پایان مردی که به خسرو گلسرخی و کرامت‌ دانشیان خیانت کرد

از امیر حسین فطانت به عنوان «لو» دهنده خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان یاد می‌شود که به اعدام آن‌ها در بهمن ۱۳۵۳ انجامید. البته او خودش بارها مدعی شده بود که تصور نمی‌کرده کسی در آن پرونده به اعدام محکوم شود.

دهم مهرماه سال ۱۳۵۲ سازمان اطلاعات و امنیت در اطلاعیه‌ای خبر داد ۱۲ نفر را که برای انجام سوء قصد علیه خانواده سلطنتی برنامه‌ریزی کرده بودند، بازداشت کرد؛ خسرو گلسرخی، کرامت‌الله دانشیان، طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامه‌زاده، رحمت‌الله جمشیدی، شکوه فرهنگ‌رازی، ابراهیم فرهنگ‌رازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری.

در همان اطلاعیه آمده بود که آنها قصد داشتند در فستیوال کودک در سال ۱۳۵۲، فرح دیبا (همسر شاه) یا رضا پهلوی (پسر شاه) را به گروگان گرفته و شعار و مطالبه‌ی آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی را مطرح کنند.

روایت است که در جریان دادگاه، نام فطانت به عنوان نفر سیزدهم و «فرد فراری» اعلام شد تا امکان هرگونه اقدام و افشای تبانی او با ساواک ناممکن شود.

 درباره نقش «امیرحسین فطانت» در لو رفتن اعضای این گروه آمده است: اعضای گروه برای انجام طرح گروگان‌گیری، نیاز به اسلحه داشتند. در همین راستا، «عباس سماکار» یکی از متهمان این پرونده با «طیفور بطحایی» که او هم از متهمان این طرح ادعایی ترور بود، مراجعه کرده و داستان را با او در میان می‌گذارد. «بطحایی» نیز با «کرامت‌الله دانشیان» در این مورد صحبت می‌کند و کرامت سعی می‌کند که از طریق رابطی که او را از زندان می‌شناخته یعنی «امیر فطانت» با «سازمان چریکهای فدایی خلق» تماس گرفته و اسلحه‌های مورد نیاز را تهیه کند.

«امیر فطانت» بدون آنکه کرامت دانشیان از آن آگاهی داشته‌باشد، در هنگام گذراندن دوران زندان، با ساواک شروع به همکاری کرده و عملا به یکی از مهره‌های آنان تبدیل شده‌بود. «فطانت» پس از آگاهی از قضیه گروگان گیری، اطلاعات لازم را در اختیار ساواک می‌گذارد.

 در جریان محاکمات دستگیرشدگان در دادگاه اول، ۷ نفر به اعدام (گلسرخی، دانشیان، سلیمی، بطحائی، سماکار، علامه زاده، جمشیدی)، دو نفر به پنج سال حبس (اتحادیه، سیاهپوش) و سه نفر به ۳ سال حبس (میرزادگی، فرهنگ، قیصری) محکوم می‌شوند. این همان دادگاهی معروفی است که خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان، در آن از عقاید خود دفاع می‌کنند.

در دادگاه تجدید نظر، حکم اعدام دو نفر از محکومین دادگاه، یعنی سلیمی به ۱۵ سال و جمشیدی به ۱۰ سال تغییر پیدا کرد و پنج نفر از متهمان (بطحائی، گلسرخی، دانشیان، سماکار و علامه زاده) همچنان به اعدام محکوم شدند.

به فرمان شاه که در روزنامه‌های روز ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۲ انتشار یافت، سه نفر از محکومین (بطحائی، سماکار و علامه زاده) از اعدام عفو و به حبس ابد محکوم گردیدند.

حکم اعدام دانشیان و گلسرخی هیچ تغییری نکرد و آنان را یک روز بعد عفو شاه، در بامداد ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تیرباران کردند.

با این وجود امیرحسین فطانت خود را «خائن» نمی‌دانست و می‌گفت از هیچ چیز پشیمان نیست.

درباره اصل دستگیری این چند نفر و اعدام دانشیان و گلسرخی نیز حکایت‌های زیادی نقل شده است.

می‌گویند وقتی مأموران ساواک همگی اعضای گروه را بازداشت می‌کند و بازجویی آغاز می‌شود. شکوه فرهنگ نام گلسرخی و مقدم سلیمی را که اصلاً در جریان طرح گروگانگیری نبودند به زبان می‌آورد. در این پرونده بخصوص برخی در پی تبرئه خود بودند و ساواک در پی اثبات اقتدار خود. اما این گلسرخی و دانشیان بودند که شجاعانه در زندان و در مقابل بازجویان می‌ایستادند.

گلسرخی وقتی که به او می‌گفتند آن‌ها را نخواهند کشت، می‌گفت: «من کاری نمی‌کنم که شما بتوانید مرا نکشید» و دانشیان در زندان به رفقایش می‌گفت: «اگر این پرونده خونی دهد و کسی از افراد متهم در این پرونده کشته شود، آن وقت تمام نقشه‌های ساواک برای بهره‌برداری از این پرونده سازی‌ها نقش بر آب شده است» البته چنین هم شد.

با این حال هر چه که بود، در این پرونده دو نما تا ابد ماندگار شد، یکی دفاعیات گلسرخی در دادگاه که همان زمان با سانسور از تلویزیون پخش شد و بعد‌ها سه بار دیگر، یک‌بار در ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ و دو بار دیگر در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۷ پخش شد. و دیگری خیانت «امیر حسین فطانت . »

کتاب «یک فنجان چای بی موقع - ردپای یک انقلاب» علاوه بر زندگی پر نشیب و فراز امیر حسین فطانت به شرح جزئیات این ماجرای تاریخی می‌پردازد. ترجمه گزارش یک آدم‌ربایی و خاطرات روسپیان سودازده من هر دو از گابریل گارسیا مارکز از کار‌های فطانت هستند.

  فطانت 40 سال پس از تیر‌باران دانشیان و گلسرخی ، خاطرات خود را در کتابی با عنوان « یک فنجان چای بی موقع » نوشت و منتشر کرد.

   پس از آن دیگر کسی در خیانت فطانت تردید نداشت هرچند می کوشید توجیه کند. اما در اینکه کتاب خاطرات او از نادر منابع فارسی است که در آن از ادبیات اعترافی کم‌مانندی بهره می‌برد نیز جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست. آن هم در فرهنگی که کمتر کسی به این کار و آن هم با این صراحت مبادرت می‌ورزد و تن در می‌دهد.

   فطانت در فصل «یک اعتراف شرم‌آور» می‌گوید: پس از آزادی از زندان اوین در سال 1359 به سرقت گردن‌بندی طلا از خانه پیرمرد و پیرزنی تنها در حوالی میدان فردوسی اقدام می‌کند.

  ابتدا به ترکیه و پس از آن به فرانسه می‌رود. در پاریس با یک زن ولگرد خیابانی اهلِ کلمبیا  به نام پاتریسیا هم خانه می‌شود. از این پس شغل‌شان دزدی، کلاه‌برداری و عیاشی است. هیچ‌کدام چیزی برای از دست دادن نداشتند. فطانت به روشنی گفته : «‌من برای گذران زندگی کارهای زیادی کرده‌ام ، اما زیاد کار نکرده‌ام . »

  پیش از مرگ او تاریخ مکتوب و شفاهی معاصر ایران مُهر قضاوت خود را در رابطه با او بر صفحات اش حک کرده بود. جالب است بدانید که فطانت  به سبب اقامت در کلمبیا دو کتاب هم از گابریل گارسیا مارکز نویسندۀ پرآوازه را از زبان اصلی به فارسی برگردانده بود.

   امیر حسین فطانت 32 سال در ایران زیست و 42 سال در خارج از ایران و با این که می‌توانست برای التیام داغ خیانت و اندکی تطهیر از 42 سال خارج‌نشینی افسانه‌ها بسراید اما به هر چه کرده بود اعتراف کرد و گزاف نیست گفته شود دست کم شهامت اعتراف داشت.

 سرانجام در اردیبهشت 1402 بامرگ فطانت دفتر زندگی او برای همیشه بسته شد.

امیر حسین فطانت به عنوان «لو» دهنده خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان

منبع : فرارو

وبگردی