دختر 18 ساله در حالی که اضطراب سراسر وجودش را فراگرفته بود و عنوان می کرد اگر خانواده ام از ماجرای تیره روزی و بدبختی من مطلع شوند نمی دانم چه حادثه تلخی رخ می دهد به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: چند ماه قبل از طریق یکی از دوستانم با آرمین آشنا شدم.

او در زمینه واردات از کشورهای خارجی فعالیت می کرد من هم که در جست وجوی یافتن شغلی بودم به عنوان بازاریاب در شرکت او مشغول کار شدم اما خیلی زود روابط ما از حد صاحبکار و کارمند فراتر رفت و ما خیلی به یکدیگر نزدیک شدیم.

پدرم کارگر ساختمانی و انسانی بسیار شریف است که با سختی مخارج خانواده 9 نفره ما را تامین می کرد. من 3 خواهر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج نکرده اند و به دلیل بالا رفتن سنشان خواستگاری ندارند. از سوی دیگر خانواده ام به رفت و آمدهای من توجهی نداشتند و من تقریبا آزاد بودم چرا که تصور خانواده ام این بود که من در بیرون از منزل برای آسایش آن ها و تامین هزینه های زندگی تلاش می کنم. این در حالی بود که آرمین نیز عنوان می کرد قصد ازدواج با مرا دارد من هم که از این موضوع هیجان زده شده بودم روز به روز روابطم را با او بیشتر می کردم به طوری که تصاویر زیادی از خودم و اعضای خانواده ام را از طریق شبکه های اجتماعی برایش ارسال می کردم.

آن قدر به آرمین و حرف های او اعتماد داشتم که بدون هیچ تاملی حرف هایش را باور می کردم اما هر بار که از او می خواستم به خواستگاری ام بیاید آماده نبودن شرایط خانوادگی اش را بهانه می کرد و از این موضوع سر باز می زد و می گفت: به خاطر این که خانواده اش از وضعیت مالی خوبی برخوردارند و از این نظر با یکدیگر تفاوت زیادی داریم او باید خانواده اش را توجیه و آماده کند ولی او مدتی بعد تنها با این ترفند که بالاخره با یکدیگر ازدواج می کنیم از من سوءاستفاده کرد من هم با این امید که رویاهای زندگی ام به واقعیت خواهد پیوست به خواسته کثیف او تن دادم و...

از آن روز به بعد اصرارهایم بیشتر شد تا آرمین که 10 سال نیز از من بزرگ تر بود مرا از خانواده ام خواستگاری کند ولی انگار ورق برگشته بود و او تنها مرا مورد سوءاستفاده قرار می داد. او وقتی با اصرارهای زیاد من مواجه شد تهدیدم کرد که موضوع روابط مرا به خانواده ام اطلاع می دهد و تصاویرم را نیز برایشان ارسال می کند. به همین خاطر مجبور به سکوت بودم و از ترس آبروریزی به خواسته های کثیفش تن می دادم تا این که فهمیدم او ازدواج کرده و همسرش نیز باردار است.

این در حالی بود که چند روز بعد احساس کردم وضعیت جسمی و روحی ام به هم ریخته است اما از نتیجه آزمایش های پزشکی نیز وحشت دارم. از سوی دیگر هم اگر خانواده ام در جریان روابط من با آرمین قرار بگیرند نمی دانم چه حادثه تلخی رخ خواهد داد حالا به واحد مشاوره کلانتری آمده ام تا کمکم کنید که...

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

زنم آنقدر بد حجابی کرد تا جای که شرور محل دست از سرش بر نمی دارد!

مال حرام زنم را از من گرفت!

خبر بد برای خانواده فردین / افغانی ها در مرگ او چه نقشی داشتند؟+عکس

ناصر دست از سر نوعروس بر نمی داشت / او سمیه را در محل کارش دیده بود!+عکس

حمله تبهکار چاقو به دست به آرایشگاه زنانه در بجنورد

محموله بی صاحب / گفتگو با 2 قاچاقچی بین المللی مشروبات الکلی+عکس

وقتی 16 ساله بودم خانه مان آتش گرفت و من در محاصره دود و آتش عاشق شدم!

ردپای یک دختر در قتل فجیع خواهرزاده 20 ساله محمد اسحاق

نقشه کثیف، سرنوشت راننده تریلی را به باد داد

تیرباران بیوه 18 ساله توسط پیرمرد افغانی

بازی احمقانه پسر نوجوان برهنه با تیر چراغ برق + فیلم

8 سکانس از مرگ های هولناک در مشهد

 

کدخبر: 170176 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟