فیلم/ شعرخوانی ترلان پروانه در وصف حال عاشقانه محبوبه سریال بامداد خمار از غزلیات حافظ/ زُلف بر باد مده تا نَدَهی بر بادَم...!
تبلیغات

ترلان پروانه و اجرای شعری دلنشین از حافظ در وصف حال محبوبه «بامداد خمار»

داستان « بامداد خمار » روایتی تأثیرگذار از سرنوشت تلخ محبوبه، دختری است که به عشق شخصی از طبقه‌ای متفاوت دل می‌بازد. این روایت غم‌انگیز از همان ابتدای کتاب آغاز شده و تا صفحات پایانی ادامه می‌یابد. ماجرای این کتاب در دوران آغازین زمامداری رضاشاه رقم می‌خورد، اما با وجود اینکه نویسنده به رویدادهایی چون کشف حجاب اشاره‌ای می‌کند، از سایر مسائل سیاسی و اجتماعی آن دوره به‌طور جدی صحبت به میان نمی‌آید.

 

سرگذشت پر فراز و نشیب محبوبه از عشق تا جدایی

ماجرای اصلی کتاب به عشق نافرجام محبوبه، دختر بصیرالملک که خانواده‌ای بافرهنگ و اشرافی دارد، به یک شاگرد نجار به نام رحیم مربوط می‌شود. محبوبه در برابر خواستگاران متعددش مقاومت می‌کند و با تصمیمی که بر پایه احساسات بنا شده، در برابر مخالفت‌های خانواده‌اش قد علم می‌کند. او تا جایی پافشاری می‌کند که در نهایت رضایت خانواده را برای ازدواج با رحیم به دست می‌آورد. با این حال، خانواده محبوبه پس از ازدواج، او را طرد می‌کند. در طی هفت سال زندگی مشترک، محبوبه اجازه ندارد با خانواده‌اش ارتباطی برقرار کند و حتی در این مدت نیز خانواده هیچ‌گاه به او سر نمی‌زنند.

غزلیات حافظ شماره 316

زُلف بَر باد مَده تا نَدَهی بَر بادَم ناز بُنیاد مَکُن تا نَکَنی بُنیادَم

مِی مَخور با هَمه کَس تا نَخورَم خونِ جِگَر سَر مَکِش تا نَکِشَد سَر به فَلَک فَریادَم

زُلف را حَلقه مَکُن تا نَکُنی دَر بَندَم طُرّه را تاب مَده تا نَدَهی بَر بادَم

یارِ بیگانه مَشو تا نَبَری از خویشم غَمِ اَغیار مَخور تا نَکُنی ناشادَم

رُخ بَرافَروز که فارغ کُنی اَز بَرگِ گُلم قَد بَراَفراز که اَز سَروْ کُنی آزادَم

شَمعِ هَر جَمع مَشو وَر نَه بِسوزی ما را یادِ هَر قوم مَکُن تا نَرَوی اَز یادَم

شُهرهٔ شَهر مَشو تا نَنَهَم سَر دَر کوه شورِ شیرین مَنَما تا نَکُنی فَرهادَم

رَحم کُن بَر مَنِ مِسکین و بِه فَریادَم رَس تا به خاکِ دَرِ آصِف نَرِسَد فَریادَم

حافظ از جورِ تو حاشا که بِگَرداند روی مَن اَز آن روز که دَر بَندِ توام آزادَم

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی