3سال از ازدواجم گذشته بود که برای اولین بار و به جرم اعتیاد، روانه زندان شدم و 2ماه تحمل کیفر کردم. همسرم در این مدت کنار پسر دو ساله ام ماند و چون مرا دوست داشت، همه سختی ها را تحمل کرد؛ اما از 7سال قبل وقتی تریاک به یک باره گران شد، به ناچار به سوی مصرف هروئین کشیده شدم. مائده که بارها شنیده بود معتادان به موادمخدر صنعتی حتی به گوشواره های دختر کوچکشان رحم نمی کنند، وقتی زرورق های سیاه استعمال هروئین را در جیبم دید، حتی ساعتی درنگ نکرد و طلاقش را از من گرفت. دادگاه هم حضانت پسرم را تا زمان ترک اعتیادم به او سپرد. از آن به بعد، دیگر روی خوشبختی را ندیدم. سال 1387 به اتهام سرقت Stealing از مغازه صاحبکارم به 8ماه زندان Prison محکوم شدم، پس از آزادی Freedom از زندان، دوباره با یکی از معتادان به خاطر موادمخدر درگیر شدم و این بار هم 30ماه به زندان رفتم، حالا هم به اتهام قتل Murder برادرم در زندان هستم...

جوان 39ساله پس از آن که به سوالات قضایی و تخصصی قاضی Judge در بازسازی صحنه جنایت، پاسخ داد، به بیان گوشه هایی از زندگی تلخش پرداخت و گفت: به درس و مشق هیچ علاقه ای نداشتم و در کلاس اول راهنمایی ترک تحصیل کردم. از همان زمان سر کار می رفتم تا این که عازم خدمت سربازی شدم. برای اولین بار در دوران خدمت توسط یکی از هم خدمتی هایم، با شیره و تریاک آشنا شدم. وقتی دوران سربازی تمام شد، دیگر یک معتاد Addicted حرفه ای بودم. د

ر همین زمان وقتی در جشن عروسی یکی از بستگانم شرکت کرده بودم، نگاهم با نگاه دختر غریبه ای تلاقی کرد و پس از آن تلفن و نامه نگاری ها شروع شد. او درست روز بعد از مجلس عقدکنان متوجه اعتیادم شد اما چون مرا دوست داشت، دم بر نیاورد و به پایم ایستاد. او 7 سال زندگی با من را تحمل کرد اما با گرایش من به موادمخدر صنعتی، طلاق گرفت و من الان نزدیک 8سال است که پسرم را ندیده ام، اگرچه به خاطر بیکاری من، اختلافاتی هم داشتیم. از آن روز به بعد، بدبختی هایم در حالی ادامه داشت که من با کریستال آشنا شده بودم. پدرم تاجر بود اما کلاه او را برداشتند و با ورشکستگی پدرم اوضاع زندگی مان آشفته تر شد. برادر بزرگترم مانند من معتاد بود. زن او هم در حالی که یک دختر داشت، طلاق گرفته بود و ما با هم موادمخدر صنعتی مصرف می کردیم.

اگرچه زن او 10سال قبل طلاق گرفته بود، اما برادرم بهتر می توانست پول موادمخدر صنعتی را تهیه کند. او 4سال از من بزرگ تر بود و پول مصرف مواد مخدر Drugs مرا هم می داد و حتی لحظه ای حاضر نمی شد خماری مرا ببیند . هر دو در منزل پدرم زندگی می کردیم. او در پایانه مسافربری جارچی بود و از درآمدش به من هم کمک می کرد. حتی زمانی که فردی را با «تیزی» روانه بیمارستان کردم و به پراخت 4.5 میلیون تومان دیه محکوم شدم، او کمی از مخارج زندان مرا تقبل کرد ولی من نمی دانم چرا به دنبال موادمخدر رفتم و چرا به خاطر ذره ای مواد مخدر دستم به خون او آلوده شد. آن روز وقتی کریستالم تمام شد با هم کنار رودخانه در حال مصرف بودیم. از او خواستم کمی از «شیشه هایش» به من بدهد. وقتی او لحظه ای درنگ کرد دیگر نفهمیدم چه می کنم و...

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید

ماجرای ازدواج عاشقانه سیاه پوست 27 ساله با مادربزرگش+عکس

زنی که طلاق می خواست راز آتش سوزی در پاساژ را لو داد + عکس

این مرد را می شناسید ؟ / اجاره نشین ها نقره داغ شدند! +عکس

شیدا 15 ماهه تنهاداخل ماشین بودکه دزدپشت فرمان نشست/درمشهد رخ داد

کامبیز مرا داخل ماشین در جنوب تهران باردار کرد / دختر 30 ساله پنهانی زایمان کرد و به دادگاه رفت!

رها شدن نوزاد 3 ماهه در تبریز / نامه مادر نوزاد اشک همه را در آورد! + عکس

قاتل پلیس فداکار خوزستانی تسلیم شد + عکس

عکس نوزدای که امسال کنکور سراسری را جنجالی کرد

زنم سحر بی حجاب شد و حالا با یکی از دوستان صمیمی ام ارتباط دارد!

همکلاسی ام مرا به خلوتگاه کیارش برد / ناگفته های تلخ دختر 17 ساله در دادگاه تهران

جشن شبانه مختلط بود لیلا در برابر چشمان من با پسرخاله اش رقصید و من نتونستم چیزی بگم!

چگونه ٢٠ دقیقه در روز به یادگیری زبان دوم اختصاص دهیم؟

شوهر بی غیرت اجازه داد تا 6 مرد بی حیا سراغ زینب بروند!

کدخبر: 357366 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟