمزگشایی عرفانی تا تأکید بر تداوم و توازن. در اینجا، هنرمند صرفاً آفریننده نقش نیست، خالق فرهنگی‌ست که در تار و پود جامعه تنیده می‌شود.

امروز اما، در عصر مدرن، این شیرازه‌ی زرین در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. بی‌توجهی‌ها به هنرهای سنتی و معاصر، تعطیلی یا کم‌کاری نهادهای فرهنگی، و نگاه ابزاری به هنر، هر یک به نوعی از هم‌گسیختگی فرهنگی و معنوی ایران می‌کاهد. هنر که باید زاینده و پیونددهنده باشد، گاه به حاشیه رانده شده و جایگاه واقعی‌اش در حفظ تمامیت فرهنگی و وحدت ملی کمرنگ شده است.

با وجود این، هنوز می‌توان این امید را داشت که بازشناسی اهمیت هنر، چه در خوشنویسی و نقاشی سنتی، چه در شعر و موسیقی و هنرهای معاصر، مسیر بازسازی این شیرازه‌ی ارزشمند را هموار سازد. سرمایه‌گذاری هدفمند در آموزش، حمایت از هنرمندان و بازسازی نهادهای هنری، لازمه‌ی حفظ کتاب قطور و کهن ایران است، کتابی که هر برگش از فرهنگ، هنر و تاریخ حکایت دارد و بی‌شیرازه‌ی هنر، به آسانی از هم خواهد گسست.

در نهایت، باید بپذیریم که هنر، بیش از هر عامل دیگری، عامل تداوم و استحکام تمامیت فرهنگی و حتی ارضی ایران بوده است. این هنر نه صرفاً یک محصول زیبایی‌شناسی، بلکه شیرازه‌ای است که ورق‌های پراکنده و رنگ‌پریده کتاب ایران را کنار هم نگه داشته است. وقتی خط نستعلیق، شعر حافظ و نقاشی مینیاتوری، آیین‌ها و معماری‌های باشکوه ایرانی در کنار هم جلوه می‌کنند، آنچه به دست می‌آید چیزی جز یک هویت واحد و پایدار نیست؛ هویتی که توانسته در برابر طوفان‌های تفرقه، تهاجم فرهنگی و بحران‌های سیاسی تاب آورد.

اما این میراث گران‌سنگ بدون محافظت و بازشناسی، در معرض خطر است. بی‌توجهی به هنر و فرهنگ، نه تنها شکاف‌های قومی و زبانی را عمیق‌تر می‌کند، بلکه در نهایت می‌تواند زمینه‌ساز از هم‌پاشیدگی گسترده‌تر شود. از این‌رو، روشنفکران، هنرمندان و مسئولان فرهنگی باید با درک عمیق از نقش تاریخی هنر، بکوشند تا این شیرازه‌ی زرین را محکم‌تر سازند. باید سرمایه‌گذاری در آموزش هنر، حمایت از نهادهای هنری و بازگرداندن جایگاه هنر در سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعی به صدر اولویت‌ها قرار گیرد.

ایران، آن کتاب قطور و کهن، هنوز زنده است، هنوز پر از برگ‌های پرافتخار، اما نیازمند شیرازه‌ای محکم‌تر و درخشان‌تر است؛ شیرازه‌ای که هنر، این گوهر گران‌بها، می‌تواند آن را تامین کند. بی‌تردید، آینده ایران، همانند گذشته‌اش، در گرو حفظ و شکوفایی این هنرهاست که تنها ضامن وحدت، تمامیت و افتخار این سرزمین هستند.

حسین نوروزی – تیرماه ۱۴۰۴

اخبار تاپ حوادث

وبگردی