وقتی به دورهمی رفتم روزگارم سیاه شد / یک داستان واقعی

به گزارش رکنا، 3 روز از آزادی اش از زندان نگذشته بود که دوباره زندان را در بیخ گوشش احساس کرد. دوستان هپروتی اش او را در سرسره دود انداختند تا با قلقلک مواد دوباره سر بخورد و سر از زندان درآورد. مرد زندانی آزاد شده مدعی است که دوست بدهکارش برای شانه خالی کردن از زیر بار بدهی اش برای او پاپوش درست کرده تا به نوعی برای مدتی از شر او خلاص شود. حالا همه امیدش به شهادت دادن سه دوست دیگرش است تا از این مخمصه رهایی یابد وگرنه برای بار سوم باید طعم زندان را بچشد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با مرد زندانی که هنوز مهر آزادی اش خشک نشده، زندان را در بیخ گوشش احساس می کند، می خوانید.

چند سال و به چه جرمی در زندان بودی؟

به جرم قاچاق مواد از نوع صنعتی بیش از 12 سال همنشین میله های زندان بودم.

متاهل هستی؟ شغل ات چه بود؟

مجرد هستم. البته اعتیاد و پیروی از خلاف و قانون گریزی فرصتی برای من باقی نگذاشت که به دنبال تشکیل خانواده باشم. قصاب و در یک کشتارگاه مشغول به کار بودم.

اعتیاد و سابقه کیفری داری؟

به خاطر رفیق بازی و مزه کردن مواد، اعتیاد پیدا کردم. قبل از قاچاق مواد و زندانی شدنم یک بار به جرم سرقت راهی زندان شدم. داخل زندان با چند قاچاقچی آشنا شدم که همین ماجرا من را وارد سوداگری مرگ و زندگی و آینده ام را تباه کرد.

چطور شد از کار قصابی به سمت سرقت کشیده شدی؟

این ماجرا سر دراز دارد. بعد از چندین سال کار رفته رفته رفیق بازی و دورهمی های ناسالم من را به بیراهه کشاند و در تله اعتیاد افتادم. بعد از اعتیاد مدام با رفیق های ناخلف‌ام دور‌دور می کردیم تا این که یک روز سر خرید یک موتورسیکلت با دوستانم درگیر شدم که بعد از این ماجرا مشخص شد موتورسیکلت سرقتی است. دوستانم موتورسیکلت سرقتی را گردن من انداختند و همین اتفاق باعث شد به زندان بیفتم.

بعد از افتادن به زندان چه اتفاقی برایت افتاد؟

داخل زندان بود که سرنوشتم عوض شد. (مدعی می شود) در 6 ماهی که به جرم سرقت در زندان بودم با چند نفر که سابقه قاچاق مواد داشتند، آشنا شدم. رفته رفته آشنایی مان به دوستی تبدیل شد و بعد از آن تصمیم گرفتیم بعد از آزادی از زندان با یکدیگر کار خلاف بکنیم.

بعد از آزادی از زندان چرا به کار قبلی‌ات برنگشتی؟

بعد از این که از زندان آزاد شدم دیگر آن حرمت و اعتماد را نزد دوستان و صاحب کارم نداشتم. البته جای من را در زمانی که در زندان بودم کسی دیگر پر کرده بود و از طرفی دیگر دل و دماغ کار کردن در کشتارگاه را نداشتم چون زندان و دوستان هپروتی ام من را هوایی کرده‌ بودند. مدتی بیکار بودم تا این که وقتی دوستان قاچاقچی ام از زندان آزاد شدند به جمع آن ها پیوستم.

چطور شد دستگیر شدی و دوباره به زندان افتادی؟

بعد از این که به دوستان هم سلولی سابقم پیوستم کار قاچاق مواد را از سر گرفتیم. چون مجرد بودم و اعتیاد داشتم کسی از اعضای خانواده و فامیل جلودار من نبود و در واقع برای کسی مهم نبود که کجا هستم و چه کاری می کنم. مدتی مواد از نوع صنعتی جابه جا کردیم و در این مدت پول بادآورده بدجور زیر دندانم گیر کرد و حرص و طمع من هر بار بیشتر می شد. چندین بار با همکاری دوستان زندانی سابقم دست به قاچاق مواد مخدر زدیم تا این که طمع و زیاده روی کار دست مان داد و روزی در حین جا به جایی مواد صنعتی دستبند قانون دور دستان مان گره خورد و دوباره به زندان و سلول خودمان و نقطه اول برگشتیم.

چه حکمی برایت صادر شد و چطور شد که آزاد شدی؟

به جرم قاچاق مواد صنعتی 17 سال حبس برایم صادر شد. از این مدت 12 سال پشت میله ها از شب تا صبح ناله پشیمانی سر دادم و بقیه آن را نیز عفو خوردم و بعد از گذشت سال های طولانی رنگ آزادی را دیدم اما حیف که نمی دانم چه شد عبرت نگرفتم و در تور دوستان ناخلف ام افتادم و با اعتماد بی جا به آن ها خودم را در آستانه زندانی دوباره قرار دادم.

بعد از این که از زندان برای بار دوم آزاد شدی چه اتفاقی برایت افتاد؟

بعد از تحمل سال های زیاد روزی که از زندان آزاد شدم انگار دوباره متولد شده بودم و برای همین خیلی دلتنگ دوستان قدیمی ام بودم و سراغ آن ها رفتم. هنوز سه روز از آزادی ام نگذشته بود که در خانه مجردی بساط مواد پهن کردیم تا با دوستانم جشن بگیریم. قبل از این که به زندان بیفتم یکی از دوستانم با همسرش به خاطر مشکل مالی به اختلاف خورد و نزدیک بود از هم جدا شوند. آن موقع از مال دنیا یک موتورسیکلت داشتم که برای کمک به دوستم آن را فروختم تا او با پولش بتواند همسرش را راضی به ادامه زندگی با خودش کند و همین طور هم شد. دوستم بابت همین ماجرا به من بدهکار شد و قرار بود هر موقع از زندان آزاد شدم پولم را به من برگرداند تا آن را به زخم زندگی ام بزنم و دستم جلوی مردم دراز نباشد. زمانی که بعد از 12 سال از زندان آزاد شدم در خانه مجردی ام با دوست بدهکار و چند دوست دیگرم جمع شدیم تا دوستم به جای بدهی اش موتورسیکلتی را که داشت به نامم قولنامه کند. شب بود و با دوستانم مشغول مصرف مواد بودیم که دوست بدهکارم به بهانه ای از اتاق خارج شد. هنوز یک ساعت از خارج شدن دوست بدهکارم نگذشته بود که ماموران وارد خانه شدند و مقداری مواد از محل کشف کردند. دوست بدهکارم بعد از این اتفاق مواد را به گردن من انداخت. چون صاحبخانه بودم و مواد هم از محل سکونتم کشف شد متهم ردیف اول به شمار می رفتم.

بعد از این که مواد از خانه من کشف شد و بازداشت شدم با قرار وثیقه آزاد شدم تا بی گناهی ام را ثابت کنم. چون موقع کشف مواد از خانه ام دوستانم شاهد بودند که مواد از آن من نبود و متعلق به دوست بدهکارم بود کمی خیالم آسوده شد. حالا همه امیدم به شهادت دوستانم است تا با شهادت دادن آن ها بی گناهی ام را اثبات کنم و از این مخمصه و پاپوشی که دوست بدهکارم برای پرداخت نکردن بدهی اش برایم درست کرده رهایی پیدا کنم و او را در پیشبرد اهداف شومش ناکام بگذارم و طلب‌ام را از او بگیرم.

حرف آخر؟

از قدیم گفته اند خود کرده را تدبیر نیست. نمی دانم چرا عبرت نگرفتم و دوباره در تله دوستان ناخلف ام افتادم. با دست خودم برای خودم چاه کندم و با اعتماد بی جا به دوستان گرگ صفت ام که یک روز با تهمت سرقت من را به زندان انداختند و یکی از آن ها برای خلاص شدن از بدهی اش برایم نقشه پلیدی کشید، زندگی ام را باختم. من ساده لوح روزی دست دوست بدهکار و نمک نشناسم را گرفتم تا زندگی مشترکش از هم نپاشد اما او به جای تشکر و دستگیری برایم پاپوش درست کرد و حق رفاقت را به درستی به جا نیاورد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

صدیقی

کدخبر: 551212 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟