داستان شکلات‌هایی که حسین را از زندان نجات داد / همه چیز از قطع شدن پای یک پسر آغاز شد

به گزارش رکنا، همه نزدیکان گفتند به خانم بزرگ یعنی مادر حسین که بیماری قلبی داشت چیزی نگوییم تا حالش بدتر نشود. هر چه پول داشتیم جمع کردیم تا به آنها بدهیم، ولی همچنان کوتاه نمی آمدند. هر چه با پسرم سعید، نزد خانواده اش رفتیم و اشک ریختیم فایده نداشت و رضایت نمی دادند.

هرچه اقوام دور و نزدیکشان را دیدیم، هر چه دوستان و آشنایانشان را واسطه کردیم یک کلام بودند. وکیل هم نتوانست رضایتشان را جلب کند و حرف هایش اصلاً تاثیر گذار نبود. یک سال به همین منوال گذشت و ما هر چه تلاش می کردیم، فایده نداشت. تنها به زحمت و فقط دو بار به خاطر پسرم سعید، به تقاضای ملاقات ما پاسخ مثبت دادند و ما او را خیلی کوتاه دیدیم و هر بار دلتنگی مان دو صد چندان می شد.

هفته ای یک بار به خانه مادر شوهرم می رفتم و هر بار که از حسین می پرسید، می گفتیم که این بار مسافرتش طول کشیده است. وقتی یک سال دیگر هم در بی خبری از حسین گذشت، دیگر حرف مرا باور نمی کرد و همه اش می گفت: چرا حتی یک تلفن برای دادن خبر سلامتی اش به او نمی زند. یک بار که سعید از حسین صحبت کرد مادرش اینقدر گریه کرد که دلم سوخت و می خواستم همه چیز را برایش بگویم.

ولی باز هم برادر شوهر بزرگم علامت داد که سکوت کنیم و حرف را عوض کنیم. همه عیدها به سراغ خانواده شاکی می رفتیم ولی انگار تحمل دیدن ما را نداشتند. فقط هر بار که ما را می دیدند، مادر شاکی شکلاتی به سعید می داد. یک روز که به خانه مادر شوهرم رفته بودیم و او هم با دیدن ما گریه اش را کرده بود، سعید جعبه ای را که از خانه آورده بود و من فکر می کردم وسایل بازی اش را در آن گذاشته، به او نشان داد.همه شکلات های مادر شاکی را در آن جعبه جمع کرده بود و به مادر بزرگش همه جریان را گفت و حتی گفت شکلات ها را گذاشته است تا روزی که پدرش آزاد شد با او بخورد. مادر حسین بهت زده همه ما را نگاه کرد و چادرش را سرش انداخت و از ما خواست تا او را به خانه آنها ببریم تا مادر او را ببیند. دست سعید را به همراه جعبه اش گرفت و خواست تا مادرش را به تنهایی ببیند.

آنها ساعت ها در یک اتاق جدا با هم صحبت کردند وقتی بیرون آمدند چشمانشان متورم و قرمز شده بود. هفته بعد مادر شاکی رضایت داد و مدتی بعد حسین آزاد شد. وقتی برای تشکر به خانه آنها رفتیم هدایای مارا قبول نکردند فقط مادر شاکی جعبه شکلات های سعید را خواست. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.