دختر 17ساله ای به نام فاطمه که برای اعلام شکایت از یک جوان شیطان Evil صفت وارد کلانتری شده بود، در حالی که از شدت شرم سعی می کرد با گوشه روسری صورتش را بپوشاند، در تشریح ماجرای تلخ زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: تا چند سال قبل در یکی از روستاهای اطراف شهرزندگی می کردیم و من بزرگ ترین فرزند خانواده 5نفره بودم. اگرچه امکانات رفاهی زیادی نداشتیم اما در یک آرامش روحی خاصی زندگی را می گذراندیم و به درآمد اندک پدرم در روستا راضی بودیم، تا این که مدتی بعد و به امید یک زندگی بهتر راهی شهر شدیم و خانه ای را در حاشیه شهر اجاره کردیم، اما متأسفانه کار پدرم فصلی بود و چندین ماه از سال درآمدی نداشت. همین موضوع به مشکلی خاص در زندگی ما تبدیل شد چرا که دیگر درآمدهای مالی پدرم کفاف مخارج زندگی را نمی داد. این گونه بود که به پیشنهاد مادرم ترک تحصیل کردم تا بتوانم با کار کردن، گوشه ای از مخارج سنگین زندگی شهری را جبران کنم. اگرچه خودم هم دیگر حوصله درس و مدرسه را نداشتم و نمی خواستم به تحصیلاتم ادامه بدهم.این گونه بود که در کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم و در یک قنادی مشغول به کار شدم. آن جا چند دختر و پسر دیگر نیز کار می کردند. تا این که رفتارها و نگاه های عماد توجه مرا به خود جلب کرد و کم کم ارتباط ما با یکدیگر نزدیک تر شد. او از ازدواج با من سخن می گفت و از این که زندگی شیرینی را کنار یکدیگر آغاز خواهیم کرد. من هم به راحتی حرف هایش را باور می کردم و از این که زندگی مستقلی تشکیل خواهم داد، خوشحال بودم. تا این که روزی عماد از من خواست بعد از تعطیلی کارگاه کنارش بمانم و در کارهای عقب افتاده به او کمک کنم. آن روز او از اعتماد من سوءاستفاده کرد و من زمانی به خود آمدم که دیگر . . . حالم بد شده بود و گریه کنان از عماد خواستم تا به خواستگاری ام بیاید، اما او باز هم با چرب زبانی مرا فریب داد و در حالی که عنوان می کرد باید او را همسر آینده خود بدانم، مهیا نبودن شرایط ازدواج را بهانه کرد. او حتی یک بار من و مادرم را به منزل خودشان دعوت کرد ولی سخنی از خواستگاری به میان نیاورد. تا این که از او خواستم تکلیف مرا روشن کند ولی عماد با بی شرمی پاسخ داد خانواده اش راضی به این ازدواج نیستند و ما باید راهمان را از یکدیگر جدا کنیم. حالا که بارها به خاطر این اعتماد بی جا و روابط خارج از عرف دامنم لکه دار شده است و آینده را نیز از دست داده ام، نمی دانم چگونه . . .برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

فیلم لحظه دستگیری جوان شیطان صفت در خیابان سراج / اگر سوار پراید این تبهکار شده اید با پلیس تماس بگیرید+ عکس

پایان پرسه های شوم دختر 15 ساله و 3 پسر با پیکان شیشه دودی در دهدشت

داماد برای عروس راه برگشتی نگذاشت / او دختر جوان را به ارتفاع 120 متری برد و ..! + عکس

تجاوز به شیدای 18 ساله در گاوداری! / نوید به التماس هایم توجه نکرد

زیبایی شهناز و خبیثی زن مطلقه زندگی ام را نابود کرد!

سرنوشت شوم زن یک مرد زندانی! / او به دنبال اعتراف شیطانی من است و ..!

هنوز عروسی نکرده بودیم که سعید مرا در حمام زندانی کرد و ..!

فرشید حتی پس از شلاق خوردن هم دست از زنم برنداشت! / از ساغر در صحنه وحشتناک فیلم گرفته بود! + گفتگو

اعتراف فرهاد رییس باند راکی به 2 قتل / نوچه ام را خیلی راحت کشتم و ..!

گفت من فقط به درد دوستی می خورم و اگر علاقه در میان است ارتباطمان قطع! / او رفت و من ماندم و رسوایی!

دردسرهای اخراج سریالی مردبدشانس / سودابه دیگر مرا نمی خواهد!

لبخند عجیب یک مومیایی پس از مرگ + تصاویر

6 منطقه اولویت دار زلزله خیز در کشور / تهران در اولویت اول

نسرین با فرشید فرار کرد اما..! مادر بی نوایم قربانی عشق کور من شد

انگیزه احمقانه پسر 16 ساله برای قتل فجیع مادرش + عکس

زندگی شاهانه یک مرد گدا با 3 زنش / این مرد خودش را لو داد + عکس

مرگ تلخ 2 کودک آبادانی در کانال آب + عکس

شوهرم را تعقیب کردم و درخانه خانم حسابدار شرکت در وضعیت بدی مچ اش را گرفتم و ..!

صاحبخانه ام باعث شد زنم مرا ترک کند و خودم هم آواره خیابان ها شوم

کدخبر: 349176 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟