هزینه بازگرداندن کودکان بازمانده به مدرسه ۸ برابر نگه‌داشتن آن‌هاست / کودکان فقیر ۷ برابر بیشتر ترک‌تحصیل می‌کنند

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در گزارشی که در مرکز پژوهش های مجلس با عنوان «فقر زدایی مدرسه محور» انجام شده است، راه هایی برای بازگرداندن به تحصیل افراد بازمانده از تحصیل و زدودن چهره فقر از آموزش ارائه شده است که مهم ترین بخش های آن را در ادامه می خوانید.

یکی از راه های تغییر توزیع درآمد در هر جامعه ای توجه به آموزش است. به همین دلیل دولت ها برای رهایی از فقر در آینده، بهتر است که در حال حاضر روی آموزش کودکان سرمایه گذاری کنند. آموزش مناسب می تواند رهایی بخش باشد. از سوی دیگر، در اقتصادهای مدرن، معیشت افراد بر مهارت هایی پایه گذاری شده است که از طریق آموزش به دست می آیند. اهمیت چنین مهارت هایی، روز به روز بیش از پیش افزایش می یابند. این موضوع مشخص می کند که در دنیای مدرن اگر افراد آموزش مناسب دریافت نکنند، در آینده از نظر شغل و درآمد دچار مشکل می شوند و ناگزیر با فقر مواجه خواهند شد. این در شرایطی است که در رابطه ای متقابل، افراد فقیر، امکان دسترسی کمتری به آموزش و به ویژه آموزش با کیفیت دارند و به همین دلیل نمی توانند از فقر رها شوند و آموزش را به عنوان راهی برای نجات خود به کار گیرند. آموزش با کیفیت به کودکان مطمئن ترین و باثبات ترین روش برای رهایی آنها از فقر در بزرگسالی است.

تأثیر آموزش کودکان بر فقر

آموزش، اغلب به عنوان یک عامل برابری ساز بزرگ شناخته می شود؛ زیرا می تواند دری را به روی مشاغل منابع و مهارت هایی باز کند که به فرد کمک می کند پیشرفت کند. طبق گزارش یونسکو، اگر همه دانش آموزان در کشورهای کم درآمد فقط مهارت های اولیه خواندن را داشته باشند و نه هیچ چیز دیگری، حدود ۱۷۱ میلیون نفر می توانند از فقر شدید نجات پیدا کنند. اگر همه بزرگسالان تحصیلات متوسطه را تکمیل کنند، می توانیم نرخ فقر جهانی را به بیش از نصف کاهش دهیم.

۲۵۸ میلیون نفر از کودکان، نوجوانان و جوانان جهان تحصیل نمی کنند

در سرتاسر جهان، ۲۵۸ میلیون یا ۱۷ درصد از کودکان، نوجوانان و جوانان جهان تحصیل نمی کنند. این نسبت در کشورهای در حال توسعه بسیار بیشتر است: ۳۱ درصد در جنوب صحرای آفریقا و ۲۱ درصد در آسیای مرکزی در مقابل ۳ درصد در اروپا و آمریکای شمالی. برای مثال برای دانش آموزان ۱۵ ساله برزیلی ۷۵ سال طول میکشد تا به میانگین نمرات کشورهای ثروتمندتر در ریاضیات و بیش از ۲۶۰ سال طول می کشد به آنها با نرخ پیشرفت فعلیشان در خواندن برسند. در مقابل در مکزیک، ۸۰ درصد از کودکان بومی در پایان دوره ابتدایی به سطوح پایه در خواندن و ریاضی دست نمی یابند و نمره بسیار کمتری از میانگین دانش آموزان دبستانی می گیرند.

تأثیر فقر بر آموزش کودکان

محدودیت های ناشی از بودجه خانواده، مؤلفه مهمی است که بر آموزش و تحصیل کودکان تأثیر می گذارد، حتی در صورت وجود مدارس با کیفیت و معلمان با تجربه نمی توان به آموزش کودکان فقیر امیدوار بود. زندگی در محیط و خانواده ای که با فقر دست و پنجه نرم می کند و فقدان توانایی خانواده برای تهیه کتاب و لوازم التحریر و هزینه رفت و آمد به مدرسه می تواند چشم انداز تحصیل کودکان خانواده های فقیر را با ابهام مواجه کند. فقدان منابع به این معناست که کودکان فقیر باید برای دسترسی به امکاناتی که همسالان خود دارند با چالش های زیادی رو به رو شوند. همچنین آموزش های غیر رسمی که کودکان خانواده های فقیر در خارج از مدرسه محیط خانواده یا مکان های نامناسب با آن مواجه می شوند نیز ممکن است بر آموزش رسمی آنها تأثیرات منفی بگذارد.

فقر، تقاضا را برای آموزش و تحصیل کاهش می دهد و می توان این طور گفت که ارتباط میان آموزش و فقر ارتباطی دوسویه است: «فقر» هم یکی از دلایل» و هم یکی از اثرات» فقدان آموزش است. برای نمونه در بنگلادش، فقر خانواده ها بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹، (معادل ۳۶ درصد جمعیت بنگلادش زیر خط فقر زندگی می کنند) دلیل عمده حضور کودکان در بازار کار و ترک تحصیل آنها محسوب می شود. در ایران نشان می دهد که حدود ۵۰ درصد از بازماندگی از تحصیل کودکان تعلیم پذیر در ایران به طور مستقیم و غیر مستقیم به وضعیت اقتصادی خانوار مرتبط است. آموزش به عنوان راهی به سوی برابری و کاهش میزان فقر قلمداد می شود اما تجربیات کشورهای مختلف در سال های گذشته نشان داده است که عدالت آموزشی اگر صرفا به کمیت حضور کودکان در مدرسه تکیه کند نمی تواند عدالت واقعی را اجرا کند. عدم توجه به کیفیت آموزش در سال های پیش موجب شده است که نتایج حاصل از تلاش در جهت ایجاد عدالت آموزشی به اندازه کافی رضایت بخش نباشد و به میزانی که انتظار می رفت در کاهش فقر مؤثر نیفتد.

رابطه فقر و نابرابری آموزشی

دلایل گوناگونی به نابرابری آموزشی منجر می شود. نابرابری آموزشی از نابرابری در ارائه امکانات و خدمات آموزش با کیفیت، رویکردهای تبعیض آمیز نسبت به دانش آموزان حاشیه ای که به دلایل گوناگونی مانند فقر مالی، تبعیض قومیتی، مذهبی، نژادی یا عواملی مانند این حاشیه ای شده اند، عدم ارائه آموزش های ویژه به دانش آموزان حاشیه ای و محروم، نگاه و توقعات اشتباه والدین معلمان و کادر آموزشی نسبت به کودکان فقیر و حاشیه ای و دیگر عوامل مشابه منشأ می گیرد. از سوی دیگر، عدم آموزش اولیه یا ضمن خدمت کافی به معلمان موجب می شود که آنها به عنوان یکی از ارکان اساسی آموزش دچار کاستی هایی شوند. این موضوع به ویژه در مناطق فقیرتر بیشتر مشاهده می شود که معلمان، کمتر آموزش دیده اند و حمایت حین خدمت کمتری دریافت می کنند.

ارائه برنامه درسی یکسان برای همه می تواند برای برخی دانش آموزان که در مناطق روستایی زندگی می کنند یا دچار فقرند و یا اقلیت فرهنگی هستند بیش از حد سنگین باشد و به همین علت باید در خصوص این دانش آموزان شرایط ویژه ای در نظر گرفته شود و میان آنها با دانش آموزان ساکن شهرها و از خانوارهای ثروتمند تفاوت ایجاد شود. در اینجا منظور این است که برنامه آموزشی هر محیطی مبتنی بر نیازها و توانمندی های موجود در آن محیط باشد.

دانش آموزان محروم ممکن است با نگرش های توهین آمیز و غیر دوستانه معلمان و همکلاسی های خود مواجه شوند. چنین محیط های متخاصمی، بر روی انگیزه و تمایل یادگیری این دانش آموزان تأثیر می گذارد و موجب می شود بسیاری از آنها زودتر ترک تحصیل کنند. هدف غایی نظام آموزش و پرورش این است که به همه اعضای جامعه، آموزش با کیفیت ارائه دهد. در واقع همه قشرهای جامعه فارغ از سلامت جنسیت، قومیت، نژاد، طبقه اقتصادی و اجتماعی و... باید بتوانند از این امکان بهره مند شوند. بر این اساس فقر آموزشی فقدان حداقل های آموزشی برای بخشی از جامعه را منتظر دارد و نابرابری آموزشی در مفهومی عام تر همه شکاف ها در نوع و میزان بهره مندی از آموزش عمومی میان اقشار گوناگون را در بر می گیرد.

عدم توجه به کیفیت آموزش به ویژه در دهه های اخیر بیش از پیش تبدیل به مسئله محققان این حوزه شده است. در واقع دیگر برای مشخص کردن میزان برابری و نابرابری آموزشی، صرفاً بر حضور یا عدم حضور کودکان در محیط تحصیلی تأکید نمی کنند و آن را به تنهایی پاسخگوی جلوگیری از افتادن این کودکان در چرخه فقر نمی دانند.

مطالعات متأخر در مورد بازده اقتصادی آموزش، دیگر صرفاً بحث خود را بر سوادآموزی و ورود به نظام آموزشی که حداقلی ترین شاخص های برابری آموزشی است متمرکز نمی کنند، بلکه از کیفیت و چگونگی آموزش و اینکه تا چه اندازه آموزش به کسب مهارت های جدید افراد کمک می کند تأکید دارند. در رویکرد قابلیتی به فقر هم به آموزش، به مثابه ابزار قدرت یابی و توانمند شدن افراد و پیدا کردن امکان انتخاب نگاه می شود. سیاستگذار در حوزه آموزش، باید رویکرد متفاوتی در خصوص برابری ارائه خدمات نسبت به حوزه های دیگری مانند بهداشت داشته باشد؛ زیرا فقر و نابرابری در حوزه ای مانند بهداشت متفاوت از آموزش است. یعنی ممکن است نابرابری بین خدمات یک خانه بهداشت روستایی با یک بیمارستان خصوصی در شهر وجود داشته باشد؛ ولی این نابرابری منجر به عدم دسترسی به دیگر منافع اقتصادی و اجتماعی نمی شود؛ ولی حداقل های ارائه شده توسط یک مدرسه روستایی، نسبت به یک مدرسه خصوصی در شهر به گسترش فقر و نابرابری می انجامد. زیرا فرد را از دست یافتن به راه های ارتقای اجتماعی و اقتصادی بازمی دارد.

به دلیل اهمیت یافتن موضوع کیفیت آموزش، آزمونی به نام آزمون پرلز برای بررسی پیشرفت تحصیلی کودکان از سال ۲۰۰۱ هر پنج سال یکبار توسط مؤسسه بین المللی تیمز و پرلز در کشورهای مختلف انجام می شود. این آزمون از کودکان در سال چهارم ابتدایی انجام می شود و توانایی خواندن و درک مطلب آنها را مورد سنجش قرار می دهد. این آزمون در ایران نیز مدتی است که برگزار می شود و نتایج نگران کننده ای داشته است.

آنچه تا به اینجا ذکر شد مشخص می کند که کودکانی که با فقر دست و پنجه نرم می کنند نیازمند توجه ویژه از سوی دولت و سیاستگذاری های عمومی هستند. این توجه ویژه که باید هم کمیت و هم کیفیت آموزش را موردنظر قرار دهد، نیازمند آن است که تا جای ممکن سیاست های حمایت اجتماعی را با سیاستگذاری های آموزشی ویژه ترکیب کند تا امکان پیشبرد مطلوب این اهداف فراهم شود. البته اینکه سیاست های حمایتی در چه قالبی ارائه شوند مانند حمایت های مشروط یا غیر مشروط به خانواده ارائه خدمات بهداشتی و سلامتی به کودکان ارائه خدمات تغذیه ای به کودکان و حتی به خانواده و... بستگی به سیاست های دولت و نیز شرایطی دارد که خانوارهایی که کودکانشان با فقر آموزشی درگیر هستند، در آن شرایط زیست می کنند.

کودکان خانواده‌های فقیر هفت برابر کمتر از ثروتمندان احتمال دارد دوره متوسطه را به پایان برسانند

تحلیل آکسفام با استفاده از داده های یونسکو نشان می دهد که هر کودک خانواده فقیر، هفت برابر کمتر از کودک خانواده ثروتمند احتمال دارد دوره متوسطه خود را تمام کند. این در حالی است که صرفاً نابرابری درآمد عامل نابرابری نیست و این نابرابری با نابرابری های دیگر مانند جنسیت قومیت نژاد و... ترکیب می شود. در نتیجه دختران خانواده های فقیر از نظر آموزشی وضعیتی بدتر از پسران این خانواده ها دارند و میزان ترک تحصیل آنها بیشتر است.

بیشترین علت ترک تحصیل فقر مالی است

در سال ۱۴۰۱ دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پروژه ای تحت عنوان «تجربه اجرای طرح حمایت نقدی مشروط از کودکان بازمانده از تحصیل و در معرض ترک تحصیل استان کرمانشاه (شهر هرسین)» را اجرا کرد. در این پروژه تلاش شد کودکان بازمانده از تحصیل در شهر هرسین شناسایی و به مدرسه بازگردانده شوند. به این منظور حمایت های نقدی و غیرنقدی مشروط برای این کودکان طراحی شد. در ابتدا بعد از بررسی اطلاعات اقتصادی - اجتماعی کودکان گروه هدف به دو دسته تقسیم شدند: ۱. کودکان بازمانده از تحصیل ۲ کودکان در معرض ترک تحصیل.

کودکان بازمانده از تحصیل کودکانی هستند که در مدرسه ثبت نام نشده اند و کودکان در معرض ترک تحصیل کودکانی که بیشترین اشتراک را از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تحصیلی با کودکان بازمانده از تحصیل دارند، ولی هنوز در مدرسه حضور دارند.

بعد از بررسی کودکان در معرض ترک تحصیل شهرستان هرسین به چهار گروه کلی تقسیم شدند:

کودکان در معرض ترک تحصیل نیازمند حمایت مالی و آموزشی

کودکان نیازمند حمایت مالی بدون نیاز آموزشی

کودکان نیازمند حمایت آموزشی

کودکان با نیازهای ویژه

بعد از بررسی مشخص شد ۹۶ درصد کودکان این چهار گروه، نیازمند حمایت مالی هستند و به همین دلیل برای جلوگیری از ترک تحصیل، باید از آنها حمایت های لازم به عمل آید.

بررسی ها نشان داد در ایران درصد زیادی از بازماندگی از تحصیل در مقطع ابتدایی است و استان هایی که به لحاظ درآمدی وضعیت بدتری دارند، بیشترین بازماندگی از تحصیل را دارند.

در شهر هرسین، ۸۲ درصد خانوارهای دارای کودک بازمانده از تحصیل، در ۵ دهک درآمدی اول بودند. ۷۸ درصد فاقد بیمه و ۶۳ درصد فاقد درآمد ثابت بودند. این موارد نشان از انتخاب درست این شهرستان دارد. طرح حمایت مشروط از کودکان بازمانده از تحصیل و در معرض ترک تحصیل چهار مرحله اصلی داشت:

اقدامات اولیه شامل برگزاری جلسات و انجام هماهنگی ها با نمایندگان دستگاه های همکار در طرح شامل ادارات آموزش و پرورش کمیته امداد، بهزیستی، فنی و حرفه ای، اداره کار استان و شهرستان، شبکه بهداشت و فرماندار شهر هرسین

شناسایی کودک باز مانده از تحصیل و در معرض ترک تحصیل

برقراری ارتباط با ذی نفعان طرح

انجام حمایت های متناسب.

بعد از انتخاب کودکان، با آنها تماس گرفته شد تا دلایل بازماندگی از تحصیل آنها مشخص شود تا بهتر بتوان به آنها کمک کرد. چهار دلیل اصلی بازماندگی از تحصیل شناسایی شد: مشکلات جسمی و روانی کودکان، که عوامل مربوط به محیط زندگی، عوامل اقتصادی و عوامل مربوط به آسیب های اجتماعی.

در مرحله بعدی با کودکان باید تماس گرفته می شد و مشوق ها و حمایت های طرح برای آنها توضیح داده می شد. از ۷۵۷ کودک بازمانده از تحصیل شهرستان هرسین با ۶۴۳ کودک تماس گرفته شد که از این میان ۲۳۵ تماس موفق بود. از این تعداد ۴۴ کودک بازمانده از تحصیل به مدرسه بازگشتند. اغلب این کودکان در مقطع ابتدایی بوده و هنوز فاصله زیادی از تحصیل نگرفته بودند. هر چقدر میزان فاصله گرفتن از تحصیل بیشتر باشد کودکان و خانواده هایشان تمایل کمتری به بازگشت به مدرسه نشان می دهند.

برای هر گروه از دانش آموزان متناسب با شرایط آنها حمایت های لازم صورت گرفت. حمایت های صورت گرفته در طرح در دو دسته کلی بودند: حمایت نقدی در قالب پرداخت وجه نقد و حمایت غیرنقدی مانند تشکیل کلاس، تهیه لوازم التحریر، تهیه کتاب، لوازم بهداشتی جهت شرکت در کلاس، نیازهای ضروری مانند سمعک عینک و... حمایت نقدی به دهک های یک تا ۵ درآمدی ارائه می شد و به دهک های بالای ۵ داده نمی شد.

بازگرداندن هر کودک بازمانده از تحصیل به مدرسه ۸ برابر نگهداشت یک کودک در معرض ترک تحصیل در مدرسه هزینه دارد

یکی از مهم ترین حمایت های صورت گرفته، مشاوره به دانش آموزان بود. مشاوره ها به دو صورت انفرادی و گروهی صورت می گرفت. همچنین برای دانش آموزان در معرض ترک تحصیل کلاس های جبرانی در دروس ریاضی علوم و فارسی برگزار شد. نتایج نشان داد دانش آموزان پیشرفت زیادی داشتند. دانش آموزان در معرض ترک تحصیل مشارکت فعالی داشتند و نتایج درخشانی گرفتند. بر اساس محاسبات در آن زمان هزینه سرانه برای نگهداشتن کودک در معرض ترک تحصیل در مدرسه برای یکسال تحصیلی حدود ۳ میلیون تومان بود که نسبت به بازگرداندن کودکان بازمانده از تحصیل به صرفه بود. بر اساس برآورد این طرح، بازگرداندن هر کودک بازمانده از تحصیل به مدرسه ۸ برابر نگهداشت یک کودک در معرض ترک تحصیل در مدرسه هزینه دارد؛ بنابراین پیشگیری از ترک تحصیل کودکان باید به عنوان یک ضرورت مورد توجه قرار گیرد.

آنچه در این گزارش به آن پرداخته شد، اهمیت توجه به آموزش برای کودکان خانواده های فقیر و حاشیه ای است که می تواند این کودکان را در آینده از فقر برهاند و منجر به مبارزه ای موفق با فقر در هر جامعه شود. این موضوع اغلب در مباحث مربوط به حمایت اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است که معمولا شامل حمایت از کودکان و خانواده های آنها و در نهایت ارائه خدمات سلامتی، بهداشتی و تغذیه ای به آنها بوده است. این خدمات معمولا در جهت حضور کودکان در مدرسه ارائه می شوند؛ اما امروزه این بحث مطرح است که ارائه این خدمات به تنهایی نمی تواند تضمینی برای رهایی کودکان از تله فقر در آینده باشد؛ زیرا صرف حضور در مدرسه کارساز نیست. آنچه باید در کنار ارائه خدمات حمایتی مورد توجه قرار گیرد ارائه آموزش با کیفیت و یادگیری مهارت های ویژه است که می تواند در ایجاد فرصتهای آینده برای این کودکان مفید واقع شود.

مسئله چگونگی جلوگیری از ضعف آموزشی کودکان فقیر و عللی که به این ضعف می انجامد را محل های گوناگونی را از سوی نظام ها و کشورهای مختلف دریافت کرده است از جمله این راه حل ها در اولین مرحله ارائه حمایت مشروط از دانش آموزان و خانواده ها (حمایت ها مانند آنچه که در بند «ب» ماده (۹۰) قانون برنامه هفتم پیشرفت آمده است) و خدمات تغذیه ای و موارد مشابه بوده است تا کودکان حداقلی از توان و سلامتی را برای حضور و استفاده از فضای آموزشی داشته باشند.

با توجه به امکانات موجود در ایران برای اجرای چنین سیاستی می توان ارائه خدمات اجتماعی به خانوار را مشروط به ثبت کد ملی نوجوانان در سن تحصیل در سامانه وزارت آموزش و پرورش کرد. پس از این مرحله، برای بالا بردن عملکرد دانش آموزان با نمونه فعالیت های مختلفی مواجهیم که یک نمونه آن که بیشتر در کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان اجرا شده است، مدارس با فقر بالا و عملکرد بالا است که از طریق ایجاد شیوه هایی خاص در آموزش کودکان، فقیر، ارتباط با آنها، ایجاد فضای خاصی در مدرسه ارتباط با والدین و تلاش دارند تا مسائل آموزشی این کودکان را مرتفع کنند.

این تلاش ها در راستای مواردی مانند ارتقای کیفیت آموزش در مدرسه از جمله بهبود کیفیت تدریس و تجهیزات مدرسه است. همچنین یک نمونه موفق دیگر موسسه مردم نهاد پریشام در کشور هند است که یک موسسه بسیار بزرگ است و تعداد قابل توجهی از دانش آموزان فقیر را در این کشور در بر می گیرد و تلاش دارد تا کیفیت آموزش آنها را بهبود بخشد. این مؤسسه روش های گوناگونی را طی سالیان گذشته به کار برده است که یکی از روش های بسیار مؤثر و کم هزینه آنها روش بالساخی بوده که با کمک افراد محلی تلاش شده است کمبودهای آموزشی دانش آموزان فقیر و حاشیه ای بر طرف شود. در نهایت باید به این موضوع بپردازیم که برای انتخاب از میان روش های نمونه موجود با انتخاب روش های جدید و یا روش های تلفیقی نیاز است که وضعیت فقر و ارتباطش با آموزش در ایران تعیین شود و فعالیتهای صورت گرفته حمایتی و غیر حمایتی مورد سنجش قرار گیرد تا بتوان تعیین کرد تا چه اندازه روشهای ن بوده است و برای از بین بردن نقاط ضعف یا ایجاد شیوه های تازه چه باید کرد.

  • ویدیو دلخراش از تیراندازی به فلسطینی‌ها حین دریافت غذا

اخبار تاپ حوادث

وبگردی