جوان شیطانی از پسر 16 ساله یک دزد ساخت / دلسوزی های مادر کار دست پسرش داد

به گزارش رکنا، نوجوان 16 ساله ای که در عملیات غافلگیرانه نیروهای کلانتری معراج مشهد دستگیر شده است، پس از آن که به 25 فقره گوشی قاپی اعتراف کرد و به سوالات افسر تجسس پاسخ داد، درباره سرگذشت خود نیز به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: من فرزند اول خانواده هستم و تنها یک برادر 10 ساله دارم. پدرم نیز با کارگری مخارج زندگی ما را در حالی تامین می کند که کارگر روزمزد است و گاهی از اوقات هم به دلیل سرما یا کاهش ساخت و سازهای ساختمانی، سرکار نمی رود. با وجود این من تا کلاس نهم تحصیل کردم و برادرم نیز در مقطع ابتدایی درس می خواند. با آن که دوست داشتم به تحصیلاتم ادامه بدهم ولی همزمان با شیوع کرونا و گسترش آموزش مجازی در کشور، نتوانستم با این شیوه درس بخوانم چرا که باید گوشی هوشمندی می خریدم و به صورت برخط (آنلاین) ادامه تحصیل می دادم که امکان خرید آن را نداشتم. این بود که درس و مدرسه را رها کردم و به همراه پدرم مشغول کار بنایی و ساختمانی شدم تا کمک حال او باشم!

وقتی چند روز نزد پدرم کار کردم، به خانواده ام فشار آوردم تا برای من موتورسیکلت بخرند! پدرم به شدت مخالف بود و تاکید می کرد که باید بزرگ‌تر شوم و اول گواهی‌نامه بگیرم! ولی مرغ من یک پا داشت و همواره با قهر و سروصدا مادرم را اذیت می کردم تا به هر طریق ممکن به خواسته ام برسم!

مادرم که اصرارهای مرا دید به ناچار پذیرفت و با همه پس اندازهای پدرم یک دستگاه موتورسیکلت برایم خرید اما سند آن را به نام خودش ثبت کرد چون من نوجوان بودم و کسی با من معامله نمی کرد. در حالی که از خرید موتورسیکلت بسیار خوشحال بودم و در کوچه و خیابان جولان می دادم، روزی در پارک محل زندگی مان با جوان 25 ساله ای آشنا شدم که 9 سال از من بزرگ‌تر بود و سابقه زندان داشت. همه بچه های پارک از او حساب می بردند چرا که فردی خلافکار بود و مدام از سرقت هایش سخن می گفت. در یکی از همین روزها، «مجید» از من خواست با هم گوشی قاپی کنیم. من ابتدا قبول نکردم ولی او چنان سرقت های راحت و بی دردسر را برایم بازگو کرد که دچار وسوسه شدم و تصمیم گرفتم برای یک بار با «مجید» گوشی قاپی کنم!

او به من گفت: موتورسیکلت به نام مادرت ثبت شده است و کسی نمی تواند ما را شناسایی کند! ضمن این که پول زیادی هم به دست می آوری و هر طور که خواستی خرج می کنی و به کسی هم محتاج نیستی! افکار شیطانی او مرا تحت تاثیر قرار داد و در یکی از سرقت ها با او همراه شدم. من راکب بودم و «مجید» بر ترک موتورسیکلت می نشست و فقط گوشی زنان و دخترانی را سرقت می کرد که بدون توجه به اطراف در حاشیه خیابان یا پیاده رو مشغول گفت وگوی تلفنی بودند.

خلاصه در طول یک ماه حدود 25 فقره سرقت گوشی انجام دادیم ولی چون «مجید» از من بزرگ‌تر بود و به دلیل سابقه ای که داشت و با مالخران آشنا بود، گوشی های سرقتی را با خودش می برد و بعد از فروش، مبالغی بین 300 تا 400 هزار تومان به من می داد. من هم که با دیدن آن همه پول بیشتر وسوسه می شدم، هر روز به سراغش می رفتم تا یک سرقت دیگر انجام دهیم.

در عین حال هیچ گاه به عاقبت این سرقت ها فکر نمی کردم و اصلا احتمال نمی دادم که روزی دستگیر شوم! ولی چند روز قبل ماموران انتظامی کلانتری معراج به یک باره وارد منزلمان شدند و مرا که در خواب بودم، بیدار کردند و به دستانم دستبند زدند!

آن ها حتی مادرم را نیز به کلانتری احضار کردند چرا که با همه ترفندهای «مجید» نیروهای انتظامی شماره پلاک موتورسیکلت را تشخیص داده و به نشانی مالک موتورسیکلت آمده بودند که سند آن به نام مادرم ثبت شده بود! حالا هم در حالی با تعداد زیادی شاکی روبه رو شده ام که هیچ آدرسی از «مجید» ندارم و تازه فهمیده ام که «مجید» هم نام مستعار اوست و با پرسه زنی در پارک ها، نوجوانانی مانند مرا فریب می دهد و... .

بنا بر این گزارش، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد «امیررضا فعال» (رئیس کلانتری معراج مشهد) عملیات گسترده افسران دایره تجسس برای دستگیری «مجید» و دیگر عوامل مرتبط با گوشی قاپی های مذکور آغاز شده است.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

وبگردی