قتل سر نیمکت پارک / گفتگو با قاتل تهرانی

قاتل جوان تهرانی وقتی خود را در یک قدمی چوبه دار دید به اشتباه تلخ خود پی برد.
مرد میانسال هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد یک تصمیم اشتباهی او را این‌چنین به کنج زندان بکشاند و جان فردی را بگیرد. ماجرای این جنایت به ۲۱مرداد امسال برمی‌گردد، وقتی پلیس مردی زخمی را روی نیمکت بوستانی در محله مهرآبادجنوبی تهران یافت که با ضربه‌های چاقو مجروح شده بود. او بعد از انتقال به بیمارستان فوت شد. در جریان تحقیقات پلیس هویت مقتول که مرد معتادی بود شناسایی شد. با گذشت پنج ماه از این جنایت رد قاتل او به‌دست آمد و او بازداشت شد. با تحقیق از متهم معلوم شد قصد داشته برادر معتادش که همیشه روی آن نیمکت می‌خوابیده را به قتل برساند که اشتباه فرد دیگری را کشته است. لحظه‌های زندگی سهیل با عذاب‌وجدان و مرگ هر روزه رقم خورده و دیگر نمی‌خواهد زنده باشد.

قتلی که تاوانش چوبه دار بود

به گزارش رکنا، روز و شب‌اش در زندان یکی‌شده و به خاطر عذاب‌وجدان هر روز از خدا می‌خواهد تا قبل از محاکمه بمیرد. نمی‌تواند باور کند که جان فردی را به اشتباه گرفته و خانواده‌ای را داغدار کرده است. مدام زیر لب می‌گوید اگر برادرم معتاد نبود این همه بلا نداشتیم و من قاتل نمی‌شدم. با او گفت‌وگویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

چرا قصد جان برادرت را داشتی؟
برادرم سال‌ها شیشه و هروئین مصرف می‌کرد و هربار که در کمپ بستری‌اش می‌کردیم، فرار می‌کرد. وسایل خانه مادرم و کفش‌های همسایه‌ها را سرقت کرده، می‌فروخت و مواد می‌خرید. با کارهایش آبرویمان را در محله برده بود. از رفتارش خسته‌شده بودیم و به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتم. کشتن او مثل خوره به جانم افتاده بود. پاتوق‌هایش را جست‌وجو کردم اما ردی از او نبود تا این‌که به آخرین پاتوقش که بوستان محل جنایت بود رسیدم و فهمیدم شب‌ها آنجا می‌خوابد. با دیدن فردی که روی نیمکت خوابیده و پتوی برادرم را روی خودش انداخته بود، مطمئن شدم خودش است و بدون برداشتن پتو ضربه‌های چاقو را به وی زدم که زخمی شد و فرار کردم. روز بعد با رفتن به پارک پرس‌وجو کردم که فهمیدم مرد زخمی مرده است.
چطور فهمیدی مقتول را اشتباه زده‌ای؟

خیالم راحت بود که برادرم مرده و کل خانواده و همسایه‌ها از دست او خلاص شده‌اند اما چهار روز بعد از آن ماجرا نزدیکی خانه‌مان برادرم را دیدم اول فکر کردم اشتباه می‌بینم یا شاید روح برادرم است اما اشتباه نکرده بودم، خودش بود که از دور می‌آمد. شوکه شده بودم. نمی‌دانستم چکار کنم. تصمیم به خودکشی گرفتم.
چرا؟
آنقدر عذاب‌وجدان داشتم که نمی‌توانستم باورکنم جان فرد بی‌گناهی را گرفته‌ام و خانواده‌ای داغدار شده‌اند. زندگی برایم ارزش نداشت و فقط مرگ می‌توانست مرا از این عذاب نجات دهد. چندبار تصمیم گرفتم خودکشی کنم که نشد. آخرین بارهم قرص‌های زیادی خوردم تا بمیرم که فقط سه روز بیهوش بودم و نجات یافتم.
وقتی رفتی زندان؟
خبر جرم من داخل زندان و میان همسلولی‌هایم رسیده بود. برخی دلداری‌ام می‌دادند، برخی سرزنشم می‌کردند و برخی هم بد و بیراه می‌گفتند که چرا اول ندیدم آنجا چه کسی خوابیده است.
دلت برای چه کسی تنگ شده؟
مادرم و بیشتر پسر ۲۰ساله‌ام.
فکر می‌کنی بخشیده شوی؟
اگر بخشیده شوم هم عذاب‌وجدان لحظه‌ای رهایم نمی‌کند.
خواب مقتول را دیده‌ای؟
بله دو بار. هر بار هم می‌گفت چرا مرا کشتی، خانواده‌ام ناراحت و در خانه چشم‌انتظار من هستند. بعد که بیدار می‌شدم تا چند روز با کسی حرف نمی‌زدم و فقط گریه می‌کردم.
حرف آخر؟
با جنایت اشتباهی که انجام دادم زندگی‌ام را به آخر رساندم.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

کدخبر: 662712 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟