جوان 23 ساله در حالی که بیان می کرد با آن که روزگار پدرم را با رفتارها و خیره سری هایم سیاه کرده ام بازهم او تاوان ندانم کاری های مرا پس می دهد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: 19 ساله بودم که بنا به دلایلی محل سکونتمان را جا به جا کردیم و در یکی از خیابان های منطقه معروف به سی متری طلاب مشهد ساکن شدیم. آن زمان در یکی از دانشگاه های مشهد و در رشته مهندسی رایانه مشغول تحصیل بودم.

روزگار شیرینی را تجربه می کردم چرا که خانواده خوبی داشتم و مشکلی در زندگی ام وجود نداشت. برای آن که مستقل بار بیایم و ایستادن روی پای خودم را تجربه کنم، در یک شرکت خصوصی با معرفی پدرم و به صورت پاره وقت مشغول کار شدم تا از این طریق حداقل بخشی از هزینه های تحصیل و مخارج روزانه ام را تامین کنم.

در حالی که درهای سعادت و خوشبختی، یکی پس از دیگری به رویم گشوده می شد، ناگهان نگاه خیابانی و طنازانه دختری چون تارهای عنکبوت به اطرافم تنیده شد و مرا گرفتار خودش کرد. آن دختر 17 ساله که تا کلاس سوم ابتدایی تحصیل کرده بود هر روز در مسیر کار و دانشگاهم قرار می گرفت و با نگاه ها و لبخندهایش، دلم را فرو می ریخت.

زمانی به خود آمدم که دیگر دلباخته آن دختر مهاجر تبعه خارجی شده بودم به طوری که او را با خودم به کلاس درس دانشگاه می بردم و لحظه ای نمی توانستم از او جدا شوم. این درحالی بود که از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هیچ سنخیتی با یکدیگر نداشتیم چرا که همه اعضای خانواده ما تحصیلات بالایی داشتند و از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار بودند.

رابطه پنهانی من و سکینه زمانی لو رفت که با افت تحصیلی شدیدی روبه رو شدم . پدرم که نگران تحصیلاتم شده بود، با زیر نظر گرفتن رفت و آمدهای من، پی به وجود سکینه در زندگی ام برد. او بعد از آن که از نصیحت کردن هایش نتیجه ای نگرفت، به سراغ خانواده سکینه رفت و پیشنهادهای متفاوتی به آن ها داد تا برای جدایی دخترشان از من کاری انجام بدهند.

با وجود این من تصمیم به ازدواج با سکینه گرفتم و او قول داد مدارک قانونی برای اقامت خودشان را در ایران ارائه کند اما بعدها فهمیدم که او فکر می کرد پس از ازدواج با من می تواند شناسنامه ایرانی بگیرد! خلاصه بدون حضور خانواده ها یا اطرافیانم، سکینه را عقد کردم و خودم را در گرداب فلاکت انداختم چرا که همه اعضای خانواده پرجمعیت سکینه و به ویژه برادرانش درگیر مواد افیونی بودند.

آن ها خیلی زود مرا هم به دام اعتیاد کشیدند و من در حالی که از سوی خانواده ام طرد شده بودم، زندگی مشترکم را آغاز کردم. پدر و مادرم که روزگار سیاهم را می دیدند مدام در بیمارستان بستری می شدند. من همواره از سوی خانواده سکینه تحقیر می شدم و اختلافات ما به دلیل بیکاری من شدت می گرفت. در این شرایط پدرم مرا به یکی از مراکز ترک اعتیاد معرفی کرد تا من به روزهای خوش گذشته بازگردم. خانواده سکینه نیز پس از آن که از من شکایت کرده بودند به دلیل اقامت غیرقانونی در ایران به کشور خودشان بازگردانده شدند، حالا من مانده ام و ...

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

تجاوز وحشیانه به دختر جوان تهرانی در کلاس عرفان / مرد شیطان صفت در زندان کرج اعدام شد

5 روز مانده به عروسی ماجرای رفت و آمد عروس سرشناس با یک مرد بازگیر لو رفت + عکس

عکس وحشتناک از گیرکردن مردی داخل ماشین مچاله در اتوبان قم + جزییات

۱۱ ایرانی در حمله رژیم صهیونیستی به سوریه شهید شدند + جزییات

فوری / لحظه صاعقه زیبا در فرودگاه مهرآباد تهران + فیلم

زنده ماندن جوان اعدامی بعداز انداختن طناب دار دور گلویش/در اندیمشک رخ داد

اعضای این قبیله به جای پا سُم دارند + عکس های باورنکردنی

شوک سوزانده شدن سومین دختر قربانی آزار شوم!

این 2 مرد را تا به حال دیده اید؟ / کارگر نمایشگاه ماشین با خودروهای فروشی در خیابانهای تهران پلیس بازی می کرد + عکس بدون پوشش

نوعروس 16 ساله به خاطر اجبار در روابط زناشویی شوهرش را کشت / حکم اعدام نورا صادر شد+عکس

تجاوز راننده تاکسی به زن جوان در اتوبان / مسافر نیمه شب او بودم!+عکس

تجاوز خشونت آمیز مرد شیطان صفت به سه دختر 17 ساله + عکس

دردسر ازدواج پسر دانشجوی ایرانی با دختر افغان!

محاکمه دانشجوی ارشد انرژی هسته ای به خاطر قتل در کرج + عکس

قیچی کردن موی دختر دبستانی در یک مدرسه آبادان / معاون پرورشی اخراج شد

کدخبر: 379276 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟