راز ضعف استراتژیک اسرائیل در مقابل ایران چیست؟
تبلیغات

در روزهای اخیر و حتی در وضعیت کنونی، بسیاری از صاحب‌نظران و رسانه ها، از احتمالا وقوع جنگی جدید میان ایران و اسرائیل خبر می دهند. البته که در این رابطه شاهد برخی تحرکات میدانی نیز هستیم. به عنوان مثال گزارش شده که چندی قبل جنگنده های اسرائیلی حریم هوایی عراق را نقض کرده و تا مجاورت مرزهای ایران حرکت کرده اند. در عین حال، برخی گزارش ها از حضور نیروهای هوابرد آمریکایی در اقلیم کردستان عراق حکایت دارند.

به گزارش فرارو؛ در جبهه مقابل، ایران نیز اقدام به برگزاری چند رزمایش موشکی و پهپادی و زمینی کرده و البته که در محیط دریا نیز شاهد افزایش سطح آمادگی نیروی دریایی ایران و الحاق چند ناوشکن جدید به کشورمان بوده ایم. در این بحبوحه، رسانه های غربی و عبری هم به طور مرتب دست به شانتاژ تبلیغاتی می زنند و ایران را تهدید می کنند و سعی دارند جنگ با ایران را رویدادی قریب‌الوقوع نشان دهند. مقام های ارشد اسرائیلی نیز دقیقا با مواضع خود، به این موج رسانه ای تا جای ممکن ضریب می دهند.

اگرچه برخی معتقدند این جوسازی ها در وضعیت کنونی، نه با هدف به راه انداختن جنگی تازه علیه ایران بلکه متمرکز بر در برزخ نگه داشتن معادلات اقتصادی و البته اجتماعی ایران است. به بیان ساده‌تر، آمریکا و اسرائیل سعی دارند تا جو امنیتی علیه ایران را حاد و ملتهب نگه دارند تا از این رهگذر، تبعات اقتصادی جدی متوجه ایران شود و به زعم آن ها، شاهد آغاز اعتراضات در کشور و سپس کنشگری این دسته از بازیگران علیه ایران باشیم.

با این همه، ورای تمامی تهدیداتی که اسرائیل علیه ایران مطرح می کند، باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که این رژیم، با 3 ضعف جدی در رابطه با ماجراجویی تازه علیه ایران رو به رو است که هنوز راهی برای رفع آنها پیدا نکرده و بعید است به این زودی ها بتواند در این زمینه کنشگری موثری داشته باشد.

اول اینکه روند تحولات دو ساله اخیر در سطح منطقه غرب آسیا و به طور خاص جنگ های غزه و لبنان نشان داده که اسرائیل در کلید زدن بحران و جنگ های جدید تبحر دارد اما در مدیریت و به نتیجه رساندن آن ها با ضعف های جدی مواجه است. در حقیقت، این رژیم نمی تواند نتایج مد نظر خود را عینا محقق کند و همین مساله فشارهای گسترده ای را متوجه آن می کند. مثلا در مورد جنگ غزه، اسرائیل پس از دو سال جنگ شدید و بمباران کل نوار غزه و بدنامی در جهان، در نهایت مجبور شد با حماس مذاکره کند و به توافق آتش‌بس برسد.

این در حالی است که اصلِ حمله به نوار غزه معطوف به این هدف بود که حماس کلا نابود شود. ارزیابی های نهادهای اطلاعاتی اسرائیل نیز حاکی از این هستند که حماس هنوز 20 هزار نیروی شبه نظامی در اختیار دارد و همچنان نقطه امید اصلی مردم غزه در برقراری امنیت در این منطقه در فضای پس از آتش‌بس است. در مورد لبنان نیز وضعیت به شکل مشابهی است.

تقریبا اغلب برآوردهای اطلاعاتی نهادهایی نظیر شاباک و موساد معطوف به این مساله است که نابودی و یا خلع سلاح حزب‌الله لبنان رویایی بیش نیست و البته که ساکنان شمالی اراضی‌اشغالی نیز علی‌رغم بیش از یک سال آتش‌بس در جبهه شمالی، همچنان ترس از آغاز مجدد درگیری ها با حزب الله را دارند. موضوعی که خود ماجراجویی تازه علیه حزب الله را به ریسکی بزرگ برای اسرائیل تبدیل کرده است. در دیگر جبهه های جنگ غرب آسیا نظیر سوریه و یمن نیز، کنشگری‌های اسرائیل بیش از آنکه وضعیت امنیتی آن را بهتر کرده باشند، این رژیم را با عدم قطعیت های بیشتری رو به رو کرده‌اند.

حال وقتی اسرائیل قادر به نتیجه‌رساندن پروژه های خود در منطقه در چهارچوب های محدود نیست، چطور می‌خواهد با کشوری 90 میلیونی نظیر ایران که از ظرفیت های گسترده ای در حوزه های مختلف نظامی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار است، مقابله کند و عینا به نتایجی برسد که آن ها را هدفگذاری کرده است؟ همین عدم قعطیت در مورد تبعات ماجراجویی تازه علیه ایران سبب شده اسرائیل در رابطه با تهران، دست به عصا باشد و البته که این مساله یک پالس قدرت برای ایران است.

نکته دوم اینکه اسرائیل علی رغم پشتوانه اطلاعاتی قوی خود و بهره‌گیری از شرکای غربی و منطقه‌ای در این زمینه علیه ایران، در معنادار‌ کردن و ادراک معانی چندلایه داده های خود در مورد قدرت نظامی و اجتماعی ایران مشکل دارد. همینکه اسرائیل انتظار داشت در قالب جنگ تحمیلی 12 روزه، مردم ایران علیه نظام سیاسی و کشور خودشان اقدام کنند و راه را برای اقدامات صهیونیست‌ها هموار کنند، نشان می دهد که تا چه اندازه از واقعیت‌های میدانی جامعه و قدرت ایران، پرت هستند.

این مساله به قدری جدی بود که حتی نتانیاهو وقتی حضور میلیونی مردم در ایران در حمایت از کشورشان را دید، به یکباره موضع خودرا عوض کرد و از در اولویت‌نبودن ساقط کردن نظام سیاسی در ایران برای اسرائیل سخن گفت. این در حالی است که او در روز نخست جنگ، این موضوعی را هدف اصلی اسرائیل در تجاوز به ایران معرفی کرده بود.

و در نهایت مساله سوم اینکه موقعیت بین‌المللی اسرائیل، به هیچ عنوان فضای ماجراجویی‌های بزرگ را برای آن فراهم نمی‌کند. حتی شرکای عربی اسرائیل در منطقه خوب می دانند که ضربه جدی به ایران می تواند سناریوهای وخیمی را برای آن ها در سال‌های آتی به همراه داشته باشد. در عین حال، کشورهایی نظیر پاکستان نیز می دانند که اسرائیل در تقابلات آتی خود آن ها را در اولویت دارد. ورای همه این ها، از یاد نبریم که اسرائیل در ماه های گذشته در منطقه غرب آسیا جنایات گسترده ای انجام داده و اگر بنا داشته باشد ماجراجویی جنایتکارانه تازه‌ای را علیه کشوری نظیر ایران انجام دهد، امکان اینکه سناریوهای وخیمی علیه این رژیم کلید بخورند، به هیچ عنوان کم نیست.

از یاد نبریم که مقام های ارشد نظامی و اطلاعاتی اسرائیل بزرگترین شگفتی خود در جریان جنگ 12روزه را جسارت ایران در هدف قرار قلب اسرائیل با سیلی از موشک ها توصیف کرده اند. حال برخی معتقدند راهبرد اصلی ایران در صورت ماجراجویی تازه علیه این کشور از سوی تل‌آویو، «کشتن شغال» و امان‌ندادن به آن است. جامعه اسرائیلی در نقطه انفجار خود است و تحمل یک جنگ تمام‌عیار و کشنده را به هیچ عنوان ندارد.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی