بازخوانی نظریه اولریش بک در بحران آب ایران؛
جامعه مخاطره آمیز در سرزمین تشنه!
رکنا اقتصادی: بر پایه نظریه «جامعه مخاطرهآمیز» اولریش بک، مخاطرات مدرن دیگر نتیجه بلاهای طبیعی نیستند، بلکه برخاسته از دل فرآیندهای توسعه، سیاستگذاریها و سازوکارهای مدیریتیاند. بحران آب در ایران نیز از همین جنس است، نه صرفاً پیامد تغییر اقلیم، بلکه حاصل سالها تصمیمگیری ناپایدار، بهرهبرداری بیش از توان سرزمین، و نادیدهگرفتن محدودیتهای اقلیمی.

مهراب عالی/ دکترای جامعهشناسی توسعه: سالهای قبل در نخستین مراحل تدوین رساله دکتریام، قصد داشتم بحران آب را بهعنوان یکی از آشکارترین نمودهای مخاطرات مدرن در ایران، در چارچوب نظریههای «اعتماد» و «جامعه مخاطرهآمیز» و با موضوع «بررسی جامعهشناختی اعتماد و مخاطره در زیستجهان اجتماعی» با تمرکز بر مخاطرات انتقال آب از سرچشمه های زاینده رود بررسی کنم اما این تمرکز، به دلایل مخالفت های آکادمیک، در مرحله تصویب پروپوزال تغییر یافت و موضوع پژوهش به «بررسی جامعهشناختی اعتماد و مخاطره در زیستجهان اجتماعی» و با تمرکز بر تجربه زیسته افراد در همهگیری کرونا تصویب شد.
هر چند البته در اصل پژوهش تفاوت چندانی رخ نداد اما همچنان معتقدم بحران آب در ایران، یکی از ملموسترین مصادیق تلفیق اعتماد و مخاطره در زیستجهان اجتماعی امروز ما است.
بر پایه نظریه «جامعه مخاطرهآمیز» اولریش بک، مخاطرات مدرن دیگر نتیجه بلاهای طبیعی نیستند، بلکه برخاسته از دل فرآیندهای توسعه، سیاستگذاریها و سازوکارهای مدیریتیاند. بحران آب در ایران نیز از همین جنس است، نه صرفاً پیامد تغییر اقلیم، بلکه حاصل سالها تصمیمگیری ناپایدار، بهرهبرداری بیش از توان سرزمین، و نادیدهگرفتن محدودیتهای اقلیمی.
بر اساس آمار رسمی، بیش از ۹۰ درصد از آب مصرفی کشور در بخش کشاورزی استفاده میشود. آن هم با راندمانی پایین و اغلب از طریق روشهای سنتی و غرقآبی. از اینرو، حتی اگر شهروندان در مصرف خانگی صرفهجویی کنند، در برابر مقیاس بحران ملی، این صرفهجویی تأثیر ناچیزی خواهد داشت. آنچه سرنوشت این بحران را تعیین میکند، تصمیمسازیهای کلان و بازنگری در نظام تخصیص منابع آب است.
نظریه بک بر این نکته تأکید دارد که مخاطرات مدرن نهتنها فنی یا محیطزیستی، بلکه دارای ابعاد اجتماعی، اخلاقی و حتی سیاسیاند. بحران آب نیز همینگونه است، مخاطرهای ساختاری که از درون مدل توسعه ما برخاسته و امروز به پدیدهای تهدیدآمیز برای زندگی، کشاورزی، محیط زیست، مهاجرت، نابرابری منطقهای و حتی انسجام اجتماعی بدل شده است.
حل این بحران، نیازمند اقداماتی فراتر از توصیههای رفتاری به مردم است. باید بازنگری در حکمرانی آب، اصلاح الگوی کشت، تغییر نظام بهرهبرداری، ارتقای فناوری آبیاری، و مشارکت واقعی جوامع محلی در تصمیمسازی در دستور کار قرار گیرد. این یک چالش زیرساختی، راهبردی و بینرشتهای است؛ نه صرفاً موضوعی برای کمپینهای صرفهجویی.
تجربه نگارش رساله دکتری «اعتماد و مخاطره» برای نگارنده فرصتی شد تا پویایی مخاطرات مدرن را از دل تجربههای زیسته افراد و شکافهای نهادی بهتر درک کند. کرونا تنها یک نمونه از این مخاطرات بود. اما بحران آب، نمونهای عمیقتر، گستردهتر و ماندگارتر از همان نوع است. مخاطراتی که نهفقط زندگی جسمی افراد، بلکه بنیانهای اعتماد، ساختارهای اجتماعی، و افقهای معنایی زیستجهان را دستخوش تغییر میکنند.
بحران آب در ایران، دقیقاً از دل همان نظامی برمیخیزد که بک آن را "تولید اجتماعی مخاطره" مینامد. سامانهای که بهنام توسعه، تهدید میسازد و در نبود اصلاح، خود نیز قربانی آن میشود. مخاطراتی از این دست را نمیتوان با ترمیمهای موقتی و توصیههای فردی مهار کرد. آنها نیازمند بازنگری ریشهای در شیوه حکمرانی، توسعه و مشارکت اجتماعی هستند.
بحران آب، فقط نشانه کمبود بارش نیست، نشانه اختلال در نسبت ما با سرزمین، با آینده و با مسئولیت جمعیمان است. و این، آزمونی است که اگر امروز از آن غفلت کنیم، فردا حتی برای تکرار تجربههای اصلاحگرانه نیز ممکن است خیلی دیر شده باشد.
-
جدال لفظی ترامپ و رئیس بانک مرکزی آمریکا جلوی دوربینها
ارسال نظر