رونالدو: در 11 سالگی کارهایی انجام میدادم که هیچکس نمیتوانست همه به من می‌گفتند که غول هستم، اما من خیلی لاغر بودم و عضله‌ای نداشتم و...
تبلیغات

کریستیانو رونالدو در مصاحبه‌ای از سخت‌ترین دوران زندگی خود در دوران نوجوانی صحبت کرد و خاطراتی جالب از این زمان را به اشتراک گذاشت.

آغاز مسیر در اسپورتینگ لیسبون

او گفت: زمانی که یازده سال داشتم، از جزیره به آکادمی اسپورتینگ لیسبون رفتم و با یکی از دشوارترین مراحل زندگی‌ام روبه‌رو شدم. دوری از خانواده و ورود به محیط جدید برای من چالش بزرگی بود.

وقتی به آن دوران فکر می‌کنم، کاملاً شگفت‌زده می‌شوم. اکنون پسرم، کریستیانو جونیور، در هفت‌سالگی قرار دارد و اگر چهار سال دیگر او را برای زندگی در لندن یا پاریس بفرستم، فکر می‌کنم این کار چقدر سخت خواهد بود. تصمیم خانواده‌ام برای فرستادن من به لیسبون واقعاً غیرممکن به نظر می‌رسد، اما آنها برای من این فرصت را فراهم کردند تا رؤیاهایم را دنبال کنم. با این وجود، تقریباً هر روز گریه می‌کردم. دوری از خانواده و لهجه‌ای جدید باعث شده بود که احساس کنم به یک کشور دیگر سفر کرده‌ام.

 

تنهایی و چالش‌ها

با وجود اینکه در پرتغال بودم، ارتباط با محیط و فرهنگ جدید برایم دشوار بود. هیچ آشنایی نداشتم و کاملاً احساس تنهایی می‌کردم. خانواده‌ام تنها هر چهار ماه یک بار می‌توانستند به من سر بزنند و دلتنگی برای آنها برایم بسیار دردناک بود.

فوتبال تنها راه امیدواری و پیشرفت برای من بود. در زمین فوتبال مهارت‌های خاصی داشتم که دیگر بچه‌های آکادمی نمی‌توانستند انجام دهند. خاطرم هست گاهی بچه‌ها به همدیگر می‌گفتند: "دیدی چه کرد؟ واقعاً یک غول است!" اما از سوی دیگر، برخی افراد ادامه می‌دادند: "بله، اما حیف که خیلی کوچک و لاغر است."

 

تصمیم برای تغییر

تصویر

این صحبت‌ها حقیقت داشت؛ من واقعاً لاغر بودم و بدن عضلانی نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم که شرایط را تغییر دهم. از همان سن 11 سالگی تصمیم گرفتم تمرینات سخت‌تری داشته باشم و برای بهترین شدن تلاش کنم. در ذهنم، دیگر نمی‌خواستم مثل سایر بچه‌ها باشم. احساس درونی قدرتمندی داشتم، نوعی اشتیاق که می‌توانم شبیه گرسنگی توصیفش کنم؛ گرسنگی‌ای که هیچ‌وقت فروکش نمی‌کرد.

برای اینکه به هدفم نزدیک‌تر شوم، شب‌ها به صورت پنهانی از خوابگاه بیرون می‌رفتم و تمرین می‌کردم تا قوی‌تر شوم. این تمرین‌ها باعث شد بدنم عضلانی‌تر و سرعت بیشتری پیدا کنم. سپس تصمیم گرفتم که توانایی‌هایم را در زمین نشان دهم. افرادی که قبل از این، کارهایم را دست کم می‌گرفتند، به تدریج نظراتشان تغییر کرد و به موفقیت‌های من توجه بیشتری داشتند.

هدف‌گذاری برای آینده

در سن 15 سالگی، به دوستانم در یکی از جلسات تمرینی گفتم که می‌خواهم روزی بهترین بازیکن دنیا شوم. شاید آنها حرفم را جدی نمی‌گرفتند و حتی می‌خندیدند، اما من ایمان داشتم که توانایی رسیدن به این هدف را دارم و همین باور به من کمک کرد تا مسیر موفقیت را طی کنم.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی