اسماعیل مردی را برای ارتباط با همسرش اجاره کرد! / گفتگو با زن خیانتکار

به گزارش رکنا ، به خانه اسماعیل رفتم تا سی‌دی را تحویل او بدهم، در عوض پول به من طلا زنانه داد. شوهر مریم می‌گفت پولی در بساط ندارد. به او گفتم طلاها را نمی‌خواهم، به همین خاطر با هم درگیر شدیم و من نا‌خواسته با چاقو به سر و گردنش زدم.

مریم بعد از داستانسرایی نادر خود را در  قتل  بی‌گناه دانست و گفت: قبول دارم تلفنی با  نادر درد‌دل کرده و گفته بودم قصد کشتن شوهرم را دارم، اما من از نقشه او برای قتل بی‌اطلاع بودم.

گفت‌و‌گو با مریم

 چند سال  با همسرت زندگی کردی؟

20 ساله بودم که با او ازدواج کردم و حالا 29 ساله‌ام.

 فرزند داری؟

یک پسر 5 ساله دارم که یک سال است او را ندیده ام.

 پسرت حالا کجاست؟

 او در خانه برادر‌شوهرم زندگی می‌کند. برادر‌شوهرم اجازه نمی‌دهد با او تلفنی هم صحبت کنم.

 چطور با همسرت ازدواج کردی؟

شوهرم پسر‌‌عمه‌ام بود. من و اسماعیل هیچ علاقه‌ای به هم نداشتیم و فقط به اصرار خانواده‌‌هایمان با هم ازدواج کردیم. وی 11 سال از من بزرگ‌تر بود.

  اختلاف تو و همسرت سر چه موضوعی بود؟

 اسماعیل خسیس بود و مرا سر هر موضوعی کتک می‌زد. او اجازه نمی‌‌داد با موبایلم به خانواده‌ام زنگ بزنم. از خساست‌های شوهرم خسته شده بودم تا اینکه رگ دستم را زدم تا خودکشی کنم. وقتی زنده ماندم، قبول کرد تا از هم جدا شویم. پس از مدتی از او طلاق گرفتم.

  پس چرا دوباره با هم زندگی کردید؟

 5 ماه از جدایی‌مان نگذشته بود که به اصرار خانواده‌هایمان مجبور شدیم دوباره با هم زندگی کنیم. اصرار‌های خانواده‌هایمان برای ادامه زندگی باعث شد شوهرم کشته شود.

 چطور با نادر آشنا شدی؟

 او مزاحم تلفنی‌ام بود. برایم شارژ موبایل می‌فرستاد و می‌گفت به من علاقه‌مند شده است، چون شوهرم خسیس بود و به من پول نمی‌داد به او علاقه‌ مند شدم و گاهی اوقات با او تلفنی صحبت می‌کردم.

 چه مدت با او در ارتباط بودی؟

 3 ماه.

 چطور نقشه قتل را کشیدی؟

به نادر گفته بودم از رفتارهای شوهرم خسته شده‌ام و می‌خواهم او را بکشم، اما بعد ار مدتی از تصمیمم منصرف شدم. تا اینکه یک روز نادر به خانه‌مان آمد و گفت تصمیم گرفته کار را تمام کند. من که ترسیده بودم همراه پسرم از خانه بیرون رفتم و در پارک سر خیابان نشستم. چند ساعت بعد نادر به پارک آمد و گفت شوهرم را کشته است. به خانه رفتم و با آثار خون روبه‌رو شدم.

 چرا نادر این مساله را در بازجویی ها انکار کرد و گفت شوهرت را اتفاقی کشته؟

نمی دانم چرا نادر واقعیت را نمی‌گوید.

 چطور دستگیر شدی؟

نادر برای حمل جنازه شوهرم که آن را لای فرش پیچیده بود، به راننده آژانس پول داده بود، اما راننده به فرش خون‌آلود مشکوک شده و با ارسال پیامک از پدر و دوستانش کمک خواسته بود. نادر هنگام انداختن جنازه در رودخانه‌ از سوی راننده آژانس و دوستانش دستگیر شد. او همان شب در کلانتری واقعیت را گفت و من به اتهام طراحی نقشه قتل  بازداشت شدم.

منبع :  فرتاک نیوز

 

وبگردی