زمان و مکان دقیق مراسم گرامیداشت سردار پاسدار شهید باقری و خانواده اش اعلام شد

به گزارش رکنا، زمان و مکان مراسم گرامیداشت شهادت سردار سپهبد پاسدار دکتر شهید محمد باقری و خانواده شهیده ایشان، روز سه شنبه 17 تیر ماه در مسجد صدریه تهران برگزار می شود.

photo_2025-07-06_22-37-34

ایرنا: سحرگاهِ بیست‌وسوم خرداد ۱۴۰۴، آسمان ایران داغدار مردی شد که ستون صلابت نیروهای مسلح کشور بود؛ سرلشکر محمد باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به خاک میهن به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

ایشان که عمر پربار خود را در راه دفاع از استقلال، امنیت و عزت ملت ایران وقف کرده بود، در ۶۵ سالگی در حالی به دیدار معبود شتافت که ردای فرماندهی را همچون زرهی بر تن داشت و تا واپسین لحظه در سنگر دفاع از وطن ایستاده بود.

در اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح درباره شهادت این سردار رشید آمده است:

«فقدان این یادگاران و جان برکفان هشت سال دفاع مقدس اگرچه سخت و جانکاه است اما همرزمان و همکاران آن‌ها پرچم عزت و افتخاری که این عزیزان برافراشته‌اند را هرگز بر زمین نخواهند گذاشت و راه نورانی آنان با قدرت و قاطعیت ادامه خواهد یافت».

گفتنی است، در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ اسرائیل در حملاتی به تهران منازل بسیاری از فرماندهان سپاه را مورد حمله موشکی و پهپادی قرار داد که خانه سردار محمد باقری نیز مورد هدف قرار گرفت و ایشان به همراه دخترش به شهادت رسیدند.

فرشته باقری، شهیدانه زیست که شهید شد

فرشته را در چهار سالی که با او همکار بودم خوب می‌شناختم، به معنای واقعی فرشته بود، عشق به شهدا و کارش داشت، شهیدانه زیست و شهیدانه هم پرکشید.

به گزارش گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ سیده فاطمه سادات کیایی؛ تازه واردی که آن روز همراه سردبیری وارد تحریریه خانم‌های خبرگزاری شد و بعد از معرفی به عنوان نیروی جدید پشت میزی که همان روز برایش آماده کردند نشست، هیچ شباهتی به کسی که سال‌ها از فرزندان مسئولین شنیده و دیده بودیم نداشت. فامیلی‌اش افشردی بود و اگر با فامیلی خاصش هم کاری نداشتیم، چهره‌اش داد می‌زد از خانواده شهید باقری باشد. به فاصله کوتاه چند روزه و به واسطه شم خبرنگاری‌مان فهمیدیم فرزند سردار باقری است. بعدها به شوخی به او می‌گفتیم انگار کوچک شده پدرت هستی و او با همان سادگی همیشگی‌اش لبخند می‌زد.

ساده بود، ساده لباس می‌پوشید، ساده می‌خندید، ساده حرف می‌زد، در مناسبات کاری همه چیز را به ساده‌ترین وجه می‌دید و زیباتر اینکه سادگی‌اش نه یک انتخاب آگاهانه باشد که جزوی از ذات او بود. نیاز نبود ماه‌ها با او زندگیم کنیم تا بفهمیم دنیایش چقدر با ما فرق دارد، نگاهش به زندگی مثل نگاه معصومانه کودکی بود که همه چیز را سفید می‌بیند.

دانشگاه علامه طباطبایی ارتباطات خوانده بود، با اینکه به واسطه پدرش می‌توانست در جایی خیلی بالاتر از خبرگزاری کار کند اما ترجیح داده بود نه مثل دختر یک مسئول که مثل یک فرد عادی کنار خبرنگارها باشد.

هیچ وقت فرقی بین خودمان با او احساس نکردیم، همیشه با ما بود و همیشه خودش را جزوی از ما می‌دانست. خبرنگاری را دوست داشت، حوزه‌اش در سرویس ایثار و شهادت را هم همین‎طور، بارها گفته بود دلش می‌خواهد مثل عمویش غلامحسین افشردی دیگر باشد، در قامت خبرنگار. بارها در موقعیت‌های مختلف مثل دیدار فعالان دفاع مقدس با رهبر انقلاب می‌توانست خودش را از ما جدا کند، اما هیچ وقت نه در حرف و نه در عمل او را جدای از خود ندیدیم.

با اینکه تقریباً کوچک‌ترین عضو خبرگزاری محسوب می‌شد اما از او بزرگی و گذشت و صبوری را یاد گرفتیم، همان چیزی که در دنیای امروز آدم‌ها، گوهری ناب نایاب است.

اولین باری که پایش را به معراج شهدای خیابان بهشت گذاشت مراسم وداع یک شهید بود، در چشم‌هایش می‌دیدم نمک‌گیر آنجا شده، بعدها چه به خاطر مأموریت‌ها و چه علاقه شخصی زیاد به معراج شهدا رفت و آمد داشت، بارها بدون اینکه از او خواسته شود، برای تهیه گزارش از برنامه‌ها به معراج شهدا رفت.

فرشته افشردی همان راهی را رفت که عموی شهیدش رفته بود، گمنام و بی‌آلایش در مسیری قدم گذاشت که برای ما تصویری دور از شهادت داشت و در عوض برای او که مثل یک فرشته زندگی کرد و با قلب پاکش آرزوی رسیدن به آن را داشت دست یافتنی‌ترین سعادت شد. اینکه می‌گویند تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی همانی بود که فرشته به آن عمل کرد. مثل یک شهید زیست و شهدانه هم پر کشید.

اخبار تاپ حوادث

وبگردی