دیگر نمی‌توانم با شوهر بچه‌ ننه  ام زندگی کنم / طلاق می‌گیرم + گفتگو

سایه روزهای سختی را کنار شوهرش گذرانده و حالا تصمیمش برای طلاق جدی است.

او از روزهای زندگی‌اش برای اعتمادآنلاین می‌گوید:

*چه مدتی با شوهرت زندگی کردی؟

من و مرتضی پنج سال با هم زندگی کردیم.

*زندگی‌تان خوب بود؟

شوهرم را بسیار دوست دارم. او مرد خیلی خوبی است و ما زندگی خوبی داریم اما شوهرم بسیار بچه‌ننه است.

*یعنی چه؟ شوهرت به مادرش وابسته است؟

او خیلی به مادرش وابسته است. هر روز به خانه مادرش می‌رود. هر روز با او غذا می‌خورد و امکان ندارد یک وعده غذایی را کنار او نباشد. این وضعیت بسیار من را اذیت می‌کند.

*بچه هم دارید؟

خیلی دوست داشتم بچه داشته باشیم اما به خاطر وضعیتی که داریم نخواستم بچه داشته باشم.

*چه چیز باعث شده تصمیم به طلاق بگیرید؟

ادامه این شرایط خیلی برایمان سخت شده است. من شوهر کردم که زندگی مستقلی داشته باشم اما با این رفتار شوهرم نمی‌توانم زندگی خوبی داشته باشم. ما هیچ‌وقت کنار هم نیستیم. شوهرم از سر کار به خانه مادرش می‌رود. ساعت‌ها با او وقت می‌گذراند و بعد هم که به خانه می‌آید آن‌قدر خسته است که نمی‌تواند با من صحبت کند یا وقت بگذراند. خیلی زود می‌خوابد. حالا که او تا این حد وابسته مادرش است بهتر که با او زندگی کند.

*بعد از جدایی چه می‌کنی؟

من زندگی مستقلی دارم. خودم کار می‌کنم. شاید پیش پدر و مادرم بروم و شاید هم مستقل زندگی کنم.

*یعنی تو هم برای این طلاق مصمم هستی؟

بله. من هم نمی‌خواهم به این زندگی ادامه دهم. من با مردی که دوستم نداشته باشد ادامه نمی‌دهم.

 

وبگردی