آخرین بوسه علی بر دستان مادر قبل از فرشته شدن ! + فیلم تکاندهنده
حجم ویدیو: 37.16M | مدت زمان ویدیو: 00:05:04

اهدای عضو جوان تهرانی او را به یک فرشته نجات تبدیل کرد. اهدای عضو او چند بیمار نیازمند را جان دوباره ای بخشید. خانواده اش رضایت به اهدای عضو دادند و با همین اهدای عضو پسرجوان بود که لبخند زندگی به روی لبان چند جوان نشست. حالا پس از انجام اهدای عضو پای حرف های مادر داغدیده نشسته ایم.

به گزارش رکنا: دستش در کار خیر بود، با دوستانش جمع می شدندو برای کمک به کودکان بی سرپرست و بدسرپرست وقت می گذاشتند. اما بیماری که از کودکی همراهش بود اجازه نداد علی تمیمی راهی خانه بخت شود و پدرو مادرش او را دررخت  دامادی ببینند.

مادر علی 25 ساله ماجرا را اینطوری می گوید: پسرم عاشق خانواده بود و دلسوز مردم. وقتی کلاس سوم راهنمایی بود سردرد به سراغش آمد. برای درمان این سردردها به پزشکان زیادی مراجعه کردم تا اینکه تشخیص دادندعلی در سرش یک تومور رشد کرده است. باید هرچه سریعتر تحت عمل جراحی قرار می گرفت.

وی ادامه می دهد: همان موقع پسرم توسط یک پزشک متخصص تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از آن پسرم دوباره سلامتی اش را به دست آورد و فکر می کردیم که دیگر تومور سرطانی دست از سرش برداشته است.

سالها گذشت و علی درکنار خانواده اش روزگار را سپری کرد تا اینکه دوباره تومور سرطانی به سراغش آمد.

مادر علی می گوید:شهادت حضرت فاطمه (س) بود که علی و پدرش به طالقان رفته بودند.همان موقع دوباره سردرد به سراغش آمد. به پزشک مراجعه کردیم و بعد از انجام آزمایش های متفاوتی که انجام دادیم مشخص شد تومور دوباره در سر اون پیدا شده و باید تحت همل جراحی قرار بگیرد.

انجام عمل جراحی

مادر علی می گوید: پسرم را همان پزشکی که قبلا عمل کرده بود  دوباره عمل کرد. دو روز اول خوب بود. روز دوم بود که  به علی سرزدم. حالش خوب بود. دستم را گرفت و بوسید. پرستار را صدا کردو گفت من با این بیماری که داشتم پدر و مادرم را پیرکردم. چشمانم پر از اشک شده بود . به من رو کرد و گفت برایم قرآن بخوان. شروع کردم به قرآن خواندن او هم با من تکرار کرد.

او ادامه می دهد: فردا وقتی با بیمارستان تماس گرفتیم متوجه شدیم علی تشنج کرده است و در وضعیت خوبی قرار ندارد. با زبان بی زبانی گفتند که او دچار مرگ مغزی شده است.به بیمارستان رفتیم. دیگر امیدی به بازگشت پسرم به زندگی نبود. همان موقع بود که از ما درخواست کردند تا اعضای بدن علی را اهداکنیم.

دیدار آخر

برای  آخرین بار نزد علی رفتم. در خواب عمیقی فرو رفته بود. دستش را گرفتم و به او گفتم پسرم دوستت دارم .

 

 

کدخبر: 718218 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟