سرنوشت تلخ محمود لطفی (شیر علی قصاب) قدبلندترین بازیگر سینمای ایران+عکس

بیوگرافی محمود لطفی

محمود لطفی در سال ۱۳۰۵ به دنیا آمد. وی بازیگری را با فیلم خواب و خیال در سال ۱۳۳۴ به کارگردانی مجید محسنی آغاز کرد. او که گروهبان ارتش و دژبان در ژاندارمری بود بازیگری را نیز ادامه داد تا این‌که در سال ۱۳۵۴ برای نقش شیرعلی قصاب در مجموعهٔ تلویزیونی دایی‌جان ناپلئون کار ناصر تقوایی انتخاب شد.

محمود لطفی

این نقش باعث شهرت فوق‌العاده‌ای برای وی شد تاجایی که در یکی دو برنامه تلویزیونی هم شرکت کرد. پس از انقلاب، وی بجز یکی دو نمایش تلویزیونی کاری جلوی دوربین نکرد تا اینکه در سال ۱۳۶۷ برای بازی در یکی از نقش‌های ای ایران، به کارگردانی ناصر تقوایی انتخاب شد. بازیگر غول پیکر سینمای ایران در روز شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۸ در حین فیلمبرداری فیلم مادر ساختهٔ علی حاتمی بر اثر سکته قلبی درگذشت.

محمود لطفی

بیماری ژیگانتیسم محمود لطفی

غول‌پیکری یا ژیگانتیسم (به انگلیسی: Gigantism) وضعیتی است که با رشد قابل توجه بیش از حد بدن و قد بالاتر از حد متوسط مشخص می‌شود. در انسان، این وضعیت به دلیل رشد بیش از حد هورمون رشد در دوران کودکی ایجاد می‌شود.

محمود لطفی

در این بیماری قد فرد بیش از دو متر و ده سانتیمتر است. برخی از ورزشکاران مشهور به این بیماری مبتلا بوده‌اند. اگر هیپوفیز پس از بسته‌شدن صفحه رشد (صفحه اپی‌فیزی) هورمون رشد (hGH) بیش از اندازه تولید کند بیماری آکرومگالی (درشت‌پایانکی) را خواهیم داشت.

فیلمهای محمود لطفی

محمود لطفی در طول حیاتش در فیلمهای زیر ایفای نقش کرد:

ای ایران (۱۳۶۸)

مادر (۱۳۶۸)

زرخرید (۱۳۵۷)

آقای لر به شهر می رود (۱۳۵۶)

روزهای بی خبری (۱۳۵۶)

نان و نمک (۱۳۵۶)

دایی‌جان ناپلئون (۱۳۵۵) در نقش شیرعلی قصاب

سریال کاف شو کار پرویز صیاد

دو خاطره درباره شیرعلی قصاب از محمدعلی کشاورز

محمود لطفی

یکی از بدترین خاطراتم سر این فیلم ( فیلم مادر ساخته مرحوم علی حاتمی ) فوت «شیرعلی قصاب»هنگام بازی بود که سن‌کپ کرد و مرد و قسمتهای دیگری که بازی داشت عوض شد.

ما در «دائی جان ناپلئون» هم با هم بودیم و حتی اولین باری که دیدمش بلند شدم و به او سلام کردم حتی در آن کار صحنه‌ای بود که باید برای «دایی جان»چایی می‌آورد و مطلبی را می‌گفت که دیالوگش را نمی‌توانست حفظ کند به او گفتم هر چه می‌توانی بگو، دوبلور درست می‌کند گفت: فقط فحش می‌توانم بدهم. گفتم: عیبی ندارد بگو. که آن صحنه را گرفتند و من به سرعت فرار کردم و بعد فهمیدم غلامحسین نقشینه ناراحت شده است. شیرعلی قصاب همیشه از اینکه قدش بلند بود خجالت می‌کشید.

وبگردی