فریادهای جانسوز مادر و پسر در شعله های آتش / برای عمل چهره های سوخته کمکمان کنید + فیلم گفتگو و جزییات

به گزارش اختصاصی رکنا، سارا فاضلی 18 ساله بود که سال 92 ازدواج کرد و زندگیش را با کلی رویا و آروز کلید خورد ، نوعروس گلستانی خیلی زود صاحب یک دختر به نام سمانه شد و زندگی برایش از گذشته شیرین تر و پررنگ تر شده بود و همه چیز خوب پیش می رفت و اسفند سال 95 بود که دومین فرزند سارا که محمد رضا نام دارد به دنیا آمد.

شرایط زندگی سخت برای سارا و همسرش با توجه به مشکلات اقتصادی سخت بود اما زندگی را 4 نفری می گذشت  و در حالیکه سمانه به پیش دبستانی می رفت سومین فرزند خانواده که محمد رضوان نام دارد به دنیا آمد.

همسر سارا همیشه سرکار بود و صبح و شب کار می کرد تا شرایط زندگی بهتر شود و بچه ها کمتر پدرشان را می دیدند تا اینکه شب سیاهی زندگی سارا فرا رسید.

زمستان 99 بود ، سارا و فرزندانش خواب بودند و پدر در محل کارش بود و همه چیز عادی به نظر می رسید اما صدای 2 انفجار هولناک سکوت شب را شکست.

سمانه در کنار برادرانش محمد رضا و محمد رضوان 11 ماهه خواب بود و سارا کمی از آنها فاصله داشت. صدای انفجار وحشتناک همه را از خواب بیدار کرد و سارا برای نجات جان فرزندانش خود را به جلوی در رساند و وقتی در خانه را باز کرد بیهوش روی زمین افتاد و دیگر هیچ چیز به یاد ندارد تا اینکه چشمانش را روی تخت بیمارستان و در حالی که در بخش آی سی یو بود باز کرد.

مادر در آن حالت نگران فرزندانش بود که همراهانش در بیمارستان عنوان کردند که حال بچه ها خوب است.

سارا فاضلی پس از 42 روز در حالیکه چشم، صورت، گوش ، گردن و قفسه سینه اش سوخته بود از بیمارستان ترخیص شد و تازه فهمید که دختر کلاس اولی اش و پسر 11 ماهه اش به کام مرگ فرو رفته اند وتنها فرزندش محمد رضا با چهره ای سوخته چشم انتظار مادرش در خانه است.

سارا و پسرش در این سالها تحت عمل های جراحی زیادی قرار گرفته اند و این مادر تنها امیدش به زندگی سرنوشت و آینده پسرش است.

این مادر نگران که با فرزندش تنها مانده است به رکنا گفت: انفجار هولناک خانه مان بخاطر نشت گاز و جرقه یخچال در زمان اتوماتیک روشن شدن آن بود که همه زندگی ام را سوزاند و فرزندانم را گرفت.

وی افزود: در این حادثه و در روزهای نخست ابتدا محمد رضوان به کام مرگ فرو رفت و در نهمین روز دخترم سمانه تسلیم مرگ شد.

سارا فاضلی به رکنا گفت: بعد از ترخیص شدن از بیمارستان متوجه مرگ فرزندانم شدم ولی تا امروز یکبار هم سر مزار بچه هایم نرفتم چون طاقت ندارم و نمی خواهم باور کنم.

مادر تنها ادامه داد: به کمک خیرین خانه ای در روستایمان ساختم و با پسرم زندگی می کنم اما هزینه های زندگی و جراحی و درمان پسرم و خودم زیاد است و از خیرین می خواهم که مرا تنها نگذارند و کمکمان کنند تا الاقل بتوانم چهره پسرم را به روزهای قبل از سوختگی اش بازگردانم، همه امید و زندگی ام محمدرضا است .

وی درخصوص رفتار و نگاه های مردم گفت: نگاه ها مردم در شهر و خیابان اذیتمان می کند اما باید کنار بیاییم و به زندگی ادامه دهیم. محمدرضا روزهای نخست بهانه خواهر و برادرش را می گرفت که عنوان کردم سمانه و محمدرضوان پیش خدا رفته اند اما هربار با دیدن عکس خواهر و برادرش بهانه می گرفت به همین خاطر عکس های بچه هایم را به ناچار از جلوی چشم برداشتم.

این زن تنها ادامه داد: دخترم سمانه به تازگی یاد گرفته بود که اسمش را بنویسد و سالی که این اتفاق افتاد قصد داشتیم برای محمدرضوان جشن یک سالگی بگیریم اما همه عزادار شدیم.

بنا بر این گزارش، خیرین و کسانیکه قصد کمک کردن به سارا فاضلی و پسرش دارند کمک های مالی شان را به شماره حساب 6037998213150161 به نام سارا فاضلی واریز کنند تا این مادر و پسر تنها نوروز زیبایی را داشته باشند.

وبگردی